|
||
|
||
ډېرکلونه ولاړه راغله، اوزمابرخليک لاهسې دی په تمه ستادسترګوپه دوتر کې، داکتر مجاور احمد زيار
بانوی بيشه ها گيسوی راز های هزاران هزار سال زنجير بوسه های سبك بر چكاد كوه بوی هزار لالهء خاموش حرف كتاب حادثه بشير سخاورز
... «شيون» و «م. مجمر»
"بیا چراغ را نگذاریم پیش وحشت باد..."
اگر خالد نویسا و برنامهء "هفت شعر عشق" او نمی بود، اینک صدای نادیه انجمن نیز با تن جوان او به خاک سپرده می شد. اگر هژبر شینواری و نوارهای صوتی... پروين پژواک
سميع رفيع
پــو يـــا
- "گرده هایتان جرأت تصفیهء خون تان را ندارد!" داکتر این مطلب را در حالی عنوان کرد که من صد فیصد به شهادمت گردهء چپ و راستم ایمان داشتم. نجيب الله دهزاد
بانگم به آسمان خدا ميرسد ز درد
راحله يار
نمايشنامهء کميدی در يک پرده...
سمينه گل آيسکريم در دست دار وخرا مان خرامان از مقابل زرمينه گل ميگذرد،... واحد نظری
چه سياه روز نکبت، که او و من آفريدند او به روز زادن من، به خودش گريست و پيچيد که چرا خميرهء زن، ز ل َ و جن، آفريدند چپ و راست آفريد و، و مرا ز چپ پديدار چپ، از آن شب نگون بخت، که چيدن آفريدند سيد خداداد فطرت
نور گرم افتابت مستم میکند کابل روح تازه میخواهم ز باغ وبوستا نت کابل لب خند شاد جویم برطفلکانت کابل نغمه های شادء بود سرور واوازی بود خاموش نشود هر گز نغمه سرایت کابل ماريا دارو
وقتی با شور و جنونت همصداست زنده گی با نام تو گر جفت شود تحفهء زيبندهء دست خداست زنده گی با تو فضای دگر است خوشی های پر صدا شور و شر است ناتور رحمانی
بدستم ساغر از می در هر خانه کوبیدم زمستانی ، بهاری، تیرماه ی فصل سوزانی بدوشم کوزه ی از می، بسا نوشنده جویدم برویم کس درش مکشود زجامم هیچ کس نوشید افران بدخشانی
ترن –
تند تند - سوی غرب می رويم. اما - دل؟ داود درياباری
ساعت هشت بجه شب ! بیننده های محترم تلویزیون سلام! نطاقان... و ... خلاصهء خبرها ! جلسهء وسیع وزیران و والیان... عزيز عليزاده
گـرفتـار دو صـد آلام خواهد كرد به روي غم كه استاد اسـت خنديدم از آن ترسـم مـرا ناكام خواهد كرد مـرا هجــران آن ليــلي رخ مـنچـو مجنون شهرة ايام خواهـد كرد تميم حکمت مصلح
|
شمه ای در باره آثار و تراجم
داکتر اکرم عثمان
صبورالله سياه سنگ
وطن، فروفتادهء خسته يگانه خانهء زخم ِ تمامی تاريخ! شکسته گی روز و شبم را به سربلندی يک کوه رفعت حسينی
پر مهر تر از نور در کوچه های شب زده تصویر می شویم بر گردن زمان بی رنگ چون غبار طيبه سهيلا
سالار عزيزپور
ــ پوره حقداری شده بیبن دسته سفید میکنه!... محمود نظری
که شور بلبل و صــوت هزار می آید ستاره ها زندم چشـمکی که عاشق تو ز راه دور به دیــــــــــدار یار می آید گل بهاری خوشرنگ کوچک صحرا نوید میدهدم کـــــــــــان نگار می آید احمدشاه علم
دستگير نايل
پید ا ست رقص فا جعه د ر نقش ا نجمن امشب گما ن من که همه آ ب می شو د اندر روند سیل غضب نا ک اهر یمن د ر رفت کشته گا ن و به جا ماند مشت خاک لیکن ا مید بود که احیا شود چمن ظاهر ظفری
او درآنزمانها دو دوست نزدیک هم داشت: یکی آن “سره “بود و دیگری آن هم “خشره ". ... گل احمد حکيمی
تهـنیـت با پیر و بـرنـ،مرد و زن یادت نـره جامهء پاک و نـظیـف و هـم چپـن یادت نـره کـفش زیبا را به پا، لُنگی زدن یادت نره هـم غـریـب و بـیـنـوا و دل حـزن یــادت نــره
عبدالودود فضلی
عطيه حقجو
معروف کبيری
کمباور کابلی
احمد فرزاد
| |
استفاده از مطالب و عکسهای « فـردا» با ذکر نشانی مأخذ مانعی ندارد
This website is optimised with IE6+ and a screen resolution of 1024 X 768 or
higher
|