© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

محمود نظری

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 محمود نظری

 

طنز

 

 

 

 

غروب رئیس

 

 

 

 

 

 

قبل ا ز جلسه مدیران اداری همه ما مثل  ایکه مگسها بالای شیرینی جمع شده باشند در دهلیز جمع شده بودیم با هم گپ میزدیم: مدیر خدمات جلندر خان دست خود را بر دیوال نو رنگ شده دهلیز تیر کرده و گفت :

_ پوره حقداری شده بیبن دسته سفید میکنه !

مدیر حفظ ومراقبت صدیق الله خان بدون انکه سخن خود   ترتیب کنه با کلمات نا جور و پراگنده به مدیر خدمات به ریشخندی گفت :

خوده نمیگی که کانتین کلانه به دو صد افغانی په کرایه دادی که قیمت یک خلطه شیرینی گگ است  . از چهره هر کدام ما معلوم میشد که میخواهیم پاکی خود را به اثبات برسانیم و بالای دیگری اسنادی پیدا کنیم این شده و ان شده اوج گرفت .در ین وقت جناب رئیس تشریف آورد همه ما مثل زنبور عسل پشت  رئیس به اطاق رئیس صایب تشریف بردیم رئیس صایب پشت میز مخصوص خو نیشست و جلسه را رسماً آغاز کرد

اجندا اول ،اجاره زمین های اطراف ریاست بود که این موضوع مربوط مدیر حفظ ومراقبت میشد مدیر آرشیف که با مدیر خدمات موضوع مشترک داشت خنده نیشداری کرد و به مدیر خدمات گفت :

کلاه مدیرصایب د روغن شده ریش سفید ش با جامپر دسکو اش که بر پشتش نوشته شده (ای لف یو!) خوب نمودش میته! مدیر خدمات باخنده شیطنت گفت :

ازکه گرفته! به ریشش چه خوب میخوانه!

مدیران دیگه که انها نیز سر مدیر  حفظ ومراقبت    قهر بودند مثل که حق انها را خورده باشه به  ای گپ دل شان خوش شدو از ته دل خندیدند:

آه ،آه، آه، آه....

مدیر حفظ ومراقبت   که دهن اش خشک شده بود روی خود را بطرف مدیر املاک که حریف قبلی وی بود کده و گفت

محترم اکرم خان او تلویزیون به یادت است؟

معاون صایب نورا جان تکمه زنگ را فشار داده و گفت

مستند، مستند،،

مدیر محاسبه قمبر علی به خاطر که خوده پاک نشان بته روی خوده بطرف مدیر حفظ ومراقبت      صدیق الله خان کده و گفت :

همو بوت سلیپر به یادت است که سه هزار قیمت داشت .در پیشانی مدیر  حفظ ومراقبت    مروارید عرق ایطرف او طرف میلولید حریفان وی را گیر کرده بودنند مدیر حفظ ومراقبت     که میدانست همه مثل اوست نه می فهمید کدام شی مستند را به مجلس  نشان دهد لهذا یک یک از حریفان خوده سر تا پا از نظر تیر کر د به دیدن چپلی مدیر خدمات چشمش جرقه ای کد، از دور بالایش خیز زد و پاهای وی را دو دسته بالا کرده و سر میز ماند و به خنده فاتحانه گفت :

ها،ها،ها،ها.....

بیبن این است مستند! بگویم که از که گرفته !؟

مدیر خدمات که در کوچ افتاده بود و چپلی اش بالا میز برای نمایش گذاشته شده بود تری تری به طرف اعضای مجلس میدید و بقسم وقفه یی همرای اعضا مجلس خنده  میکرد:

هو،هو،هو،هو.....

مدیر مامورین ترسیدو کوشش میکد پیراهن خوده توسط کرتی خود پت کنه، مدیر محاسبه به خنده خنده  کوشش میکد بکس دیپلومات خوده کمی پیش تیله کنه پای خوده دراز کده میرفت ،مدیر سوانح تلاش داشت کمر بند خوده سست کنه که تا پاچه پتلون کلوش نو وی را پنهان کنه

رئیس که قاه قاه خنده میکرد خنده اش شکل وقفه ای را میگرفت آهسته دست راست خود را بالا انگشتری طلائی خود ماند ولی شوبینی ساعت رادو اش چشمش را خاراند آهسته دست چپ خوده زیر میز کد، تیکه  دریشی انگلیسی اش بریش مشکوک وانمود شد پس آهسته آهسته زیر میز غروب کد تا گلو پشت میز پنهان شده بود  که دفعتاً متوجه شد که کلاه قرقلی اش نیز قره قلی نیست پس غروب رئیس تکمیل شد

خنده ها وقفه ای هنوز ادامه داشت که ازپشت میز رئیس صدا زنگ بلند شد که با خنده  دروغی میگفت: مرا از خنده  گرده درد کدید، بورین جلسه ختم است  .

 

 

 

 

 

 

 


ادبی هنری

 

صفحهء اول