رنجمهره های هستی
روشن تر از سپیده
پر مهر تر از نور
در کوچه های شب زده
تصویر می شویم
بر گردن زمان
بی رنگ
چون غبار
در جستجوی روز
رنجمهره های هستی را
آویز
می شویم
در دشت های وهو
بیتاب از تکاپو
خاموش تر از سکوت
دلگیر تر ز ناله
معدوم
می شویم
پرسش نمی کنند
پرسش نمی کنیم
آخر چرا؟ چرا؟
اینگونه هیچ و هیچ
آییم و میرویم
کس از حضور ما شادان نمی شود
حتا مادران!
کس از نبود ما گریان نمی شود
حتا خواهران!
17
نوامبر 2005