داکتر محمد اکرم عثمان
ديگر بخش ها
|
داکتر محمد اکرم عثمان
نهضت مشروطه خواهی مطلع
و مبنای
تأسيس حکومت موقت آزادی خواهان هند در کابل به ياری دولت مشروطه خواهان دوم
پيوسته به گذشته
تردیدی ندارد که هند و افغانستان قبل ازقرن هفدهم بارها تاریخ متداخل داشته اند. به کرات بر یکدیگر تاثیر گذاشته اند و از یکدیگر تاثیر پذیرفته اند. این کنش وواکنش در عرصه های زیادی از جمله عرصه های نظامی، سیاسی و اجتماعی خود را نمایانده است اما مهمترین جلوۀ آن داد و گرفت در کسترۀ فرهنگ بوده است. برخی از نظریه پردازان و شخصیت های سیاسی و ادبی هند، افغانها را به خاطر مشترکات فراوان شان با مردم هند یکی از قبایل مهم سرزمین شان شمرده اندکه « رابیندرنات تاگور» فیلسوف و شاعر بزرگ بنگال و« پندت جواهر لعل نهرو» صدراعظم فقید هندوستان و مولف کتابهای معتبری چون« نگاهی به ناریخ جهان» و « زندگی من» در آن ردیف قرار دارند. از دو هزار سال وحتی آن پیشتر این دو کشور در تبادل افکار، کالا، هنرها و ایدیولوژی ها با یکدیگر زیسته اند. هندوئیسم، بودیسم از آن طرف به سرزمین ما رخنه کرده اند و «آئین بهی» از اینطرف بر برخی از مظاهر حیات هندیها اثر کرده است.«بودا» و«آشوکا» و«کنیشکا»بزرگمردان تاریخ سازی بودند که در هر دو کشور نقش های پایدار شانرا در زمینه های معماری مجسمه سازی، ابزار سازی و از همه مهمتر اندیشه ای بر جاگذاشته اند که خاطرۀ ایجاد و اعمار استوپه ها، تندیس های بامیان و توسعه و تعمیم دین بودایی در آسیای میانه، بخشهای از ایران کنونی و پسانتر در چین و جنوب شرق آسیا محصول همان توامیت بوده است. حضور چشمگیر سلاله هایی از میهن ما چون غزنوی ها،غوری ها، خلجی ها، ابدالی ها و محمد زایی ها بر بخشهایی از شمال آن نیمقاره یاد آور تقابل بعضآ دردناک طرفین بوده است. بعد از اشغال هندوستان توسط دولت استعماری بریتانیا و دست اندازی آن غارتگر بر وطن ما دفتر مناسبات متداول افغانستان با هند ورق میخورد و وارد بستر جدیدی می شود که توام با تضریس و تشنج می باشد. مع الوصف مردم هر دو کشور در مقابله با نیروی تازه وارد استعمار گر در مواقع زیادی بر همدیگر تکیه نمدند. و در برابر انگلستان موضع مشترک اتخاذ کرده اند. داستان تاسیس حکومت موقت آزادیخواهان هند در کابل از همان پس منظر آب میخورد. بدون تردید ما همه به یاد داریم که در ترکیب هیات اعزامی المان وترک دو نفر هندی بنامهای« مولینا برکت الله»و « مهندرا پرتاب» موجود بودند که بعد از عودت دیگر اعضای آن هیات به اوطان شان آن دو نفردر کابل می پایند و مصدر کارها مهمی در عرصه سیاست می شوند. برای ورود به جزئیات موضوع، محتاج مختصری مقدمه چینی هستیم. چنانکه خبر داریم بعد از انقلاب اکتوبر انگلیسها در نظر داشتند افغانستان را به مثابۀ مرکز فعالیت های شان در آسیای میانه استعمال نمایند. لینن در بیستم ژوئیه 1918 در جلسه مشترک کمیتۀ اجرائیۀ شورای مسکو مرکب از نمایندگان کمیته های کارخانه ها، اتحادیه های صنعتی و کارگران مسکو اعلام می کند:دیروز خبری داشتیم که گویا بعضی از شهر های آسیای میانه در اشغال امپر یالیستهای انگلیسی و شورشیان ضد انقلاب در آمده و این شورشها را دولت بریتانیا به خاطری دامن میزند تا وضعیت نا بسامان و آ شفته اش را در هند و افغانستان به طریق دیگر بپوشاند. بنابران ار مدتها پیش مصمم است نفوذ ش را هر چه بیشتر در افغانستان گسترش دهد تا تکیه گاهی برای حمله بر دولت شوروی در اختیار داشته باشد.(ولادیمیر الیچ لینن، بیداری آسیا، چاپ اول،مسکو، چاپخانه ادارۀ نشرات زبانهای خارجی، اکتوبر 1967، ص 37) قدر مسلم اینست که این فقط دولت انگلیس نبود که در پی دامن زدن آشوب در داخل افغانستان و آسیای میانه بود بلکه دولت شوروی نیز برای اعمال نفوذ در هندوستان، برنامه ها ی استراتیژیک داشت چنانکه «لینن» در نقطی به مناسبت دهمین سا لگشت روزنامۀ « پراودا» چنین گفت: هندوستان وچین به غلیان آمده اند. این دو کشور بیش از 700 ملیون جمعیت کرۀ زمین را تشکیل میدهند. در هندوستان و چین سال 1905 نزدیک می شود. بااین تفاوت بارز و عظیم که درسال 1905 انقلاب روسیه(لا اقل د ر ابتدای آن)ممکن بود بطو مجزا روی دهد- یعنی بلا فاصله کشور های دیگر رابه انقلاب نکشاند – اما انقلاب هایی که در چین و هندوستان رشد می کنند هم اکنون به مبارزۀ انقلابی، به جنبش انقلابی و به انقلاب بین المللی کشیده میشوند و دیگرکشیده شده اند.(ولادیمیر الیچ لینن، بیداری آسیا، چاپ اول،مسکو، چاپخانه ادارۀ نشرات زبانهای خارجی، اکتوبر 1967، ص 21) اما ضلع ثالث قضیه- افغانستان – هم غافل نه نشسته بود. هر چند اسناد موجود در آرشیف ها دولت شووی اجازه نمیدهند که صد در صد معتقد باشیم که پیش از فبروری 1919 دولت وقت افغانستان اقدامی عملی و رسمی برای بر قراری مناسبات سیاسی با دولت شوروی به عمل آورده باشد با آنهم در آرشیف مرکزی دولتی اتحاد شوروی سابق، اسنادی بدون تاریخ به امضای « مولینا برکت الله» وجود دارد که احتمال دارد در بهار 1919 نوشته شده باشند. از آن مدارک بر می آید که گویا دراوایل فبروری 1919 هیاتی غیر رسمی بریاست« برکت الله» و افسر ترک « کاظم بیک» ازطرف حکومت افغانستان به اتحادشوروی اعزام شده باشد و انجام ماموریت هایرا الزام کرده باشند از فحوای آن اسناد بر می آید که آن هیات در بین خوانین یا امرای سر زمینها« ماورای کسپین» به سود اتحاد شوروی و افغانستان تبلیغات موثری نموده و انگلیس را خطر ناکترین دشمن عالم اسلام معرفی کرده است. هیات یاد شده در گزارش خود می افزاید که در ژانویه 1919 هنگام ورود به بخارا به آنها خبر رسید که حکومت « خیوا»به ضددولت شوروی قد علم کرده است از اینرو نامه هایی عنوانی « سردار جنید» و« سردار عزیز» از امرای آن ولا میفرستند و توصیه مینمایند که از جنگ علیه بلشویکها دست بکشند چه این انگلیسها هستند که مرتکب جنایاتی جبران نا پذیر علیه مسلمانها شده اند. در این هنگام حکومت ترکستان در آن آوان توسط بلشویکها با گرایش های سوسیالیستی تشکیل شده بود همراه با هیات اعزامی افغانستان بریاست مولینابرکت الله، هیات حسن نیتی باتحایف و هدایا به « خیوا» و « ماورای کسپین» که مناطق بود و باش ترکمن ها بود اعزام می کند. در گزارش برکت الله همچنین تصریح شده است که « جنید خان » و « عزیزخان» در دشمنی با دولت شوروی ثابت قدم، جدی و مصراند و « جنید خان» سر انجام از عهد و پیمانیکه با دولت شوروی بسته بود سر می تابد و در بست خودش را در اختیار انگلیسها قرار میدهد. از نحوۀ اقدامات آن هیات بر می آید که مقامات دولت افغانستان بر آن بودند تا پیشاپیش زمینۀ حسن نیت مسئوولان سیاسی حکومت شوروی را نسبت به خود فراهم آورند و راه های تماس های رسمی دپیلوماتیک را تسطیح نمایند. هیات سفری به مسکو داشت که به گرمی از ایشان استقبال می شود و در هفتم ماه مه 1919 لینن با مولینا برکت الله ملاقات می کند و در بارۀ مسایل مربوط به افغانستان و هندوستان تبادل نظرمینماید. برکت الله در گزارش ها یش توضیح کرده است که میکوشد نهضت های ضد استعماری آسیای میانه را با نهضت ضد امپریالیستی افغانستان گره بزند و برای آزای ملتهای منطقه برزمد. همینطوربرکت الله در 19 ماه مه 1919 از طریق شعبۀ شرقی کمیساری ملی امور خارجی نامه ای به لینن فرستاده و نوشته است: « همینکه به کابل برسم شرایط برای امضای موافقتنامه همکاری و تعاون بین جمهوری روسیه و دولت افغانستان آماده خواهد بود.» بر طبق نظر « خائیفیس» نویسنده کتاب(روبط دولت شوروی با همسایگان شرقی از 1918تا 1920) اسناد یاد شده در آرشیف ترکستان شوروی، ذخیرۀ 1918 فهرست اول، واحد حفظیۀ 127 از صفحۀ 28 تا 79 وجود دارد. نتیجتآ از کوشش های برکت الله شخصیت سیاسی – روحانی مسلمان هند بر می آید که حتی در آن عصر و زمان شخصیت های واقعبین و فراخ اندیشی چون برکت الله و مولینا عبیدالله از طیف مذهبی جماعت مسلمان هندوستان سر بالا کردند که از نظرراه و رسم و موضعگیری ها غیر متعارف و بدیع شان، علاقمندان کار سیاسی را در شناخت بهتر جامعه شناسی کشور ما و کشور های پیرامون کمک می کند. باید روشن کنیم که مقام ریاست حکومت آزادی خواهان هند از آن « مهند راپرتاب» بود، مقام صدارت را مولینا برکت الله بر عهده داشت و پُست وزارت خارجه، به مولینا عبیدالله رسیده بود که گویا بلند نظری، فراخ اندیشی و جوشش ستایش انگیز فرقه های مختلف نحل و ملل نیمقارۀ هند با همدیگر در آن دوران نیمه تاریک می باشد. شادروان میر غلام محمد غبار در باب علاقۀ هندی ها به افغانستان به حوالۀ یکی از جراید آن کشور مطلبی آورده است که بُعد دیگر مسلمانان هند را به افغانستان نشان میدهد. درصفحۀ 801 کتاب «افغانستان در مسیر تاریخ» چنین می خوانیم: در اپریل 1920« جریدۀ حریت» هند فتوای مولوی عبدالباری خان را منتشر ساخت که بر طبق آن مسلمانانی که با اطمینان ضمیر نمی توانند در هند باشند از این کشور هجرت کرده و به جایی روند که قوانین اسلام و خدمت به اسلام بوجه بهتری میسر باشد. البته این جای مساعد هم افغانستان بود. خصوصاً که شاه امان الله خان در طی نقطی، دروازۀ های افغانستان را بروی سیل مهاجرین هندی باز گذاشت و نظامنامۀ در هشت فقره ترتیب و منتشر ساخت که بر طبق آن در افغانستان برای هر مهاجر مجرد شش جریب و برای هر متاهل هشت جریب زمین زراعتی با تخم زراعتی فی جریب شش سیر گندم و پنج روپیه نقد و تا رسیدن فصل برای هر فرد بالغ پنج سیر آرد خوراکه و برای هر نا بالغ سه سیر آرد داده می شود. زمین هم تا سه سال از تادیۀ مالیات معاف است. و اشخاص مسلکی در خدمت دولتی استخدام می شوند.اما انجمن هندی مهاجرین به این هم قناعت نداشت و پیشنهاد میکرد که یک غند سپاه از اینها تشکیل و جوانان در مدرسۀ حربیه کابل، و بقیه با حمل و نقل دولت به قطغن منتقل گردند. دولت انگلیس به خوشی راه این مهاجرت را باز گذاشته و مردم به هجرت آغاز کردند. در کاروانهای نخستین آنها « 25هزار» نفر زن و مرد و طفل وپیر داخل افغانستان شدند. و اگر اینها از هجرت پشیمان نشده بودند از زمرۀ تقريباً صد ملیون مسلمان هندوستان، جمعیت های کثیری به این مملکت رو آورند. آن گاه بائیستی دهقان کشور تمام اراضی خود را در دسترس ایشان گذارد ولی این چنین نشد و تقريباً تمام مهاجرین که توان آب و هوای و کار افغانستان را نداشتند بر گشتند و آن گاه نشرات « پایونیر» غرض تیره ساختن نظر بین مسلمانان هند و افغانستان به سخن پردازی آغاز نمودند.(میر غلام محمد غبار، افغانستان در مسیر تاریخ، چاپ اول، مطبعۀ دولتی، میزان1346، ص 801) در رابطه به رویداد های بالا باید گفت که نفس حن نیت حکومت افغانستان نسبت به هندیهای مهاجرانساندوستانه و کریمانه بود لیکن چنان رفتاری با توان ضعیف بنیۀ مالی کشور ما نمی خواند و از قرینه بر می آمد حکومت هند بریتانوی از خاطری در برابر موج عظیم مهاجرت اتباع مسلمانش به افغانستان ممانعت به عمل نیاورد که میدانست میزبانی از آنها از عهدۀ حکومت افغانستان پوره نخواهد بود و زمینه را برای تبلیغات سوء به ضد زعامت کابل آماده خواهد کرد. حالا به استناد مطلب مندرج در کتاب «افغانستان در پنج قرن اخیر» توجه می کنیم که فرجام کار و آخرین اقدامات فغالان حکومت موقت آزادی خواهان هند در کابل را بر می کشد: نیدرمایر و رقای او یک یک در ماه می 1916 از افغانستان خارج گردیده با تحمل مشقات زیاد به قوای شان در لیران و عراق ملحق شدند اما رفقای هندی و ترکی آنها در افغانستان باقی ماندند و در تحت حمایت دستۀ مخالف انگلیس به تحریکات شان در هند و سر حد دوام دادند. هندی هایی که اکنون کابل را مرکز عملیات شان قرار داده بودند سعی کردند تا رهبر بزرگ مسلمین هند را که مولانا محمود الحسن آمرمدرسۀ دیوبند بود متقاعد سازند تا هندوستان را دارالحرب اعلان کند و به این صورت جهاد علیه بریتانیا را بر مسلمانان فرض گرداند.مبا حثات فقهی زیاد در بین عالمان دینی هند صورت گرفت اما در پایان کار مولینا از اعلان جهاد خود داری نمود. خودش با عده ای از همراهان عازم مکه گردید و در آن جا غالب بیگ حکمران ترکیه نامه ای بنام« غالب نامه» ترتیب داده توسط یکنفر از همراهان مولینا بنام مولوی سیف الرحمن نزد « حاجی ترنگزایی» از مخالفین انگلیس به سر حد فرستاد. در عین حال یکنفر دیگر از عالمان مسلمان هند بنام مولانا عبید الله سندهی در کابل به سایر هندیان ملحق گردید. مشارالیه بطور سری به هند مراجعه نمود 15 نفر از محصلین پنجاب را وادار ساخت تا به افغانستان مهاجرت نمایند. اینها یک چندی در سرحد با گروه مجاهدین که از بقایای سید احمد بریلوی بودند بسر برده بعد به افغانستان آمدند و در تحریکات علیه انگلیس سهم گرفتند. هندیان مقیم کابل نقشه ای برای قیام عمومی در هند طرح نمودند که در آن یک عده از مسلمین و هنود هندوستان به حیث رهبران قیام منصوب ووظایف شان معین شد، به اشخاص مذکور وعده دادهشده بود که به مجرد حرکت آنها مردم افغانستان و سر حد وازبک های ترکستان به مدد آنها شتافته، ترکیه و آلمان از عقب جبهه به آنها کمک خواهند کرد.(به استناد مطالبی که ما در مباحث ماقبل بیان داشتیم بعید از احتمال نمی نماید که رابطه ای بین سپاهی مورد نظر « روی» و «موکرجی» مرکب از مردم آسیای میانه و سپاه مورد نظر هندی ها مقیم کابل موجود بوده، ورنه از پشتیبانی ازبکها و ترکمن های آسیای میانه در آن تذکری نمیرفت) در عین حال طی اعلامیه ای تاسیس حکومتی علنی شد و خبر مربوط آن به دیگر کشور ها ابلاغ شد. در جولای 1916 مولوی عبیداله سه دستمال زرد ابریشمین را که در آن نامه هایی راجع به مطالب فوق و نقشۀ قیام هند تحریر شده بود به عبدالحق رئیس دستۀ محصلین مهاجر هندی سپرد تا آنرا به یکنفر از رهبران مسلمین در حیدر آباد سند برساند. پارچه های فوق بدست حکومت هند افتاد و آنها از مطالعه آن، گرفتار خوف شده عدۀ زیادی را در هند زندانی ساختند و بعضی از روحانیون را به قتل رسانیدند.... بعد از ناکامی این نقشه، حکومت موقتی نامه ای با امضای قیصر آلمان بنام نوابان و راجگان هند ترتیب و ارسال نمود اما آنهم بدست انگلیس ها افتاده بدون آنکه تاثیری وارد نماید از بین برده شد... بعد از امضای معاهدۀ دوستی افغانستان و انگلستان، مقامات حکومتی افغانستان به فعالیت انقلابیون هندی خاتمه داد و آنها را از کشور خارج ساخت. (میر محمد صدیق فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخیر، صفحات 321 ، 322 و 324، چاپ ویرجینیا، 1988) بدین منوال می بینیم که برخی از اقدامات حکومت مشروطه خواهان دوم توام باشتابزدگی و محاسبات غیر دقیق بوده و در تضعیف بنیۀ اقتصادی دولت نقش موثر داشته است.
ادامه دارد
|