زنده گينامه فشرده

 

صديق رهپو طرزي

 

 

 «  صديق » رهــپو طـرزي، روز پنــجشنبه 15 حـوت 1321 هـ.خ./5مارچ 1942،در « كوچه حضرت ها » واقع  « شور بازار» در « كابل » به دنيا آمد.

 محمد « حسين » طرزي، پدراش باخانواده اش يكجا، به وسيله حكومت « نادر » به جرم گفتن  اين كه ” من به « مرد » خدمت نموده و از « نامرد » را نمي  توانم“ ، نخست از وزارت خـارجـه اخراج1311/ 1932، و سپس  درماه جوزاي 1322/ مي 1942، به هرات تبعيد گرديد. در آن هنگام او دوماهه بود.

   درس ابتدايي و ميانه را درمكتب هاي گونه گونه و ولايت هاي مختلف كشور مانند :  ليسه «سلطان غياث الدين غوري » در « هرات »، « ابــو نصر فارابي » در « ميمنه »، ليسه « باختر» در«مزار » و سپس ليسه « سلطان غياث الدين غوري » در«هرات ».1342/ 1963 به پايان رساند. در همين جريان پدرومادراش را يكي پي ديگر، از دست داد.1336/1957.

 تحصيل عالي را در دانشكده « حقو ق و علوم سياسي »، دانشگاه كابل با درجه عالي، به پايان رساند.1346/ 1967.

هنگام تحصيل در دانشگاه كابل، به « جنبش محصلان » پيوست و سپس عضو« حزب د موكراتيك خلق افغانستان » گرديد.

به جاي رفتن به خدمت عسكري، به مدت شش سال معلمي را پذيرفت. دراين مدت، درولايت هاي گونه گون كشور، به تدريس ادبيات « فارسي » دست زد.

هنگام زنده گي و كار در « كابل »، زبان انگليسي را در « امريكن سنتر » و « برتتش كنسول » فرا گرفت و با برگردان برخي اثرها از همين زبان، همكاري قلمي را با نشريه هاي مختلف « كابل » آغاز نمود.

پس از پايان دوره عسكري، در بخش هاي گونه گون مطبوعات به كار پرداخت. اين كار را ازهفته نامه « ژوندون » شروع نمود. بعد به روزنامه « انيس » به كارپرداخت. پس ازكودتاي نظامي سرطان1352/جولاي 1973، با ح. د.خ.ا، به خاطر جانبداري اين حزب از كودتا، بريد. سپس، در مسابقه يي كه براي گرفتن بورس تحصيلي در « وزارت اطلاعات و كـلتور» بـرپا شد، بورس « پلان كولمبو » را به دست آورد. به اين گونه به  شهر « سيدني » در « آستراليا »، براي تقويه زبان انگليسي از 29 جنوري تا 3 جولاي 1974، به سر برد.

با بازگشت از« آستراليا »، به كار درروزنامه « ا نيس » ادامه داد. در اين روزنامه، دست به برگردان صدها مقاله از روزنامه هاي معتبر جهان زد. همچنان به نوشتن صدها تبصره سياسي در نشريه هاي پايتخت پرداخت. باري به نوشتن داستان هاي كوتاه پرداخت. بر پيشاني برخي از اين ها، مهر « قابل نشر نيستند » خورد.

 در ماه هاي آغاز كودتاي نظامي ثور1357/ اپريل 1978، از كاراخراج ودرخانه « نظر بند » گرديد. در ايــن هنگام به « نبرد زير زميني » عليه رژيم دست زد. 1978تا 1979. بعد به كار هاي زير مقررشد:

به حيث رئيس روزنامه « حقيقت انقلاب ثور » نشريه وزارت « اطلاعات و كلتور»1980، معاون روزنامه « ح. ا. ث. » نشريه كميته مركزي ح. د. خ. ا.1981، رئيس هفته نامه « دهقان » نشريه ك. م.ح. د. خ. ا.،1982، سفير كبير و نــماينده فوق ا لعاده در « سوفيه »، پـايتخت « بلغاريا »1983-86، مدير شعبه « دوم سياسي » وزارت خارجه.1987، مدير مسوؤل روزنامه انگليسي زبان « كابل تايمز» 1988، معاون شعبه روابط بين المللي ح. د. خ.ا.1990. رئيس شــعبه روابــط بين المللي حزب « وطن » ،1990 - 27اپريل1992.

 درتركيب هيئت حزب « وطن » به دعوت حزب « سوسيال دموكرات جرمني »، براي دريافت يك راه حل سياسي به اين كشورسفرنمود. دراين جريان، با حزب هاي گونه گون« ج. ف. جرمني » مذاكره نمود.1991.

عضو سازمان هاي اجتماعي زير بود :

عضو « انجمن نويسنده گان افغانستان »، عضو « اتحاديه روزنامه نگاران افغانستان » و عضو « اتحاديه حقوق دانان افغانستان ».

 

 اثر ها

 

1-      « سيد جمال الدين افغاني( 1838 تا 1897) درمطبوعات افغانستان ».

اين اثر، به مناسبت  هشتادمين سال مرگ « سيد جمال الدين افغاني »، در سال 1355 برابر 1976، در « كابل » نشر شد.

 

2- « اسيران جنگ چيــلي ».

يادادشت: اين اثر، درروزهاي داغ « نبرد زيرزميني » به فارسي بر گردان شد. اين اثر، مـورد پذيرايي گـرم قرار گرفته و دست ـ به ـ  دست مي گشت. 1978تا79. بعد اين اثر جايزه « مطبوعاتي » در بخش ترجمه را به دست آورد.1982.

 

3- « نبرد انديشه و ادبيات ». اين اثر، نا چاپ باقي مانده است.

 

4- « سالگرد ».

نمايشنامه يي از « ا. پ. چخوف1860تا 1904 ».كابل،1983.

در مجله « ژوندون » نشريه « انجمن نويسنده گان افغانستان » به دست نشر سپرده شد.

 

5- « ف. د. داستايويسكي: « با چراغي در بخش تاريك روان ».

مقاله بلندي كه درشماره هاي متعدد مجله « ژوندون » نشريه « انجمن نويسنده گان افغانستان » به دست نشر سپرده شد.

 

 

6- « خنده ».

گزينه يي از داستان هاي كوتاه.

اثر « ويليام سارويان »1908تا... نمايشنامه، ناول و داستان كوتاه نويس معروف « ارمني » اصل « امريكايي ».

ناشر: « انجمن نويسنده گان افغانستان » .

سال چاپ:1987.

اين اثر، جايزه « مطبوعاتي » را در سال 1989 به دست آورد.

 

7-« چه گوارا ».

زنده گي نامه يي از « چه گوارا ».

ناشر :  موسسه انتشارات « بيهقي »

سال چاپ:1990.  ياداشت : اين اثر با دست يافتن « مجاهدان » به قدرت، به آتش سوختانده شد.

 

8- « باز سازي: تفكر نو براي ما و جهان ».

نوشته م.گرباچف.

سال چاپ:1990

 

9- « فالبين ».

گزينه يي از داستان هاي كوتاه نويسنده گان « هند ».

ويراستار: پويا « فارايابي ».

ناشر:« انجمن نويسنده گان افغانستان » .

 سال چاپ:1191.

 

10- « دست ها ».

گزينه يي از داستان ها ي كوتاه نوسنده گان « چين ».

ناشر: « انجمن نويسنده گان افغاستان ».

 سال چاپ:1991.

 

11- « مرد رقصنده ».

گزينه يي از داستان هاي كوتاه از نويسنده گان « جاپان ».

ناشر: «انجمن نويسنده گان افغانستان ».

سال چاپ:1991-92.

ياداشت: اين دواثر، پس از دست يافتن « مجاهدان » به قدرت، در7 ثور 1371/27 اپريل 1992، به آتش كشيده شد. يك يك از داستان هـاي اين دو مــجموعه كـه بـــراي كشــيدن تــصوير پشتي بـــراي آقـاي سيد « عمر » برهنه معصوم، به ج. ف. جرمني، فرستاده شده بود، از سوختن در آتـــش، به امان ماندند. اين دو داستان را، نشريه « فردا » در ماه مي 2004 در « شبكه جهاني » اش به دست نشر سپرد. شما مي توانيد آن ها با کليک کردن روی عناوين پايين در زير بخوانيد:

 

*  مرد رقصنده

*   دست ها

 

به حيث « پناهنده سياسي »

  او به حيث پناهنده سياسي، وارد شهر « هامبورگ » واقع در شمال جرمني گرديد. جون 1992. به خيمه گاه پناهنده گان در شرق جرمني فرستاده شد. جولاي 1992. دست به اولين ترجمه اش هنگام « هجرت »، در « پناه گاه » پناهــنده گــان در دهكده « راينزدورف » واقع در شرق «جرمني »، زد.1993.  اين اثر، زير نام « تا نكي، تا نكي، تمام پادشاهي ام به تا نكي » در روزنامه « كيهان لندن » در شماره 504، تاريخ پنجم ماه مي 1994، به دست نشر سپرده شد. از همين جا، دست به  تماس با ديگر روشنفكران كشور در « جرمني »، ساير كشورهاي « اروپا » و «جهان »، براي آغاز يك كار روشنگرانه زد. بــا يـك گروه از« افغانان » پناهنده، پس ازجرـ وـ بحث فراوان و بررسي همه جانبه با نگاه نقادانه از وضعيت پيشين، به ويژه چارچوب تنگ نگاه « ايديولوژيك » به مساله ها، « كانون روشنگران افغانستان » را بنياد گذارد. او درجلسه موسس، به به حيث رئيس « كانون »  برگزيده شد.16سپتمبر 1995. بعد، مـحرر و دبير فصلنـــامه « روشني » نشريه « كانون روشنگران افغانستان » برگزيده شد.23سپتمبر 1999. عضو « انجمن نويسنده گان و شاعران افغانستان ( انشا ) » گرديد.اگست 2003. « بنياد فرهنگي محمود طرزي » او را به عضويت «هيئت امنا» برگزيد. جولاي 2004، مـقام هـــاي بلــند پــايه «ج. ف. جــرمني»، او را به حـيث « شـــهروند» ايـن كشور، بــا نام : « صد يق رهپو طرزي » پذيرفتند.2نوامبر 2004.

با « نجوا عبدالله طرزي»، به روز ده مي 1973، در كابل ازدواج نمود. «عبــدالله طرزي» پــدراش، آخـريــن پسر« غلام محمد  طرزي » است. او با خانواده اش از « دمشق » مركز « سوريه»، به وطن بازگشت.1949.

آنان داراي سه فرزند مي باشند :

«نبيد» رهپو طرزي، كابل، پسر. «نيسا» رهپو طرزي، كابل، دختر و «آ مو» رهپو طرزي، سوفيه بلغاريا، پسر.

                       

صديق رهپو طرزي ، همبن اكنون،  در شهر « گت تينگن »Goettingen در « جرمني »، به سر برده و به حيث محرر  و دبير فصلنامه « روشني » مشغول به كاراست. 

 

 

 

 

 

 


 

صفحهء اول