پرتو نادری

 

 

بخش های قبلی

 

بخش اول

 

بخش دوم

 

بخش سوم

 

بخش آخر

 

 

 

 

پرتو نادری

 

 چگونه گی رسانه ها

و

اثرگذاری آن ها بر  رشد بشری افغانستان

 

بخش اول

  

 

 

آيا جهان بزرگ ما به   دهکدهء کوچکی بدل شده است ؟

اين روز ها  در حقيقت  اين گفته کمتر کسی  شک میکند. برای اثبات چنين گفته يی  شايد بتوان دلايل  زيادی  ارائه کرد؛ ولی  بدون  ترديد يکی از دلايل مهم رشد و توسعه شگفتی انگيز مطبوعات پس از نيمهء  دوم سدهء بيستم بدين سو می تواند بود  .

با اختراع  راديو، تلويزيون  و اخيراً کامپيوتر  و شبکهء جهانی انترنيت و پيدايي نشريه های برقی ديگر هيچ جای ترديدی باقی نمانده است که جهان ما به دهگدهء  کوچکی بدل شده است و اما اهميت مطبوعات  و رسانه ها  تنها  در اين  نيست  که توانسته است  جهان را  به دهکده يي بدل کند؛ بلکه مطبوعات در امرشناخت و تاثير متقابل فرهنگ جوامع گوناگون بشری  بر يکديگر نيز نقش گسترده يی دارد.

کشوری  که در آن رسانه ها و مطبوعات به گونهء سازندهء  آن  شکل نگرفته است؛ در حقيقنت  جامعه يی  است  در انزوا که نمی تواند خود را به جامعهء جهانی بشناساند.  

در کشور های بزرگ غربی  پيشينهء مطبوعات  به سده های هفدهم و هجدهم  بر می گردد؛ در حالی که  در بسياری  از کشور های آسيايي  پيدايي مطبوعات به نيمهء دوم  سدهء نوزدهم  و اوايل  سدهء بيستم  بر می گردد.

شايد بتوان  گفت که مطبوعات و رسانه  ها اساساً يک پديدهء غربی است  که بعداً  کشور های  شرقی  و از جمله افغانستان   از آن  پيروی و تقليد کرده اند.

 

پيدايی مطبوعات در افغانستان:

 

نخستين نشريه در افغانستان شمس النهار نام دارد که به سال 1873 در زمان امير شير علی خان در شهر کابل نشرات خود را آغاز کرد.

اين نکته  روشن است  که مطبوعات در افغانستان به مانند  کشور های  ديگرآسيايي  در زير نظارت مستفيم  حکومت  ها شکل گرفته است.

البته چنين  تجربه يي را  شماری از کشور های غربی در سده های هفدهم و هجدهم پشت سر گذاشته اند.

در يک نگاه فشرده  به پسمنظر مطبوعات در افغانستان می توان گفت که  نظام مطبوعات در اين کشور بيشترينه بر بنياد  استبداد حکومت ها استوار بوده است و اما در  دوره هايي هم نظام مطبوعاتی در کشور متکی  بر آزادی و قانون نيز  بوده است.

در اين مورد است که  مطبوعات بر حيات  اقتصادی  -  سياسی  و اجتماعی – فرهنگی و نهايتاً در رشد بشری کشور اثر گذاری  داشته است.

در ارتباط به دلايل پایه گذاری  شمس االنهار چنين صورتی است  که شمس النهار  کارشناسان عرصهء  مطبوعات  و رسانه ها در افغانستان  ديد گاهای متفاوتی دارند. شماری باور دارند که امير شير علی خان بنا بر پيشنهاد های اصلاحی  سيد جمال الدين  افغان  دست به يک چنين  کار مهمی زد. در حالی که شمار ديگر باورمندند که امير شير علی خان  جهت  تحقق و گسترش برنامه هايي  اجتماعی -  فرهنگی خويش  ضرورت ايجاد  يک چنين  نشريه يي را دريافته بود و بناً اجازه داد تا افغانستان نشريه يی داشته باشد.

در هردو صورت فکر می شود  که دست کم وضعيت اجتماعی – فرهنگی در افغانستان   در آن روزگار ضرورت انتشار نشريه يي را به ميان آورده بود.  تجربه نشان داده است که چگونه گی  مطبوعات و رسانه ها  در هر کشوری به ساختار اقتصادی –اجتماعی  و فضای سياسی – فرهنگی آن کشور که نهايتاً ماهيت نظام ها را مشخص می کند، وابسته گی دارد. به سخن ديگر  چگونه گی مطبوعات در يک کشور را نمی توان جدا از چنين ريشه هايي مطالعه کرد. اما رابطهء مطبوعات با ريشه های سياسی – اجتماعی آن يک رابطهء  يک طرفه نيست؛ بلکه مطبوعات درجهت ديگر بر ريشه های خود هميشه اثر گذار بوده و ريشه های خود را متحول  می سازد.

شايد اين يک امر عام در تاريخ مطبوعات جهانی بوده باشد  که  مطبوعات در آغاز نظارت شديد دولت  را به همراه داشته است؛ ولی ميزان چنين نظارتی  درکشور های گوناگون هميشه يک سان نبوده است. در کشور های مانند افغانستان  نه تنها در آغاز مطبوعات با نظارت شديد دولت به  همراه بوده است؛ بلکه  در سير پيشرفت خود  دوره هایي از سکوت و اختناق را نيز تجربه کرده است. هرچند کشور های را هم  می توان سراغ کرد  که در آن ها ميزان نظارت دولت بر  مطبوعات نسبتاً کمتر  بوده است، با اين حال می توان گفت  که در جهان هيچ حکومتی نيست که به گونه يي نخواسته باشد تا  بر  مطبوعات نظارت نکند.

اين امر از  آن جا ناشی می شود که بسياری از دولتمردان  انتظار دارند  که  مطبوعات  و رسانه  ها بايد   ديدگاه های  اجتماعی – سياسی  آن ها  را انتشار دهد ويا در مقابله با چنين ديدگاههايي سکوت اختيار کنند و به اصطلاح نگويند که بالای چشمان آقايون ابروست.

 

درحالی که در يک جامعهء مدنی و آزادی گرا  مطبوعات است که بر چگونگی کارکرد دولت  ها  انتقاد می کند. در حقيقت اين  انتقاد ها را می توان نوعی نظارت  نهاد های مدنی    بر حکومت؛ تلقی کرد. در اين نکته می توان گفت که مطبوعاتی متکی بر آزادی  و قانون  سبب ايجاد  نوعی رابطه در ميان مردم، نهاد های مدنی، و دولت می گردد. مطبوعاتی که بر چنين نظامی استوار بوده باشد نه تنها دشمن دولت تلقی نمی گردد، بلکه دولت را در اجرای برنامه های سياسی – اقتصادی و فرهنگی – اجتماعی آن  ياری می رساند. چنين است که در جهان آزاد  امروز مطبوعات را بعد چهارم دولت ها يا يکی  از پايه  های  اساسی دموکراسی تلقی می کنند.

دموکراسی در يک کشور  بدون آزادی بيان مفهومی ندارد و مطبوعات  يکی از  موثرترين  وسايلی است  که می تواند  آزادی بيان در يک کشور  را  تمثيل کند.

اساساً در يک جامعهء مدنی توزيع  و مبادلهء  اطلاعات  درجهت  ايجاد  تغيرات اجتماعی  و اصلاحات اقتصادی از ضروريات مهمی  به حساب می آيد. مردم حق دارند تا به اطلاعات کشوری و جهانی دست يابند. اما مهم اين است که اين اطلاعات  بايد بر پايهء حقيقت استوار بوده باشد.  يعنی  مردم حق دارند  تا به اطلاعات حقيقی دست يابند  نه اطلاعات دروغ و ساخته گی.

در اين مفهوم می شود گفت  که هر بنياد و هر حکومتی که بخواهد به جای حقيقت دروغ را تحويل مردم دهد  در حقيقت  به حقوق بشری مردم تجاوز کرده است.

نتيجهء منفی  ديگراين امر در اين است  که مردم نسبت به چنان رسانه های گروهی اعتماد خود را از دست می دهند و در اين صورت تاثير گذاری و نقش مطبوعات و رسانه ها به حيث نهاد های مدنی در تحولات اجتماعی – اقتصادی جامعه از بين می رود. با دريغ که افغانستان يکی از آن کشور هايست که مطبوعات آن  در چندين دورهء طولانی با چنين وضعيت ناگواری  رو به رو بوده است.

 

در ارتباط به سالهای نشراتی  شمس النهار در ميان کارشناسان  عرصهء مطبوعات در افغانستان عقايد گوناگونی وجود دارد. شماری عمر نشراتی آن را اضافه  از سه سال  و شمار ديگر  حدود سه سال دانسته اند

بيشترينه عقيده بر اين است که ميرزا عبدالعلی که نام آن به حيث مهتمم در شماره هايي نشريه آمده است؛ در حقيقت کار مدير مسوول را انجام می داده است.

شمس النهار در زمانی در افغانستان  به نشرات آغاز کرد که هيچ پيش زمينهء در جهت روزنامه نگاری در کشور وجود نداشت  و از طرف ديگر  استقلال سياسی کشور هر آن  به وسيلهء حکومت هند بريتانيايي مورد تهديد قرار  داشت. چنان که سرانجام به اثر تجاوز همين حکومت به سال 1878نه تنها  نشرات شمس النهار متوقف گرديد؛ بلکه امارت شير علی خان نيز از ميان برداشته شد.

هرچند شمس النهار به ارادهء امير شيرعلی خان پايه گذاری گرديد و عمدتاً زير نظارت امارت او به نشرات ادامه می داد و  ارگان نشراتی امارت او بود؛ با اين حال رشد طبيعی جامعهء افغانستان  با تغيراتی در امور نظامی، اقتصادی، کشاورزی، پيدايي تجارت و نهايتاً ايجاد يک طبقهء تازه در کشور و به  همين گونه  تحولاتی در زمينه های  فرهنگی  و اجتماعی  شرايط ايجاد  مطبوعات در افغانستان  را فراهم کرده بود.

همچنان در همين زمان بود که سه چاپخانهء سنگی  به نام های چاپخانهء مصطفاوی و چاپخانهء شمس  النهار  و چاپخانهء قرضاوی در شهر کابل  پايه گذاری گرديد.

 

 

 شمس النهار و  تاثيرگذاری آن  بر رشد بشری:

 

در اين ارتباط به گونهء فشرده می توان به موارد زيرين اشاره کرد:

 

·  باانتشار شمس الهنار نخستين بار مردم افغانستان و به گونهء مشخص  شهروندان کابل توانستند کمابيش  با مفهوم مطبوعات و اهميت آن در زنده گی آشنا شوند. غيراز اين شمس النهار اين زمينه را پديد آورد  تا  نخستين  تخمه های روزنامه نگاری  در کشورافشانده شود. چنان که اين نشريه علاوه بر کارمندان خود در کابل خبرنگارانی هم  در بعضی از مناطق کشور داشت  تا خبر های مربوط به منطقه را به شمس النهار جهت نشر بفرستند. مسالهء ديگر اين که زبان  روزنامه نگاری فارسی دری  در افغانستان با شمس النهار آغاز گرديده است.

·   در آن روزگار در کابل و شمار شهر های ديگر افغانستان  رسم بر اين  بود که خبر های مربوط به امارت و بعضی مسايل ديگر به وسيلهء جارچی ها در چهار راه های شهر با صدای بلند  جهت آگاهی مردم جار زده می شد؛ اما پس از شمس النهار مردم  نخستين بار به يک  وسيلهء مدرن اطلاع رسانی  دسترسی پيدا کردند  و دريافتند  که جارزنی يگانه وسيلهء  اطلاع رسانی نيست. با اين حال رسم جارزنی  به حيث يک شيوهء سنتی  اطلاع رسانی   تا ساليان درازی در افغانستان همچنان  ادامه  يافت.

·  با انتشار شمس النهار شهروندان کابل امکان  آن را يافتند  تا به  اخبار منطقه و جهان از طريق مطبوعات  دست رسی پيدا کنند. از شماره های شمس النهار بر می آيد که دست اندرکاران اين نشريه  به انتشار خبر  اهميت زيادی می داند. اين خبر ها شامل خبر های مربوط به امارت؛ اخبار شهر کابل و ولايت؛ اخبار کشور های همسايه، کشور های اروپايي و حتی ايالات متحد امريکا می گرديده است. انتشار چنين خبرهايي می توانست  در بلند بردن سطح آگاهی رده های  باسواد کشور از تحولات منطقه و جهان  بسيار سود مند بوده باشد.

· با انتشار شمس النهار زمينهء آن  به وجود آمد تا افغانستان  با شبکه يي ازطلاع رسانی جهانی رابطه  پيدا کند. چنان که اين نشريه اطلاعاتی را از نشريه های انگليسی،عربی، اردو و ترکی  انتشار می داد  که در اين ميان منابع هندی مورد استفادهء بيشتری  بوده است. استفاده ازمنابع خارجی دست اندرکاران  شمس النهار  را بر آن وا می داشت تا اطلاعات و گزارش هايي  را به زبان فارسی دری ترجمه کنند. اين امر سبب شد تا تدريجاً اين نشريه  به يگانه نهاد ترجمه در کشور بدل شود. به مفهوم ديگر می توان گفت که مترجمان شمس النهار نخستين پايه گذاران ترجمه  در کشور بوده اند.

·  ترجمه از زبانهای خارجی به زبان  فارسی دری  تغيراتی  را در  شيوهء نوشتاری اين زبان به وجود آورد. به زبان ديگر اين امر در شکل گيری نخستين شيوهء نوشتاری  ژورناليستی اين زبان  در افغانستان  خيليها مهم بوده ا ست.

 

با اين همه نبايد تصور کرد که  شمس النهار از خواننده گان چشمگيری  داشته  است، برای آن که در آن روزگار در افغانستان شمار اندکی از سواد بر خوردار بودند. با اين حال  آن گونه که در افغانستان  تا هم اکنون مروج است افراد با سواد  هميشه در ميان مردم  حيثيت منبع خبر و اطلاع دهی را داشته اند. چنان که  مردم بخشی از  اطلاعات  مورد نیاز خود را از زبان آنها می شنيده اند. مسلماً  يک چنين امری در مورد خواننده گان شمس النهار نيز می تواند صدق کند که  مطالب اين نشريه  در گام دوم به وسيلهء خواننده گان  آن در ميان مردم نيز پحش ميشده است.  

و اما در کار شمس النهار کاستی های چشمگيری هم وجود  داشت. مثلاً شمس النهار از زبان يک دست و پيراسته  يي بر خودار نبود. حتی شماری از کارشناسان بدين باور اند که گاهی زبان بعضی نوشته ها چنان ناهموار و نا پيراسته بوده است که درک و فهم نوشته ها را برای خواننده گان دشوار می ساخته است.  غير از اين شمس النهار  نوشته های انتقادی بر امارت و شخصيت های بلند پايه يي حکومتی را به چاپ نمی رساند.  ژ انرعمدهء ژورناليستی پس از خبر در آن  مقاله بوده است که بيشتر  موضوعات  اخلاقی، دينی و اجتماعی  را در بر می گرفت.

 

 روزنامه نگاری در دورهء امیر حبيب الله (1901-1918 ( و تاثير آن بر رشد بشری:

 

 مرگ امير عبدالرحمان بزرگترين  ديکتاتور و امير خودکامهء افغانستان  در (1901) در حقيقت پايان يکی از سياه ترین دوره های استبداد  قرون وسطايي در  کشور  است.

در زمان او هيچ نشريه يي در کشور وجود نداشت.  به تعبير شاعر بر لبان مردم قفل  زده شده بود و اما فرزند او امير حبيب الله  بنا بر تغيراتی که در جهان و منطقه رخ داده بود اجرای يک رشته برنامه های اجتماعی – فرهنگی  را از با لا روی دست گرفت که اجرای  اين برنامه ها خود بستر اجتماعی پرورش انديشه های آزادی خواهی و مشروطيت  در کشور را فراهم کرد. ظاهراً حبيب الله در آغاز علاقه نداشت تا  به مانند پدرسيمای ديکتاتورانه يي از خود نشان بدهد. چنان که بنا بر موافقت او به سال (1906) نشريه سراج الاخبارافغانستان در نتيجهء کوشش های انجمن سراج الاخبار در شهر کابل  به نشرات آعاز کرد. مديريت مسوول سراج الاخبار افغانستان را مولوی  عبدالرووف قندهاری مدرس مدرسهء شاهی بر عهده  داشت. با دريغ اين نشريه پس از شمارهء نخست متوقف گرديد. شماری از کارشناسان  بر اين عقيده اند که امير حبيب الله در زير فشار  حکومت هند بريتانيايي دستور به قطع نشرات سراج الخبار افغانستان داد.

با اين حال نخستين انديشه های آزادی خواهی و مشروطيت در همين سالها درکابل  شکل گرفت. چنان که  نخستين  هسته های  مشروطه خواهی  در دربار و  در ليسهء حبيبيه پديد آمد و افزون بر آن شماری از مشروطه خواهان  و ديگر انديشان  به گونهء پراگنده  در جامعه فعاليت می کردند. ادامهء چنين وضعيتی نهايتاً سبب ايجاد حزب سری ملی گرديد.

يکی از چهره های شاخص فرهنگی – سياسی در اين دوره محمود بيک  طرزی است که امروزه از او به نام پدر مطبوعات در افغانستان  ياد می شود.

محمود طرزی با نفوذی که در دربار امير حبيب الله داشت سرانجام توانست موافقت امير  را به دست آورد تا بار ديگر مطبوعات متوقف شدهء افغانستان در شهر کابل از سر گرفته شود.

اين در حالی بود  که تازه افغانستان يک دوره سرکوب خونين  مشروطه خواهان اول به دست امير جبيب الله را پشت سر گذاشته بود  .

به هر حال در اکتوبر 1911نشريه يي زير نام سراج الاخبارافغانيه به مدريت محمود طرزی در شهر کابل  به نشرات آعاز کرد.

اهداف نشراتی اين نشريه را بيداری  و آگاهی مردم، تحقق آزادی، نوگرايي، پرورش روحيهء ميهن پرستی  و مبارزه  با استعمار تشکيل می داد.

بدينگونه نشريه  خود به  کانو ن تازه يي از مشروطه خواهی بدل گرديد و شماری از نام آور ترين روشنفکران، مشروطه خواهان و استقلال طلبان شهر  کابل  به دور آن گرد آمدند.

در نشريه مطالبی  در ارتباط به  به پيشرفت های بشری در کشور های ديگر نيز به چاپ می رسيد. هدف از نشر چنين مطالبی تنبه حکومت و تشويق مردم  در جهت رشد و تو سعهء بشری بوده است.

حصول استقلال سياسی کامل افغانستان يکی از اهداف مهم مشروطه خواهان بود؛ بناً نشريه  پيوسته اهداف استفلال طلبانه را دنبال می کرد. تبليغ انديشه های استقلال طلبانه در سراج الاخبار نه تنها در بيداری شعور سياسی جوانان و مردم افغانستان از اهميت بزرگی بر خوردار بود؛ بلکه اين امر  در بيداری شعور سياسی  جوانان کشور های منطقه نيز  اهميت بزرگی داشت.

کارشناسان  عقيده دارند که در دوران جنگ جهانی يکم  اين نشر يکی از با اعتبار ترين  و مشهورترين  نشريهء شناختهء فارسی زبان  بود که در کشور های  آسيای ميانه؛ ايران و  هند هواخواهان زيادی داشته ا ست.

مدارکی وجود دارد که از انتشار اين نشريه در آسيای ميانه و هند جلو گيری می کردند.

به اساس گفتهء دانشمند بزرگ تاجيک -  صدرالدين عينی، شماره های سراج الاخبار افغانيه که به گونهء پنهانی  به آسيای ميانه می رسيده؛ در ميان احرار و آزادی خواهان منطقه دست به دست می گشته است.

درافغانستان سراج الاخبارافغانيه را سرآغار مطبوعات در کشور می دانند. برای آن که پس از آن مطبوعات در افغانستان   ديگر هيچگاهی با وقفه يي رو به رو نبوده است.

غير از اين سراج الاخبارافغانيه  به مقايسهء شمس النهار با معيار ها و موازين روزنامه نگاری نوين بيشتر  هم آهنگ بوده است. يکی از دلايلی که امروز  محود طرزی را به نام پدر مطبوعات افغانستان ياد می کنند؛ نخست به  اين دليل است  که او بانی يک مطبوعات مستدام در افغانستان  است. دو ديگر اين که تحربه های روزنامه نگاری او بعداً در دوره های  ديگر نير تعميم و گسترش يافت.

اما اين که مشخصاً سراج الاخبار چه تاثير گذاريي را در امر رشد بشری  و انکشاف اجتماعی  در آن دورهء تاريخی افغانستان داشته است؛ می توان به موارد زيرين اشاره کرد:

 

·  نخست از همه  سراج الاخبار افغانيه تنها يک نشريه نبود؛ بلکه از آن می توان به حيث نخستين مدرسهء پرورش روزنامه نگاری  نوين در افغانستان ياد کرد. غير از اين سراج الاخبار کانون پرورش انديشهء مشروطيت و استقلال خواهی نيز بوده ا ست. روزنامه نگارانی که در دامان سراج الاخبار پرورش يافتند  بعداً  نه تنها در روزنامه نگاری دوره های بعدی؛ بلکه در عرصهء  مسايل  سياسی -  اجتماعی و فرهنگی  کشورنيز از چهره های درخشانی به شمار می آمدند.

شخصيت های چون عبدالرحمان لودين، عبدالهادی داوی، عبدالعلی مستغنی، علی احمد خان، فيض محمد خان، احمد راتب  و شمار ديگر. از پرورده گان دامان سراج الاخبار افغانيه  هستند.

تا جايي که من فکر می کنم سراج الاخبار  در امر گسترش انديشه های آزادی خواهی در افغانستان نقش  قابل توجهی داشته است. تاثير اين امر را می توان در پشتی بانی مردم از امان الله خان در برابر کاکايش نايب السلطنه نصرالله خان مشاهده کرد که  پس از کشته شدن امير حبيب الله؛ خود را در جلال آباد پاد شاه افغانستان اعلان کرد. متعاقباً  امان الله خان در کابل نيز اعلان پادشاهی کرد  و اما همزمان با آن استقلال سياسی افغانستان را نيز اعلان نمود و اين امر سبب شد تا مردم از او حمايت کنند. برای آن که امان الله خان با حلقهء مشروطه خواهان دربار ارتباط داشت و مردم او را به حيث يک شاهزادهء تحول طلب و آزادی خواه می شناختند و دوست می داشتند.

 

·  سراج الاخبار يگانه منبع  در کشوربود که خواننده گان خود را با تازه ترين دست آورد های علوم و تکنولوژی  آشنا می کرد. انتشار چنين مطالبی  در سراج الخبار می توانست  در بالا بردن سطح آگاهی های علمی مردم اهميت بزرگی داشته باشد.

 

·  سراج الخبار  را می توان بنياد گذار ترجمه های ادبی  و علمی در افغانستان خواند. هرچند شروع ترجمه  از منابع خارجی  در افغانستان  به  شمس النهاربر می گردد؛ ولی ميزان ترجمه به وسيلهء بعضی ار همکاران سراجالاخبار و به ويژه  به وسيلهء  محمود طرزی افزايش  قابل توجهی پيدا کرد. چنان که  نخستين بار اين  محمود طرزی بود که  با ترجمه های خويش خواننده گان اين نشريه را با منابع ادبی غربی و ترکی آشنا ساخت.

 

·  از سراج الاخبار می توان  به حيث يک  کانون ادبي نيز ياد کرد  که در گسترش شعر تعليمی، انتفادی و طنزی  کار درخشانی انجام داده است. محمود طرزی با سرايش  شعر های در ارتباط  به دست آورد های علوم و تکنو لوژی و جلوه های تمدن  می خواست از يک طرف مردم  را با مزايای تمدن و تکنولوژی آشنا سازد و در جهت ديگر می خواسته است  تا  بر تعهد اجتماعی و مفديت شعر تاکيد کند. شعر برای او  وسيله  يي بود تا به  حکومت اين پيام را بفرستد که با مسووليت و جديت بيشتری در راه نو سازی کشور گام بگذارد.

 

·  می توان گفت که نخستين رگه های طنز نويسی معاصر  با نوشته های  محمود طرزی و همکاران او در سراج الخبار  افغانيه پی  گذاشته شده است. طنز  در سراج الخبار موثرترين شيوهء انتقاد از حکومت بوده است. از نوشته های محمود طرزی و همکاران او، خاصتاً عبدالهادی داوی  که شعر های انتقادی و طنز آميز خود را به نام مستعار پريشان به چاپ می رساند، بر می آيد که سراج الخبار بر خلاف شمس النهار نه تنها به کارمندان عالی رتبهء دولت انتفاد می کرده؛ بلکه  همچنان  لبهء  طنز ها  و انتفاد های آنان  متوجه شخص امير حبيب الله نيز بوده است.

 

·  سراج الاخبار را همچنان می توان پايه گذار نثر روزنامه نگاری يا ژورناليستی در افغانستان گفت. هرچند از شمس النهار در اين ارتباط نمی توان چشم پوشی کرد؛ ولی بايد گفت که نثر شمس النهار  از دشواری ها و نا رسايي هایِِِِي در زمينهء دستور و شيوهء افاده  رنج می برد.

 

·   با انتشار سراج الاخبار است که نخستين بار تنوع ژانرهای ادبی و ژورناليستی در مطبوعات افغانستان گسترش می یابد. از اين نقطه نظر شمس النهار به مقايسهء سراج الاخبار خيلی ها فقيربه نظر می آيد.

 

·   سراج الاخباربه حيث يگانه منبع خبر رسانی رسمی  توانسته بود تا يک شبکه اطلاع دهی در کشور را ايجاد کند. چنان که  علاوه بر منابع خارحی بخشی از خبر ها و گزارش ها درسراج الاخبار افغانيه به وسيلهء خبرنگاران  آن در کابل و ولايات تهيه می گرديد.

 

·  افزون بر  اين می توان گفت که اين نشريه ها در ايجاد و گسترش فرهنگ مطاله در افغانستان اهميت فراوانی داشته است. الته نبايد تصور کرد که سراج الاخبار به مانند نشریه های پر تيزاژ امروزين خواننده  گان زيادی داشته  است؛ ولی  می شود گفت خواننده گان آن  تدريجاً رو به  افزايش بود. و خبرهای آن دهان به دهان می شد. شايد همين امر سبب شد تا محمود طرزی در اکتوبر سال 1918 ضميمه يي را به نام سراج اطفال برای کودکان و نوجوانان  نيز  انتشار دهد. اين نشريه گذشته از مطالب خبری موضوعاتی را در ارتباط به دين، اخلاق، علوم و فنون متداول روزگار  به نشر می رساند. غير از اين سراج اطفال به نشر مطالب  ذوقی نيز می پرداخت. اتنشار سراج اطفال خود سبب ايجاد و گسترش فرهنگ مطالعه  درميان کودکان و نو جوانان گرديد. برای آن که مطالب و موضوعات آن به گونهء تهيه می شد که می توانست برای کودکان و نو جوانان از جهات گوناگون مورد توجه قرارگيرد.  درسالی که سراج اطفال به نشرات آغاز کرد  علاوه بر مکتب ميانهء حبيبيه، هفت مکتب ابتدايي ديگر در شهر کابل فعاليت می کردند، مکاتب و مدرسه های ديگری نيز در راستای ايجاد قرار داشت  .

 

مطبوعات در دوران شاه امان الله خان:

 

سالهای1919 تا1929 را می توان يکی از درخشان  ترين و اثرگذارترين  دورهء مطبوعات در افغانستان خواند. در اين دوران دو رويداد مهم در حيات سياسی – فرهنگی افغانستان رخ داد.

نخست اين که به سال 1924نخستين قانون اساسی در افغانستان پديد آمد که به نام « نظامنامهء دولت  عليهء افغانستان» ناميده می شد.

 درمادهء يازدهم اين قانون  اين گونه به آزادی بيان و مطبوعات اشاره شده است:

« مطبوعات و چاپ روزنامه های داخلی  مطابق حکم قوانين  مربوطه  آزاد است.حق چاپ روزنامه، مختص به دولت  و اتباع افغانستان است و نشرات خارجی از طرف دولت  تنظيم يا سانسور می شود.»

رويداد دوم ايجاد نظامنامهء مطبوعات به سال 1928 است.

بدينگونه برای نخستين بار در افغانستان مطبوعاتی متکی بر قانون  به وجود آمد. البته نبايد تصور کرد که نظامنامهء مطبوعات آزادی کامل بيان را تضمين می کرد؛ بلکه در اين نظامنامه مواردی وجود داشت که می توانست آزادی بيان را محدود کند. در اين نظامنامه درمواردی  برای نشريه ها جزا هايي نيز پيش بينی شده بود.

با وجود آن، انفاذ قانون اساسی و نظامنامهء مطبوعات ازنظرکمی و کيفی  سبب گشترش مطبوعات در کشور گرديد.

بر اساس مدارکی که در  دست است د راين دوره نشريه هايي دولتيي اتحاد مشرقی ( روزنامه)، افغان ( روزنامه )، ابلاغ ( روزنامه )، حقيقت (روزنامه )، امان افغان (روزنامه )  افغان ( هفته نامه )، غازی ( هفته نامه )، اتفاق اسلام ( هفته نامه )، ستارهء افغان ( هفته نامه )، طلوع افغان (هفته نامه )، بيدار( هفته نامه )،اصلاح ( هفته نامه )، ارشادالنسوان ( هفته

نامه )،جريدهء مکتب ( دوهفته نامه )، مجموعهء عسکريه ( ماهنامه )، معرف معارف ( ماهنامه)، آيينهء عرفان ( ماهنامه )، مجموعهء صحيه ( ماهنامه )، پشتون ژغ ( ماهنامه )،  در شهر کابل و ولايات کشور  به چاپ می رسيدند.

 

ويژه گی و اثر گذاری مطبوعات دراين دوره:

 

·   دراين دوره  درافغانستان مطبوعات آزاد و غير دولتی به ميان آمد. چنان که نخستين نشريهء آزاد، انيس بود که به مديريت مسوول غلام محی الدين انيس به چاپ مي رسيد. در گامهای بعدی نسيم سحر به مديريت مسوول احمد راتب و نوروز  به مديريت مسوول محمد نوروز  به نشرات آغاز کردند.

اين نشريه ها به گونهء هفته نامه به چاپ می رسيدند  و در مدت زمان کوتاهی توانستند در ميان خواننده گان محبوبيت چشمگيری به دست آورند.

 اين نشريه  ها بر کارکرد دستگاه های دولت انتفاد می کردند. چنان که باری   در هفته نامهء انيس نوشته يي به چاپ رسيد  که در آن بر کارکرد دستگاه پوليس انتقاد شده بود. اين امر سببب شد تا مدير مسوول آن محی الدين انيس توقيف و نشريه  مصادره گردد. تا اين که به اثر اعتراض خيابانی شهريان کابل و دستور کفيل  سلطنت محمد ولی خان محی الدين انيس  از توقيف رها گرديد و نشريه پس ازتعطيل يک شماره دوباره نشرات خود را از سر گرفت.

به همين گونه نشريه نسيم سحربه سبب نشر مطلبی که به انتقاد  از شاه و خاندان او تعبير گرديد، امتياز نشراتی خود را از  دست داد.  

 

·   حضور زنان در عرصهء ژوزناليزم درافغانستان  نير از دورهء امان الله خان آغازشده است. چنان که نشريهء ارشادالنسوان نخستين نشريهء اختصاصی زنان به سال1921 به مديريت مسوول اسما رسميه يا اسما سميه  خانم محمود طرزی به نشرات آغاز کرد. در اين نشريه مطالبی نشر می شد که نه تنها زنان را در حيات خانواده گی کمک می کرد؛ بلکه آنها  را در جهت دست يابی به علوم و فنون معاصر و  رسيدن به يک زنده گی اجتماعی بهتر تشويق می نمود. در اين نشريه گاه گاهی ملکه ثريا خانم شاه امان الله خان نيز نوشته  های روشنگرانه يي برای زنان می نوشت.

 

·   پيدايي نشريه های اختصاصی يکی از ويژه گی های ديگری مطبوعات اين دوره ا ست. اين امر سبب گسترش مطالعه و مطبوعات در ميان اقشار گوناگون جامعه گرديد. نشريه های ارشادالنسوان، معرف معارف، مجموعهء عسکريه، مجموعهء صيحيه، ثروت و آيينهء عرفان که جاگزين معرف معارف گرديد از شمار نشريه های اختصاصی اين دوره اند .

 

·   مطبوعات دراين دوره به يک مفهوم خصوصيت همه کشوری پيدا کرد. یعنی برای نخستين بار نشريه هايي در شماری از شهر های افغانستان  کار نشراتی خود را آغازکردند. مثلاً طلوع افغان  در قندهار، اتحاد مشرقی درجلال آباد، اتفاق اسلام درهرات، غازی در خوست، ستارهء افغان  در پروان، اتحاد اسلام (بيدار) در شهر مزارشريف از شمار نشريه های ولايتی افغانستان در اين دوره است. بدينگونه مردم افغانستان در شهر های ديگرکشور نيز با نظام اطلاع رسانی مطبوعاتی آشنا شدند. و مساًلهء  ديگر اين که از نظر اطلاع رسانی نه تنها ارتباطی  در ميان شهريان کابل با شهروندان ديگر شهر های افغانستان به وجود آمد؛ بلکه دولت نيز توانست تا رابطه و حضور خود  در ميان مردمان  ولايات کشور را بيشتر تاًمين کند. غير از اين تنوع نشريه ها سبب ايجاد نسل نوی از روزنامه نگاران در کشور گرديد.

 

·   مطبوعات دراين دوره چه ازنظر پيراسته گی زبان و چه از نظر تنوع ژانر های ادبی و ژورناليستی گسترش بيشتری يافت و اين امر اثرگذاری مطبوعات بر رشد بشری را افزايش بخشيد.  گذشته ا ز آن ايجاد نشريه های اختصاصی از يک سو نه تنها افزايش روزنامه نگاران در کابل را در پي داشت؛ بلکه در جهت ديگر اين امر سبب گرديد تا مطبوعات اطلاعات بيشتری در عرصه های گوناگون حيات اجتماعی اقتصادی را در دسترس مردم قرار دهد.

 اگر در نشريهء سراج الاخبار افغانيه بيشتر مطالب با روحيهء انقلابی در جهت حصول استقلال و مزايای  مشروطيت و ترويج تمدن و مفديت تکنولوژی متمرکز بود  در نشريه های دوران امان الله خان امر تحکيم و نگهداری استقلال، گسترش معارف، روشنگری، مبارزه با خرافات و تشويق اقشار گوناگون اجتماعی مردم، به خصوص زنان درجهت ايحاد يک افغانستان متمدن و پيشرفته تمرکز داشت.

اساساً گسترش مطبوعات در اين دوره بر بنياد يک ضرورت اجتماعی – اقتصادی و سياسی استوار بود. دولت امان الله خان به گونه يي در تمام عرصه ها به نوساری افغانستان علاقه داشت و اين امر به يک مطبوعات با مسووليت نياز داشت تا ضرورت پي ريزی چنين  تحولاتی را برای مردم  روشن کند.

 

·      وضعيت نوين اجتماعی سياسی و تنوع نشريه  ها برافرينش های ادبی اين دوره نيز تاثير مهمی برجای گذاشته است. چنان که  نويسنده گان و شاعران  باالهام از تحولات اجتماعی – اقتصادی و فرهنگی پس از استقلال، بيشترعلاقه گرفتند  تا در زمينه های اجتماعی با نوع نگرش  روشنگرانه و تحول طلبانه  شعر بسرايند. چنين شعر هايي به وسيلهء مطبوعات درميان مردم پحش می گرديد. اساساً محمود طرزی همراه با شماری از همکاران خود يک چنين جريان شعری را در سراج الاخبار افغانيه پايه گذاری کرده بود. و اما دراين دوران اين جريان شعری زمينهء اجتماعی گسترده تری پيدا کرد. چنان که امروزه زمانی که بحث شعر مشروطيت به ميان می آيد هد ف همان شعر سراج الاخبار و شعر دورهء امان الله خان است  که در دوره های بعدی یکی از پايه های اساسی تحولات شعری در افغانستان را به  وجود  آورد.

 

·    فرهنگ مطالعه در اين زمان بيشتر از گذشته در ميان مردم رشد کرد. دانشجويان مکاتب و مدارس، کارمندان دولت  و افراد باسواد با استفاده از مطبوعات بيشتر به اخذ اطلاعات و فراگيری دانش  پرداختند.

 يکی از بزرگترين اثرگذاری مطبوعات اين دوره را می توان  در اين امر جستجوکرد که   بعداً هيچ نظام استبدادی  و خودکامه يي در افغانستان  نتوانست   يک سره بر ضد مطبوعات برخيزد؛ بلکه آنها  ناگزير آز آن شدند تا دست کم به  مطبوعات دولتی  در کشور اجازهء فعاليت بدهند. مثلاً اميرحبيب الله کلکانی با وجودی که به  نشريه های آزاد اجازهء فعاليت نداد؛ ولی دست کم نشريه هايي دولتیی حبيب الاسلام، اتفاق اسلام، مويد الاسلام، رهبراسلام و جريدهء الايمان در کابل و بعضی از شهرهای ديگرکشور در  زير نظارت شديد دم و دستگاه او  به چاپ می رسيدند. غير از اين نشريه های دکورغم، اتحاد افغان  و غيرت اسلام در ولايات کشور به گونهء نشريه های ضد دولتی  به چاپ می رسيدند.  ظاهراً حبيب الله کلکانی بر اين نشريه  ها نمی توانسته است که نظارتی اعمال کند. اين نشريه ها در حقيت بر ضد حاکميت او  و در جهت براندازی حاکميت  او به چاپ می رسيدند. به فشرده ترين زبان، می  توان دورهء او را پايان نخستين تجربهء مطبوعات آزاد  درافغانستان گفت.

 

 

ادامه دارد

 

 


 

بخش دوم اين مقال

 


 

 

صفحهء اول