© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Dr. Carmen Lawrence

 

 

قسمت اول

 

نوشته:  داکتر کارمن لارنس  

ترجمه:  عثمان وردک

سدنی استرالیا

 

 

 

 

ترس از آن ِ دیگر

 

قسمت دوم

 

 

 

ترس سیاسی:

 

طبق گفته کوری(Corey)  این امکان دارد که تشخیص کرد چیزی را که وی "ترس سیاسی" مینامد "یک وسیله سیاسی, یک وسیله حاکمیت نخبگان و یا پیشرفت شورشیان بوجود امده و نگاه داشته شده  توسط رهبران سیاسی و فعالین انهایکه به گونه نفع میبرند, خواه بخاطریکه ترس ایشان را کمک در وصول یک هدف سیاسی و یا هم بخاطریکه ان بازتاب دهنده و حمایت کننده از عقاید سیاسی و اخلاقی ایشان میباشد و یا هم از هر دوی ان." وی پیشنهاد میکند که چنین ترس در یکی از این دو موارد میتواند عمل کند.  رهبران سیاسی و نخبگان میتوانند تعریف کنند که چه و یا چه باید هدف (اهداف) اساسی ترس عوام باشد و ایشان از ترس استفاده میکنند تا تهدید کنند مشکوکینی را که مقام و قدرت شان را مورد حمله قرار بدهند.

 

در قضیه اول هدف انتخاب شده ترس تا یک اندازه حضور خطر میکند. اما با این "تهدید" مبالغه و هم تاکید بیمورد میشود. اگر با اهداف دیگر بالقوه ترس مقایسه شود. این اکثرآ سیاستمداران اند که تعریف میدهند که چه ارزش توجه را دارد و ایشان افکار عامه را به حرکت اورده و همچنان شیوه های برخورد با ان تهدید را پیشنهاد میکنند.  این به ان نمیانجامد که همگان در ان ترس شریک باشند اما این بر بحث های عامه غلبه حاصل کرده و امکانات یکدسته میشوند.  موفقیت سیاستمداران به حیثیت سر پرست انقدر مشکل نیست وقتیکه با تهدید مبالغه میشود و حل قضیه به درستی تعریف نشده, در اینجاست که قانونیت ایشان تحکیم و قدرت ایشان افزون میشود.

 

هر دو ایدیولوژی و فرصتهای سیاسی میتواند تصمیم بیگیرند که چه برای توجه انتخاب شود.  بطور مثال: در حالیکه بسیار زیاد از پناه جویان که در کشتیها بودند, گفته شد که ایشان تروریستان و تهدید به امنیت ملی ما هستند, لیکن تقریبآ هیچ حرفی در باره گروپهای متعددی پناه جویان که از طریق هوا داخل میشدند و در اجتماع میماندند و تعداد زیادی که از میعاد ویزه شان هم گذشته بود هیچ چیزی نمیگویم. اما خطر مسلمانهای افراطی و خطری که به امنیت ملی ما متوجه ساخته اند انگشت نما شده برای توجه خاص, اما افراطیان مسیحی, گروپهای سیاسی دست راست و کمپنی های که با حکومتهای نامشروع و حتی با گروپهای تروریستی تجارت میکنند از توجه فرار کرده است.

 

استفاده دوم عظیم از ترس در هر جامعه مستقیم از بیعدالتیهای اجتماعی و اقتصادی سر میزند. هدف ان تحقیر, استفاده تحریم ها و یا تهدید تحریم ها تا مطمن شوند که یک گروپ نگهدار و یا بر قدرت خویش بیافزاید به قیمت دیگران.  این تحریمها ضرور نیست واضح و اشکار باشند اما این واضح ساخته میشود که اگر غیر از ان عمل کنند عواقب ان وخیم خواهد بود. و هم ما در اینجا از تجاوزات فاحش حقوق بشر صحبت نمیکنیم, مردم اکثرآ بعد از تهدید های کوچک مطیع میشوند و اینگونه است که انتقاد را خفه و انتخاب پالیسی را مشخص میسازند.  گروپ ها و سازمانهای غیر حکومتی در استرالیا بطور مثال, تهدید به از دست دادن بودجه و یا هم اینکه از عایدت اعانه برایشان تخفیف مالیه داده نمیشود اگر به طبق دلخواه حکومت عمل ننمایند.  به اجتماع مسلمانها گفته شده که یا براه درست بروند و یاهم از راه دور شوند و تضمین کنند که در مکاتب ایشان ارزش های استرالیای تدریس شود و یا اینکه کمک مالی به ایشان نمیشود.

 

هویت:

 

ترس از دست دادن هویت و امنیت, همیشه ریشه اختلاف در بین و داخل اجتماعات میباشد.  تمام ما هویت خویش را بنابر کلتور, لسان, قومیت, دین و غیره شناسای میکنیم. تهدید های تصوری به این هویت ها میتواند ترس های واقعی در از بین رفتن, ظلم و ترس از دست دادن کنترول را باشد. این واضح است که یک ترس که در ان مبالغه و مورد بهره برداری افراطیون سیاسی و مذهبی قرار میگیرد ترس از بین رفتن کلتور بواسطه قوتهای مدرنیتی و سیکولریزم میباشد.

 

برای چنین تهدید که منبع قوی برای عمل و هم عکسلعمل باشد, بقدر کافی مردم در یک گروپ اجتماعی ضرورت به یک نظر مشترک در باره هویت شان دارند که ایشان را تشویق به عمل دفاع از همان هویت کند. نظر هر شخص در باره هویت خودش مرکب از چندین هویت مختلف میباشد, بوسعت و یا دوری مانند زن و مرد, یهود و مسلمان و یا هم نزدیک بمانند بودن یک عضو فامیل. بعضی از این هویت تمامآ شخصی و دیگران جمعی میباشد در قضیه دومی اگر شناسای مرکزی و قوی باشد مردم تجربه پریشانی (و تهدید) میکنند وقتیکه دیگران که هویت مشترک با ایشان دارند زخمی و یا کشته شوند.  مدیران روزنامه ها میدانند که نوشته های شان که شامل مصیبت های انسانی باشد حد اکثر خواننده را جلب میکند که قربانیان انرا مانند خوانندگان ان به شکل ملیت و یا قومیت شان شناسای بکنند. 

 

کسانیکه هویت مشترک دارند اکثر اوقات فکر میکنند که ایشان علاقه یکسان و تقدیر یکسان دارند, مخصوصآ وقتیکه ایشان مجبور به دفاع از ان هویت شوند.  ملاحظه کنید مشاهدات با هوش شاکره حسین محصل همین پوهنتون را:

 

"من یک مسلمان استرالیایی هستم, من همچنان یک فیمنست هستم,  یک مادر مجرد, یکی از حمایتگران سیستم ملی تعلیمی و یک معتقد خاص به سیکولریزم, پدرم یک مسلمان پاکستانیست, اما مادرم یک استرالیایی کاتولیک و یکی از کسانیکه در مسایل سیاسی بالایم تاثیر عمیق گذاشته پدرکلانم میباشد.  وی از عساکر جنگ جهانی دوم بود که در تبروک خدمت کرده است.  اعضای فامیل من شامل: بودیستها, سکها, بیخدایان و پیروان گورو هندی مهربابا میباشند.  یکدوره خوش زندگیم را به حیث خدمه در یک خانه یهودی ایرانی کار کردم که میتوانم یک اشپزخانه کوشر (پاک بر طبق شریعت یهودیت) داشته باشم.  من دست اول دیده ام که افراطیت مذهبی به کشور نیاکان پدری ام چه اورده است.  من با نجات یافتگان از رژیم طالبان مصاحبه کرده ام و من فریفته ایدیولوژی جهادی نخواهم شد.

 

اما من احساس بیگانگی و از جر و بحث سیاسی استرالیا خود را خارج احساس میکنم, پس تصور کنید که یک مرد جوان بیعلاقه 18 ساله مسلمان چه احساس میکند.  شماری از سیاستمداران محافظه کار انهایکه قطار ایستاده میشوند و برای مسلمانان میگویند که اگر مسلمانان استرالیا را خوش ندارند, به عبارت برندن نیلسن ( Brendan Nelson وزیر دفاع در حال حاضر اما در وقت نوشتن این لیکچر وریر تحصیلات عالی در حکومت فدرالی) "جای را تخلیه کنند" و با اطمینان خواهند گفت که مخاطب ایشان مسلمانان چون من نیستند.  مخاطب ایشان افراطیون, خرافاتیان و کسانی که به بمب گذاری انتحاری دست خواهند زد میباشد, مسلمانهای چون من شامل حل معضله میباشند.

 

اما این صدا های که یا ادم شوید و یا جای را تخلیه کنید عمیقآ مسلمانهای از هر طیف و ایدیولوژی را بیگانه میسازند. اینطور وانمود میکنند که هویت استرالیایی ما منحصر به اعمال خوب ما میباشد. کشوری که اکثریت مسلمانان استرالیایی در ان متولد شده اند, استرالیا میباشد.  هویت استرالیایی ما منحصر به اشتراک ما در ارزش های استرالیایی, دوستی ویا هم هر بر چسب دیگر نیست.  "اگر شما اینجا را خوش ندارید شما میتوانید  از هر جای که امده اید به ان بر گردید"  این همانند طعنه های صحن مکتب میباشد که هر استرالیایی با پوست گندمی, اسم غیر انگلیسی و غذا های عجیب و غریب برای صرف نان چاشت شان با ان اشنای کامل دارند.  این امکان ندارد که این را از زبان رهبران سیاسی کشور بشنویم و احساس تهدید شدن را ننمایم."

 

و او همچنان علاوه میکند:

 

"براونن بیشپ میگوید که دختران مسلمان باید اجازه پوشیدن حجاب در مکتب را نداشته باشند, به خاطریکه این یک حرکت جبهه گیرانه میباشد.  برای بعضی دختران"مخالفت" شاید حصه از این انگیزه همراه با تعهد مذهبی باشد اما بسیار راه های تخریبی مخالفت وجود دارد. در همین چند هفته گذشته شخص خودم شروع به پوشیدن لباسهایی که هویت اسلامی مرا ظاهر کند کرده ام, نه تنها در مخالفت اظهارات بیشپ بلکه تا به اعضای تنگ نظر دین خویش بفهمانم که من هم مسلمان هستم."

 

من از شاکره به این خاطر به کثرت نقل قول کرده ام که نشان بدهم که تا چه اندازه کوشش های اخیر در وادار کردن مسلمانهای استرالیایی در استقبال هویت محدود استرالیا متضرر بوده است.  جایکه گای راندل (Guy Rundle)  دقیقانه ملاحظه کرده است:  در کمپاین نیلسن برای مسلمانان که از ارزش های استرالیای استقبال بکنند:

 

پس هدف چیست؟  و یا حد اقل نتیجه ان, از این نیاز به ارزش های اجتماعی فراگیر جهانی و به خصوص پیشرفته ان "استرالیایی"؟ این تعصب است صاف و پاک.  این یک کوشش است تا اجتماع جهانی مسلمانها را رنگ بزنند و نشان بدهند که ایشان به گونه غیر اجتماعی, توده طبقات پست و ایشان انقدر بربری هستند که باید به ایشان گفت که به اطفال خویش تقوای پروا داشتن و صداقت را درس بدهند.

 

چنین تحقیر و توهین ها شاید هم بسیاری از مردم را از هویت اسلامی خود شان اگاه بسازد و شاید هم حتی  این هویت را قوت ببخشد به قیمت هویت های دیگر, چون بالای شان فشار در رول "ان دیگر" اورده شده در صحبت های اجتماعی ما و یا هم ایشان را خجالت زده و شرمسار کند. این مهم است به این خاطر که شاید این غذای شود برای "هویت داغدیده" و احساس تنهای و بیگانگی که بعضی از مسلمانها در حالت حاضر احساس میکنند  ازاین که بگذریم ایشان هدف تعصب نژادی روز افزون و حتی خشونت نیز میباشند.

 

بعد از بمب گذاری اخیر در لندن بسیار گروپهای نژادی, مخصوصآ انهایکه به نام عرب و یا مسلمان شناسای میشوند راپور یک فضای ترس را داده اند.  تبعیض به اوج خود رسیده که از ان وقت که"حزب ملت واحد" در صعود خویش بود دیده نشده است.  کمیشنر فرصت های برابر ویکتوریا راپور داده است که شکایات در باره تبعیض مذهبی و مزاحمت از 1999 به اینسو دو چند گردیده است.

 

بعضی از راپور های اخیر میرساند که  بعضی از مردم اسیای جنوبی از مهاجرت به استرالیا به خاطر ازدیاد در طعنه های نژادی و تبعیض پشیمان اند. بخصوص مهاجرین مسلمان از هند و بنگله دیش در نتیجه تجربه طعنه های قومی و بیگانگی که ان منجر به مشکلات عصبی شده است.  نتایج مشابه در راپور سال 2004 "کمیسیون حقوق بشر و فرصت های برابر" دریافته بودند که بسیار مسلمانها احساس ترس, بیگانگی و تعصب را کار روزمره میدانند.

 

اظهارات اتش افروز توسط وزیران فدرالی, انهایکه از مهاجرین تقاضا میکنند که کسانیکه ارزش های استرالیای را قبول ندارند باید از کشور خارج شوند و یا هم رد مرز شوند, به این فضای ترس اضافه کرده است.  در حالیکه در این اوضاع رهبران ما باید به ترس کاهش بدهند لیک ایشان با همان ترس بازی میکنند. در حالیکه ایشان تا جای ایکه امکان دارد باید ما را کمک کنند که وقایع را از نظر دیگران ببینیم اما ایشان ما را دعوت به عقب نشینی به محدودیت های هویت ما میکنند. وقتیکه ایشان باید ما را کمک کنند که شناسای کنیم که اعمال و کلمات ما چگونه احساس ترس در دیگران را جاه میدهد ایشان به ما اشاره ها میکنند که چنین حساسیت ها مهم نیست, ایشان به نظر من با اتش بازی میکنند.

 

ایشان باید بر عکس از امکانات دست داشته در احساس امن و ارامی تمام استرالیایها استفاده کرده چونکه به هر اندازه که یک گروپ احساس امنیت کند, احساس حمله بر دیگر گروپ ها را نمیکند.

 

حتی وقتیکه اظهارات میشود که تنها گروپ مسلمانهای افراطی هدف است, تعداد زیاد دیگران احساس ترس واقعی میکنند که باید ایشان مواظب باشند و یا هم بعد از این نوبت ایشان خواهد بود.  بر علاوه چنین تکتیک ها و پالیسیها  به نظر میرسد که تعداد از اعضای یک گروپ با هویت اشکار را مثال میاورد, اما میتواند دیگران را که وجوهات مشترک با ان گروپ دارند خفه بسازد چون ایشان احساس میکنند که مورد هدف قرار خواهند گرفت دقیقآ به خاطر وجوهات مشترک  که با همان گروپ دارند.  قسمیکه یک تبعه یوروگوایی که در سالهای خفه کن دهه 70 و 80 میلادی زندگی میکرد بیاد میاورد:

 

"محدودیتهای شدیدی در زندگی خود ما هویدا شد. مرحله سانسور عقاید خودی بیحد خاینانه بود, فقط اینبود که شما در باره بعضی از موضوعات با دیگران صحبت نمیکردید بلکه خود شما اصلآ با خود فکر نمیکردید.  تفکر درونی به کلی خشکیده بود."

 

17 جولای 2006 / 26  سرطان 1385

 

 

 

 


 

اجتماعی ـ تاريخی

 

صفحهء اول