© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نصير مهرين

 

 

بخش های قبلی:

 

بخــــش اول

بخـــــش دوم

بخـــش سوم

بخش چهارم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نصير مهرين

 

 

هر کجا لاله رخی با قد سروی ديديد

يک نفس ياد ازين "جلوه" ناشاد کنيد

(تزيهی جلوه)

 

بخش آخر

(متن فشرده)

من،

     لاله رخی،

            با قد سروی،

                            ديدم

 

 

در باره محمد کريم نزيهی جلوه

 

گفتيم نزيهی ممنوع القلم شد. زيرا تسليم توقعات دولت نشده بود. انسانی که به نتايج کوشش ها تحقيقی خود می انديشيد، نميتوانست حرمت آنها را نگهداری نکند. و همانگونه ميدانيم و می شناسيم همه اين کار نکرده و نکنند. چنانچه از بازتاب نارضايتی های او در نبشته های شخصيت های مطلع و صادق القول می يابيم. در نگارش مقالات و پژوهش های تاريخی و ادبی، راه و روش علمی و دولت ناپسند را پيش گرفته بود. و اين پس از سال 1319 خورشيدی است که او را و نبشته هايش را  و اعتراضها و پرخاشهايش را برنتافتند و عذرش را خواستند و کار خويش را آسان کردند.

 

دستور دادند: نزيهی ممنوع القلم! ...

 

گناه او اين بود که ميگفت نشايد تاريخ يک شکور را ابتر رها کرده و نبايد به مسخ و مثله کردن آن کوشيد. استاد نزيهی پيشنهاد ميکرد که برای تداوم يافتن پژوهش در سرگذشت تفکر و انديشه در سرزمين ما بايد تاريخ ادبيات ترکی چغتايی هم نبشته شود و نمايندگان فرهنگ اقليت های ديگر افغانستان هم حق دارند که زمينه گستری چنين کاری را خواستار شوند. اين پليست استوار برای رسيدن به وحدت در معنای راستين و عميق انسانی اين کار نه اينکه حتی از نوشتن تاريخ ادبيات زبان فارسی دری پس از جامی جلوگيری شود. *

 

باآنکه نزيهی در سال 1340 خورشيدی حضور قلمی در روزنامه «اصلاح» يافته بود، اما نشان دست استبداد و بی تحملی او در دست و گلوی نزيهی نشانه داشت. با گذشت سالها او که سرگرم مطالعات در زمينه های مختلف بود و ديد و بازديد با بقيه آزرده دلان، جامعهء کتاب خوان و تشنهء بهره گيری از ماحصل انديشه های او و ديگران محروم مانده اند. زيرا نشريه و مجله ای را سراغ نداريم که مطالعات او در زمينهء فلسفی و جامعه شناسی، همچنان انديشه های سياسی و برداشت هايش را بازتاب دهد.

باوجود آنهم، انگونه که رسم استفاده دولت هاست، هنگام تعيين کمسيون بحث بر مسوده قانون اساسی، پيشنهاد همکاری به او ميشود. گفتيم رسم استفاده. زيرا بار ها ديده شده است که دولت هايی به سان دولتی که پس از آغاز شاهی محمد نادر خان بر اريکه قدرت تکيه زده اند، اشخصاص فهميده ای را که به قتل نرسانيده،  و در معرض اشکار ديگری از جزا چون زندان، تبعيد، خانه نشينی قرار داده اند؛ پس از چندی بار ديگر آزموده اند تا ببيند آيا پس از ديدار با دشواری ها و مشکلات زمينه های تسليمی و خفت و خواری در وجود شان فراهم شده است يا نه؟ (در تاريخ چند دهه پسين کشور ما بار ها چنين شده است. مکث مشخص بر آن در جای ديگری، جواب وضاحت موضوع می تواند باشد) ـ قلمزنان و سياسی انديشان، عناصر متنفذ محلی و قومی نيز پس از مشاهده مشکلات مواضع مختلف اتخاذ کرده اند. شروع دهه چهل خورشيدی، آزمون ديگری بود. از آنجايکه طرح قانون اساسی و ادعای دادن آزادی ها از طرف دربار سلطنتی، پديده ای بود که با مطالبات پيشين يکعده از قلمزنان و سياسی انديشان همخوانی کم و بيش داشت، آنها نيز به درجه های مختلف آزمون خود را اتخاذ کردند. اگر مرحوم غبار شکاک و بی اعتماد بر هر گام دربار سلطنتی، آروزی ماندن در مقابل و کناره گيری فعال از همکاری را در پيش گرفت و مرحوم فرهنگ تا پايان کار قدم نهاد؛ شخصيت مستقل چون نزيهی با کارگيری از اندوخته ها علايقش چندی بدانجا در آن کمسيون رفت و از درون ديد. اما به زودی و پس از مباحثاتی که پيرامون زبانها و مسايل مربوط به آن ايجاد شده بود، از آن کمسيون گسست. شخصيتی که با ديد جامع به  مسايل و مخصوصاً موضوع زبانها در افغانستان ميديد، به قول شاهد عينی (مرحوم فرهنگ) زبان خويش (ازبکی) را  در معرض جفايی ديده و به رسم اعتراض پای از آنجا بيرون کشيد. *

 

مگر ميتوان به اين بُعد از علايق و نظريات او امثالش مکث نکرد. چگونه ميتوان در جامعه ای زيست که در آن زبانهای مختلف وجود دارد ولی برخی از آنها را "منحط!" ياد کرد. پس از آن بازهم به اتخاذ راه و روش دل آزده يی را می بينيم که می خواند، می نويسد، نزد خود نگهميدارد و يا به دوستان فراورده های قلمی را عرضه می کند. از شعر شايد نه به عنوان ادعای شاعری، بلکه همزبان و ياری که جورکش هميشه گی گسترده ادبيات است و درد هايش را منظوم از دل بيرون می آورد، بهر می گيرد. 

 

آری شخصيتی که در نوجوانی نبوغ خود را نشان داد و از مطالعه دوامدار نگسست و از او نامبرداران عرصه قلم به عنوان جامعه شناس، دانشمند امور فلسفی ـ ادبی نامبرده اند، و چندين دههء پسين زند ه گی اش، دستنويش های را شاهد بوده است، از امکان اثرگذاری، بهره گيری و استفاده هموطنانش محروم ماند. و چقدر دردانگيز است که ما تشنه گان در حاليکه آنها را داشته ايم اما همچنان تشنه مانده ايم.

 

پنداشته می شود که ايجاد احساس احترام، همنوايی با او در همان حدود، مخالفت با استبدادی که مقصر ايچاد چنان اوضاع و احوال و سرنوشت دانشمندان جامعه ما است، به تنهايی نتواند، گرهی از مشکل تاريخی شده و تراکم کرده را بگشايد. در کنار عبرت گيری بهتر آن تواند باشد که ثمره زحمات او را  که در عرصهء پژوهش متحمل شده بود، بيابيم تا او را بهتر بشناسيم  از آنها درس بگيريم. هرچند ديرتر، از او و بقيه سرو قد های لاله رخی ياد می کنيم و فراميگيريم، اما بکاربرد سنجش هايی از تاريخ که قضاوتش بُعد زمان را خواهان است، «جلوهء ناشاد» را ياد می کنيم. آرزو می رود تمامی نبشته های محمد کريم نزيهی (جلوه) جمع آوری شده، منتشر گردد.  و با توجه به سهم و نقش زحمات او، نهادی با کارآيی فرهنگی ـ پژوهشی نيز به نام او ايجاد شود.

 

پايان

«»««»«»«»

 


صفحهء مطالب و مقالات

 

صفحهء اول