© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سيد بصير مجاب

 

 

 

سيد بصير مجاب

 

 

 

سينمای منطقه ما

 

قسمت اول

پيوسته به گذشته

 

بعد از انقلاب در سینمای ایران دو دوره به وجود آمد:سینمای جنگ و سینمای بعد از جنگ.

سینمای جنگ :

 در دوره سینمای جنگ بیشتر محصولات سینمایی ایران که تحت کنترول شدید وزارت ارشاد قرار داشت با سناریو های مربوط به ساختن فضای جنگی به بازار و تلویزیون می آمد.سناریو های خانوادگی به حد اقل رسید و تنها پدیده ای که در جنب مقوله جنگ مورد نظر سینماگر قرار می گرفت اعتیاد بود.

ممکن است پاسخ سریع به اینکه آیا اعتیاد و جنگ خوب است یا بد نقد و بحث را از حالت نقد سینمایی به حالت نصیحت اخلاقی به کودکان تنزیل دهد اما گویا می توان دامنه بحث را پیرامون این دو موضوع و بلکه دو معضل اجتماعی به گونه ای پی گرفت که هم با بار اخلاقی آنها بازی و خیانت نشود و هم سینمای ایران نقد شود.

در بلمی به سوی ساحل,عبور از میدان مین, عقابها ونیز در مجموعه های اخیر مثل خوش رکاب و دیگر فلم های از این قبیل  در توضیح حرکات و رفتار هایی برای دفاع از ایران به تماشاگر اینگونه نشان داده می شود که در بین مردان و پسران جوان ایرانی نبرد و نزاع برای مردن وجود دارد.اکثرا فرماندهان با افراد به مشاجره می پردازند تا یکی مزاحم شهادت دیگری نشود.زن و اولاد در نظر جنگجویان این فلم ها بسیار پایین تر از مرگ در راه وطن و دین قرار می گیرد.پسران جوان در این فلم ها نشان داده می شوند که برای رفتن به جنگ با والدین خود و کل خانواده جنجال دارند.

تقریبا تمام مردم خوب هستند.دکانداران, قصابها,رانندگان,پولیس,همسایه ها و همه و همه.در این فلم ها نشان داده می شود که در جایی به نام ایران همه پر از صفات فاضله و حسنات و شایستگی هستند و افراد سیاه تر و دارای مو های درهم و برهم و اخلاق زشت و زبات عربی عراقی می باشند.در تمام لشکر های زرهی پیاده و هوایی عراق که به دستور رژیم آن زمان عراق به جبهه گسیل می شدند حتی یک فرد خوب دیده نمی شود.در این محصولات سینمایی  صدا گذاری به صورت خوبی اجرا می شود و به تصویر کشیدن صحنه های جنگی موفقیت آمیز است.

این صدام بود که به ایران حمله کرد و جنگ بر ایران تحمیل شد اما کارگردانان ایرانی در سینمای جنگ وجود روحیه و منطق جهان پسندی را در ارائه و تشریح ماجرا در نظر نگرفتند و در حقیقت نیروی متهاجم در این فلم ها با ملت های موجود در منطقه عمدا یکی دانسته شده و اینکه در یک جنگ ده ها نکته ظریف اجتماعی, اقتصادی,, انسانی و سیاسی  که با ده ها نکته ظریفتر دیگر به هم می پیچند مورد دقت قرار نگرفته است و داستانها از نظر ساختاری تا سطح زیادی پایین میباشند. احساسات ملی گرایانه برخی کارگردانان در حوزه سینمای جنگ قابل بررسی است.اگر کارگردانان سینمای جنگ به این دلیل که همه عراقیان عرب هستند آنها را صدامی می دانند و در فلمها از اصل به تصویر کشیدن یک حالت نزدیک به واقعیت های همه مردم از عرب و فارس گرفته تا کرد و لور و غیره خودداری می کنند این سوال پیش می آید که اگر جنگ یک جنگ عرب و فارس بوده پس انقلاب برای چه یک انقلاب ایدیولیژیکی معرفی می شود؟ چطور می شود که در صدها فلم و سریال و نمایشنامه جنگی ایرانی به درد عراقی ها نپرداخت و کل پاکدامنی و مروت را از سایر ملل ستانید یا رزرو کرد اما از وجود ذره ای بدی در حال و گذشته خود فلم نساخت؟ همین فلمسازانی که سعی می کنند پاکی های کل وقایع تاریخی را در به اصطلاح خاکریز های دینی خود کودکانه به تصویر بکشند و آنرا با ستلایت صادر هم می کنند در معرفی فرهنگ خود علاقه ای ندارند که از وجود شر و بدی در ساسانیان و هخامنشیان هم فلم بسازند.کارگردان دهه جنگ فراموش کرده بود که حرف ملی با سخن دینی به این سادگی در فلم نباید مخلوط شود.

این کارگردانان با وجود داشتن بازیگران مستعد و قوی ایرانی در به تصویر کشانیدن منطقی تر تجاوز صدام به ایران موفقیت زیادی نداشته اند. از دیرباز همین مسئله هویت و خطر زوال هویت در به نمایش سپردن ایدئولوژی، سینما گران ترک و ایرانی را به توهماتی منتهی به فلسفه کشانیده است و می کشاند.

در سینمای ایران پرداختن به اعتیاد و انجام کار اخلاقی خوب بوده است.اما اینکه چرا جامعه معتادان کم نشده اند جای سوال باقیست.نباید انتظار داشت که فقط با سینما می توان به جنگ اعتیاد رفت.سینمای ایران از اعتیاد در اندیشه تماشاگر وحشت به وجود آورد و خوب توانست از به هم پاشیدن خانواده ها فلم بسازد.اما گویا ریشه های مشکل اعتیاد در دیگر جاها وجود دارد که بیشتر از سینما به دولت و خود مردم ارتباط دارد که خود مقوله ای است بس مفصل.

البته در هیچ فلم ایرانی پولیس خائن معرفی نمی شود.همین مسئله فرشته سازی همانند موضوع جنگ از اعتبار امروزی و تاریخی یک فلم می کاهد.نسل های فردا از دیدن اینهمه فرشته به بعضی از واقعیت ها هم مشکوک خواهند شد. سینمای هند در این مقوله از ایران پیشی گرفته است و از نشان دادن پولیس خائن باکی ندارد.در آنجایی که هندیان با پولیس خائن به اتفاق غرور خانمانسوز و بی جای ملی مدارا نمی کنند و خیانت او را در سناریو از یاد نمی برد باید گفت هنر نزد هندیان است .هنر همچون پیراهن طلایی بایسکل سواران است که در مسابقات به پیشتازان داده می شود و به نام کسی قوله شده نیست.اظهار اینکه هنر نزد فقط یک تعداد از افراد است خود حماقت دیگریست که نسل های فردای همین افراد را از اینهمه تمامیت خواهی و انحصار طلبی به دور از علم و منطق می تواند شرمسار کند.با این ادعا ها ی کودکانه نمی توان بحران هویت را حل کرد.هویت با اندوختن علم و تکنولوژی و بازنگری جدید تر از همه مسائل باز می گردد.

سینمای بعد از جنگ :

همانگونه که قابل پیش بینی بود سینمای ایران بلا فاصله بعد از جنگ گرفتار بحران هویت ملی شد و در آزادی های نسبی بعد از جنگ , سینما ی ایران در مواردی حتی به قبل از انقلاب بر گشت.سیاست دولت مبنی بر دادن آزادی و میدان عمل وسیع تر همواره زیر سوال های تردید آمیزی به همراه بود:آیا درک ناظرین و کنترل کنندگان کار های هنری سیاسی از طنز ها و سناریو های پس از جنگ نا کافی بود ه و است یا اینکه ناظرین دیروز وزارت ارشاد و غیره امروزه تا حدی به کار های مالی تر مشغولند که دیگر برایشان حرف های دیروز خودشان هم مهم نیست؟!در سینمای دهه اول بعد از انقلاب بسیاری از فلم ها اجازه اکران نمی گرفتند زیرا وزارت ارشاد و سایر ناظرین آنها را خلاف فرهنگ و اخلاق می دانستند اما در دهه دوم تا کنون اکثر آن معیار ها نا دیده گرفته می شود.آیا اخلاق و فرهنگ تغییر کرده است یا اخلاقی ها و فرهنگی ها؟

در سینمای بعد از جنگ اصل احترام به خانواده،خروج ازعفت کلام، نگاه غیر 22 بهمنی به ناموس،بی احترامی به پدر و مادر، رابطه آزادتر زن و مرد، غرب زده گی، ضربه به فرهنگ ایرانی، تبلیغ شیوه ء زندگی غربی و صدها موضوی دیگر که در ابتدای انقلاب و در سینمای زمان جنگ ممنوع اعلام شده بودند به وضوح و زیاد دیده می شوند.

در سینمای بعد از جنگ ایران سعی می شود که تماشاگر به گذشته قبل از انقلاب و حتی گذشته قبل از اسلام ایران علاقه مند شود.در سینمای بعد از جنگ ایران مثل همیشه تقلید از هالیوود در سراسر محصولات سینمایی ایران دیده می شود و مدل زندگی غربی به صورت افراطی آن تبلیغ میگردد.در این سینما از روش رابطه زن و مرد گرفته تا دیزاین نمایشی اتاق ها و دهلیز ها و مکان غذا خوری از مدل غربی استفاده می شود.سعی شدید بر این است که به جای پرداختن به مسائل واقعی مردم، دقیقا همان فاصله مزخرف اکتور بالیوودی با مردم هند و دیگر تماشاگران آن در میان بازیگران و هنر مندان ایرانی به وجود آید.مثل قبل از انقلاب،بازیگران دوره جدید به رفتن یا نسبت دادن خود به غرب امروز و فرنگ دیروز علاقه و افتخار دارند.در مصاحبه ها با مجلات و تلویزیون ها و لباس پوشیدن و اظهار نظر غرب زدگی به وفور دیده می شود.با دیدن چند فلم از قبل از انقلاب، زمان جنگ و بعد از جنگ تمام این مسائل در اولین دقایق کار دیده می شود و برای درک آن نیاز به تخصصی هم نیست.

اما در کنار این مسائل سینمای ایران در پس از جنگ موفقیت های زیادی هم در صحنه بین المللی داشته است.عباس کیارستمی در جشنواره سینمایی کن فرانسه جوایزی را دریافت کرد و همچنین کار های مجید مجیدی شهرت یافت.

گرچه کلا در بعد از انقلاب سینمای ایران باید مدیون کارگردانانی چون بهرام بیضایی،محسن مخملباف،عباس کیارستمی و مجیدی و دیگر همکاران شان باشد اما مسئله دادن جایزه در کن همواره مثل جوایز نوبل با شک و تردید هایی به همراه بوده است.این جوایز به نظر برخی ها برای اهداف سیاسی داده می شود و گروه های رقیب در صحنه سیاسی و اقتصادی جهان در آن گویا بی اثر نیستند.محمد علی کشاورز یکی از پر سابقه ترین بازیگران قبل و بعد از انقلاب ایران مثل بسیاری دیگر به جایزه های کن به عباس کیارستمی و غیره به دیده شک می نگرد.*

به نظر کیانوش عیاری کارگردان بر جسته امروز ایران علم کردن سینمای امروز ایران مثل علم کردن سینمای چک و پولند در سال های قبل از طرف فرانسه خالی از اهداف سیاسی ضد امریکایی نسیت.**البته نباید فراموش کرد که اگر هم به گفته این دو کارگردان و بازیگربر جسته ایرانی مسئله جوایز ایران سیاسی باشد و ربطی به هنر نداشته باشد باز هم فرانسه و جشنواره کن در این هدف در انتخاب شاید کشور هایی را علم کند که به این هدف نزدیکتر باشند و در سینماگری علاقه مند و کوشا.

در کل سینمای ایران در کنار سینمای هند با تمام کاستی هایی که دارند با بسیاری دیگر از محصولات خود در معرفی فرهنگ منطقه نیز کوشا و در مواردی هم موفق و دارای شاهکار بوده است.

در ایران سریال های زیادی به تاسی از محصول سینمایی هالیوود برای پیامبر اسلام در مورد امامان شیعیان ساخته شد که در کنار فلم ها و سریال های زیادی در مورد رجال سیاسی و ادبی منطقه خود مقوله ای است قابل بررسی همه جانبه.

*:در مصاحبه با شهریاری در 13 سپتمبر 2005

**:در برنامه چشم انداز سال 2002

 

برخی ازکارگردانان برجسته ایرانی که با دیدن فلم های شان این مقاله نگاشته شده است.

ابراهيمي فر، سعيد،  اسدي، شهرام، اعلامي، محمدرضا، افخمي، بهروز، الوند، سيروس، اميني، احمد، بزرگ نيا، محمدرضا، بني اعتماد، رخشان، بيضايي، بهرام، پرتوي، كامبوزيا، پناهي، جعفر، پوراحمد، كيومرث، تبريزي، كمال، تقوايي، ناصر، جبلي، حميد، جعفري جوزاني، مسعود، جيراني، فريدون، حاتمي، علي، حاتمي كيا، ابراهيم، داد، سيف الله داد، داودنژاد، عليرضا، داودي، ابوالحسن، درخشنده، پوران، درويش، احمدرضا، راعي، مجتبي، ژكان،  علي، سجادي، محمدعلي، سينايي، خسرو، شايقي، سيامك، شورجه، جمال، شهبازي، پرويز، صباغزاده،  مهدي، صدرعاملي، رسول، صمدي، يدالله، طهماسب، ايرج، عياري، كيانوش، غلامرضايي، ناصر، فرمان آرا، بهمن، فخيم زاده، مهدي، قبادي، بهمن، كريم مسيحي، واروژ، كيارستمي، عباس، كيميايي، مسعود، مجيدي، مجيد، مختاري، ابراهيم، مخملباف، سميرا، مخملباف، محسن، معدنيان، مهدي، ملاقلي پور، رسول،مهرجويي، داريوش،ميرباقري، داود،ميركريمي، رضا، نادري، امير ، نجفي، محمدعلي،هاشمي، اصغر، هدايت، حسن ،هنرمند، محمدرضا

 

 

 


ادبی و هنری

 

صفحهء اول