© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سيد بصير مجاب

 

 

 

سيد بصير مجاب

 

 

 

سينمای منطقه ما

 

 

به جز از قشر کوچکی از اجتماع کمتر کسی در سر زمين های هند وايران و افغانستان و اعراب پيدا می شود که  در زندگی خود به صورت هايی تحت تاثير سينماو خصوصا سينمای منطقه قرار نگرفته باشد.نظر به دلايلی که در اين مقال نگنجد بعضا مشغله متا فيزيکی برای افراد سرگرم به آن چندان يارای پرداختن به سينما و سينمايی شدن را نمی دهد اماتقريبا در تمام اقشار ديگر جوامع نامبرده سينما تاثير خود را با شباهت ها و تفاوت هايی با عملکرد آن در غرب گذاشته است. در اينجا با توجه به اين مهم که دامنه بحث بسيار گسترده می نمايد سعی می شود بيشتر به معرفی و خلاصه سازی سينما های منطقه پرداخته شود.

جايگاه عملکرد سينما در جوامع ما:

از همان آغاز مخاطبان سينمای هند و ايران و مصر و ترکيه بيشتر خانواده و جوانان بوده است.در برجسته ترين کار ها شعار هايی نا رسا در زمينه هايی چون حقوق زن و ازدواج و دسته های دغل باز و رهايی از مشکلات داده می شده است وتماشاگران در سالون هايی که محو تماشای قهرمانان می شدند بی اختيار غلام همت فخرالدين و فردين و داراسنگ می شده اند اما آزاد بودن قهرمانان از ز هر چه رنگ تعلق پذيرد در سيل عظيم مشکلات اخلاقی اقتصادی و روانی جامعه گم می شد و امتحان پس نمی داد.

تماشاگر برای آنکه صداقت فخرالدين و وثوقی و درمندر را مورد ارزيابی قرار دهد به عناصر سخت نا يابی محتاج بود.در دوشادوش اقتصاد ضعيف ملی او همدرد نبودن ناصح که به خلوت چو می رفت آن کار ديگر می کرد از يکسو و اهداف پولی تهيه کنندگان شرکت های فلم ساز هرگز به او مجال نمی داد که هنرمندی را بشکافد و متوجه اندرز يا دروغ او شود.سالون های آريوب و بهارستان و آنطرفتر لاله زار و آنسوتر cumhuriyetاکنده از چشم هايی بود که يک چشم هايی به راحتی بر آنها پادشاهی می کردند .بهتر است به جای تعداد نقادان از دارندگان قدرت نقد در آن زمان نام برد که آنها هم بدون شک اگر بودند در سفر خارجه بوده و در سالون ديگری به آسمان ريسمان ديگرو کبرا و صغرای ديگر مشغول.

 

از ابعاد مختلف می توان اين سالون ها را ارزيابی کرد.از نا هنجاری سازی های آن گرفته تادادن استراحت های روحی به خستگان درگاه زندگی.زيرا الفبای نفس کشيدن و سرسام بودن در آن زمان فقط بی زرق و  برق و دیجيتال بود اما قصه های آن با همين ماهيت امروزی ديده می شدند و سوال های بزرگی که در بعضی از حرکات مضحک سنگها و کپور ها و ترکها و محصولات تهران به آنها پرداخته می شد همين سوالهای سخت خود ماست در اين زمان و  سعی می شد به مردم  با اصرار گفته شود که راه حل هايی وجود دارد.اگرچه جامعه ترکيه درحسرت اتحاديه اروپا چنان غرق شد که فخرالدين يا همان جنيد به ناچار حتی به همکاری با سينمای ايران در تلاش برای از ياد ها نرفتن حاضر شد و در کانال های ترکيه به جز از کليپ سازی که شعار و رونق اقتصادی جديد سرمايه برای حفظ بازار های آن در خانه های ايرانيان و آذربايجانيان که ديوانه اين کليپها شده اند از سينما خبری نيست و در ايران هم گويا نقد تکامل می يابد اماکل قصه زندگی ايرانيان در سينماسالهابود که در مشکلاتی که با صدام داشتند مربوط ميشد و يابه کشيدن ترياک منتهی می شد و ما در افغانستان در دور دستها مانده ايم اما حقيقت اين است که در همين پيشرفت های سينمايی هنوز هم تناقضاتی بس ژرف ديده می شود.

يافتن تناقضات در بررسی تاريخی اين سينما ها ميسر است:

سينمای هند:

در گذشته کارگردانان هندی بيشتر به مضامين تبعيض طبقاتی و معضلات خانواده هندی می پرداختند و نمای اصلی مشکلات به صورت دستجات شر در فلم ها هويدا می شد.اصل احترام به خانواده رعايت می شد و در سايه همين احترام به فرهنگ بومی مشکلات ازدواج و کاريابی در چند محور حل می شد.والدين بد خو متوجه لجبازی های خويش می شدند و ازدواج که از سوی آنها در ابتدا رد می شد سر انجام صورت می گرفت.آيين هندويزم در تمام طول داستان تحسين می شد و اشرار در زير ضربات برق آسای قهرمان يا جان می باختند و يا پا به فرار می گذاشتند.اشعار و ديالوگها مملو از نکات عاشقانه و فلسفی بود.

پرداختن به مشکلات روز آن زمان زياد دچار اشکال نبود اما تمام بحث در چگونگی راه حل و عملی نمودن آن بود.در سينمای شرق دور با بسنده کردن به ورزش های رزمی پيروزی ديروز بروسلی و کاميابی امروز جکی چن بر نا کسان به نحوی توجيه پذيری داشت و دارد.اما در سينمای هند از گذشته های آن تا امروز از منبع قدرت پيروز و بزرگ قهرمان هرگز استدلال و توضيح به ميان نمی آيدو بدبختانه تر اينکه تماشاچيان آن روز ها تا همين سال ها در افغانستان پاکستان بنگلادش قطر و دبی و ايران و ...هرگز در يافتن نيروی اسرار آميز قهرمانان کمپنی های بمبيی سوال و يا تعجبی با خود و يا با کارگردان ندارند.نزديک به نيم قرن است که قهرمان های هندی دختری را که هرگز حاضر به دوستی با آنها نمی باشد با يک پارچه آهنگ محو تماشا و شيفته خود می سازد .تماشاگر بدون اينکه راه حلی برای مشکلات خود در اين ريتم های جادويی بيابد همچنان با آن به پيشواز قرن ۲۱ می رود.

در گذشته نکات ارزشمندی لا اقل از نظر نويسنده در اين محصولات وجود داشت که همه آنها به يکباره در طوفان هژمونی مآبانه هاليوود به دست فراموشی سپرده شد.در تمام دو محور کاری سينمای هند که ازدواج و گم شدن فرزندان بوده است صداقت عاشقان در چپاول و تاراج زورگويان با صبر و حفظ نکات مثبت فرهنگ بومی و دوری جستن از دورويی و ديگر عيوب راه نجات معرفی می شد.البته در ساحه اقتصاد و تاريخ و حفظ محيط زيست و بسياری ديگر از سوژه ها چيزی ديده نمی شد.

به آ سانی می توان با يک نگاه در گذشته و حال سينمای هند دريافت که از اينهمه راه حل و سناريو بعد از نيم قرن هنوز هم مشکلات در جامعه حل نشده است زيرا هنوز هم اصل سوژه سناريو ها همان ازدواج است و اختلاف و دسته های دغلباز و والدين ناراض و لجباز و گاه پشيمان و افسرده.هر گونه راه حل گفته شد.نقطه های اوج فراوان ساخته و پرداخته شد.گاهی دختری خود را به جمنا انداخت وزمانی مردی به دستان کسی خفه شد و جان سپرد.در جاهايی پوليس سر رسيد و اعترافاتی را به صورت تصادفی شنيد.در جا هايی هم مراد ها و جنيد ها و کسا پرمک ها و وثوقی ها و اميتابچن ها و عمر شريف ها از ارتفاعات خود را به پايين انداختند و بلافاصله شروع به دويدن کردند!اما گويا وقايع و اصل مشکلات هنوز هم ازدواج است و حل نشده.البته به تازگی ايرانيان دست به ساختن سريال های تاريخی زده اند که آن هم به نوبه خود جای بحث فراوان دارد.در گفتمان تمدنها اگر بنا باشد که تاريخ از مصالح امروز تهران در ساختن سريال تاثير پذير باشد اين خود نوعی برخورد تمدن خواهد شد.

اگر هنوز هم مشکل خانواده در سينمای هند اصل است يا راه حل صحيح بوده و گوش تماشاگر در اين پنجاه سال کر و يا گوش ها شنوا بوده اند و سناريو ها منحرف کننده و اعتياد آور و طفلانه و واپسگرا.

ظهور تيليفون موبايل در دستان بازيگران هندی  در صورتی جديد شمرده می شود که دارای دو ويژگی باشد:يا مشکلات را که در سناريو های ديروزاين سينما به آنان پرداخته می شد توسط سينما حل شده باشد و يا لا اقل حل مشکلات به نحوی با تاييد ضمنی منابع ذيصلاح به اشکالی که در گذشته شرح داده می شد اشتباه خوانده شود و در دوره جديد تر راهکار جديد تر به ميان آيد.وگرنه ظهور نما های جديد فقط انباشتن ثروت جامعه به کمک اين نما ها در دستان يک گروه که در سينماگر بودن و نبودن آنها بسی جای بحث بايد گذاشت راه جديد جذب پول است و بس .واضح تر اين که سينمايی که از تعداد گدايان جامعه هند نمی کاهد هيچ نمی ارزد!چه ديدن ناز و نعمت در زندگی هنرمندان نه تنها کمک به پيشرفت فرهنگی جامعه از طريق بازبينی خطا ها ی احتمالی زندگی واقعی در حيات ساختگی فلم نمی کند بلکه روز به روز فاصله زندگی هنرمندان و مردم عادی را زياد تر می کند و گپ تا جايی می رسد که تماشاگر در موقع ديدن يک فلم هنرمندان را هرگز از عالم خود نمی دانند و به ياد اتفاقات افسانه های کوه قاف افتاده در نتيجه مشکل هنرمند مشکل تماشاگر نيست و راه حل هنرمند هم راه حل او نيست!و با اين وصف کار سينمای هند به جايی می رسد که آ ن را می توان به تفنن بازی های ويديو گيم تشبيه کرد و مانند پديده ای می شود که فقط برای سرگرمی می توان به آن رجوع کرد.سينمايی که تا سطح سرگرمی پايين آيد ديگر هنر هفتم ناميده نمی شود.

سينمای ايران:

سينمای ايران را مي توان در چند مرحله بررسی کرد:

در زمان پيش از انقلاب اکثر محصولات سينمايی ايران حول محور ارتباط خاصی ميان زنان و مردان بود و در نگاههای عجولانه در اينجا مخرج مشترک داده می شد که بايد نگاه نوی به زندگی داشت.در محصولات عجولانه و تجارتی سعی می شد به تماشاگر گفته شود که در ارتباطات خانوادگی تجديد نظر شود و از مدلهای غربی نمونه برداری شود.اما هرگز راهکاری داده نمی شد تا برای بازتاب های حاصله از اين جاگذاری مدل فرهنگی غربی چه بايد کرد؟راه حلی برای خلا حاصله از برداشت مدل فرهنگی داخلی در اين فلم ها داده نمی شد.در اين شکی نبود که در مدل داخلی فرهنگی مشکلات زيادی وجود داشت از حقوق زن گرفته تا خواب ملی اما سينمای قبل از انقلاب ا گر راه حل بايد می داد نداد و اگر بايد نمی داد و سينما را ديگر وظايف است پس چرا به مسايل فرهنگی دخالت کرد و الگو ی غربی داد؟اين مداخله در پی حوادث و شرايط آن زمان در محصولات مصر و ترکيه و بعد ها هند هم ديده شد.

در بعضی از آثار قبل از انقلاب موفقيت ديده می شود اما اين کار ها در روش بيان و بازيگری و کارگردانی بوده است و نه در راه حل!

در بسياری از محصولات سينمای ايران غذا خوردن و لباس پوشيدن و خندیدن و اعمال روزمره افرادی به دلايل نا معلوم نمايش داده می شد و زنانی در اکثر اين آثاردر حاليکه تيز تيز قدم می زدند چادر درازی را به سر می کردند و به بيرون می رفتند.به نانوايی به بازار به خانه همسايه به ...و اکثرا در ابتدای کلام سعی می شد که از طرف زن ايرانی گفته شود :ای وا خاک تو سرم..

و در لابلای اين نمايش ها به زودی محور قصه تشکيل يک ارتباط بين زنی و مرد ی مي شد.اين مساله ازدواچ يکی از بغرنج ترين مسايل جامعه ايران است که نه در سينمای قبل از انقلاب حل شد و نه در سينمای بعد از انقلاب.تماشاگر در زير سايه سينمای قبل از انقلاب دختران و زنان را از زير کمربند برادران خشمگين و مردان بيرون کشيدند اما باز هم دادگاه خانواده بير و بار بود.تماشاگردر سايه نصايح سينمای بعد از انقلاب سر به گريبان بيشتر برد و چادر را زيادتر جدی گرفتند و زنان را بيشتر در توليد و تشريک با حفظ حجاب سهم دادند اما باز هم دادگاه بير و بار وآکنده از طلاق شد!

کسانی در سينمای ق.ا.به تماشاگر معرفی می شد که آرام آرام قدم می زدند و نگاههای سنگين داشته در لت و کوب مهارت داشتند.اينها از آنجا که در سينمای ايران بوده در فلسفه وجودی خود شباهت زياد به بازيگران هندی داشتند اين نکته از منتقدين سينمای ملی گرای ايران را زير سوال می برد که به وجود بازيگران مشابه هندی اعتراض و استهزاء دارند.زيرا فيگور ناممکن اگر نا ممکن و دروغ و جوان فريب باشد نا ممکن و دروغ و جوان فريب است چه ايرانی باشد چه هندی.رسالت سينما بزرگ است و اين نيست که اگر تبليغی در سينما يی غلط ارزيابی می شود در شکل ايرانی صحيح باشد.البته اين گونه نقد های خنده دار در ساير مسايل ايران نيز ديده ميشود .بسياری از الگو های فرهنگی وقتی از جانب غربی ها ديده شود تقبيح می شود اما اگر بتوان پلی ولو دروغ بين ايران و آن فرهنگ ساخت آن عادت ايرانيزه می شود.تا اينجا اشکال زياد ديده نمی شود و شايد اين کار کم و بيش جهانی باشد.اما در ايران کار شگفت انگيزی نيز صورت مي گيرد که کاريست نا سپاسگزارانه از تاريخ ها و فرهنگهای ديگر ملتهاو آن اين است که اصل و خاستگاه آن فرهنگ ايران معرفی می شود و نه تنها از صاحب آن فرهنگ سپاسگزاری نمی شود بلکه در امانت فرهنگی خيانت نيز صورت می گيرد.عادتها و اعمالی بدون مدارک و اسناد جهان پسند به ساسان و اشکان و هخامنش نسبت داده می شود که اين بحث در اين مقال نمی گنجد.

افرادی که قبلا گفته شد نظاير آنان در سينمای هند و مصر و امريکا و ترکيه ديده می شود در پارهای موارد در راه حفظ عادات ملی می رزمند.

روی هم رفته به جز از مواردی کم اکثر محصولات سينمای قبل از انقلاب ايران جنبه سرگرمی داشتند و تماشاگر بدين دليل سر گرمی در اين فلم ها را می پسنديد که کليت داستان اکثر اين محصولات همانطور که ذکر شد در اطراف مسايل ارتباط خاصی از زن و مرد که مانند سينمای هند توام با رقص و آواز و نامه نگاری و و فا و خيانت در اين روابط بود و اجرا يا تجربه اين اعمال در زندگی شخصی تماشاگر ممکن و ميسر نبود.برای تماشاگر مهم نبود که چرا زنی به مردی خيانت می کند و حتا برای کارگردان هم گويا مساله ای نبود مهم اين بود که آوازی و رقصی و جنگی صورت بگيرد.دستجات به دو گروه خوب و بد تقسيم شوند.نمونه هايی از رقص ه محلی ديده شود اما اين که محور علاقه تماشاگر ديدن قسمت هايی از بدن زنان سهيم در اين فلمبرداری بود و است يا به جزای اعمال رسانيدن افرادی که بدون استدلال روشن بد ناميده می شدند مشخص نمی شود.

سينمای بعد از انقلاب ايران:

در دهه اول بعد از انقلاب محور سينمای ايران کلا دو موضوع بود:جنگ و اعتياد

در دهه دوم سينما به خانواده و تاريخ و خنده و البته مستند سازی سينمايی بيشتر پرداخت که هر قسمت تا جای ممکن در اينجا تحليل خواهد شد.

 

ادامه دارد

 

 

 


ادبی و هنری

 

صفحهء اول