|
پيام کلوب قلم به مناسبت فرخنده روز جهانی زن نوشتهء داکتر اکرم عثمان
هشت مارچ از منظر ديگر
هشتم مارچ ـ روز جهانی زن ـ صرف نظر از معنای تشريفاتی و حتی تزئينی آن، يک مفهوم پنهان و پوشيده ی ديگری نيز دارد که بر معنای متداولش می چربد. اين معنای دوم که ظاهراً سامعه نواز، قناعت بخش و آرامبخش می باشد در بخش های مختلف جهان با محک های متفاوتی سنجيده می شود. برخی از کشور ها به مضمون درونی آن توجه دارند و ميکوشند روز تا روز سايهء سنگين تبعيض بين دو جنس زن و مرد را بزدايند و برابری راستين را حاکم نمايند. در برخی از سرزمينها به حساب يک اقدام نمايشی آنرا آذين می بندند، به چند تا زن نمونه مدال افتخار ميدهند و حتی شماری از زنها را در مجلس قانونگذاری و کابينه راه ميدهند و به چشم مردم خاک ميزنند ـ گفتی جامعه واقعاً رفع تبعيض کرده و در برابر نيم مظلومش! از انصاف کار گرفته است. در جهان سوم کم نيستند ممالکی که هشتم مارچ را در زرورق می پيچند و با لباس های فاخر در سالون های کنفرانس و يا تلويزيون ها به نمايش ميکشند. به گمان ما چنين گزينه ای، حجاب زردرنگ خجلت را از روی يک جامعه پس نميزند و گواه منافقتی شرم آور می باشد. زن در افغانستان هميشه نماد مظلوميت و محروميت بوده است. در جريان جنگها و رويداد های ناگوار طبيعی و اجتماعی، موقعيت شکننده و آسيب پذير زنها برای جنس مخالف تحريص کننده بوده است. در طول جنگهای چند سال اخير کثيری از زنان و دختر های افغان در بازار برده فروش های کشور های خليج فارس بفروش رفته و بغل شيوخ عرب را گرم کرده اند و شماری هم به حرمسرا های جنگ سالار های وطنی راه يافته اند. هنوز هم عقد نکاح با دختران نـُه ساله و از آن اندکی بيشتر در ولايات جاريست و رسم شرم آور مبادلهء زن با اَحشام برقرار می باشد. سربريدن زنها به خاطر شرافت خانوادگی امتياز انحصاری مرد ها شمرده ميشود. از آنجا که زبان شکوه و استيفای حقوق زنها در اکثر نقاط کشور ما بريده شده و لبهای شان مُهر و موم گرديده است عدهء زيادی از آنها راه علاج شانرا در خودسوزی ديده اند و در تعدادی از ولايات از جمله هرات در چند سال اخير بيش از دوصد نفر زن بر سر شان نفت ريخته اند و زنده زنده کباب شده اند. تا رهايی و رستگاری زن در افغانستان راه درازی باقيست. راه نجات زنها در افغانستان را طرز تفکر حاکم در کشور ما سد کرده است. با يک پيشداوری ظالمانه، جامعهء سنتی و باستانزدهء ما زنها را به چشم موجودات گنهکار و بی عُرضه می نگرد و حاضر نيست که آنها را به جايگاه شايسته شان بنشاند. تلقی جامعه از جنس مرد، پيشاپيش مبتنی بر برتری عُضلاتی و زور فزيکی می باشد و اين خود، زور را به جای حق می نشاند. بر روشنفکران افغانستان، بخصوص روشنفکران دينيست که موانع نظری در راه تساوی زن با مرد را با تساهل و تأمل از بين بردارند و به ظاهر سازی دموکراتيک و مدنی اکتفا نکنند.
|