© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

در نامهء فـــــردا «سرسخن» بيانگر موضع کلوب قلم ميباشد در حاليکه ديــگر مــــقالات ديدگــــــاه هــای  نويســــنده گـــان فـــرهيختــــه را بازتاب ميـدهــــد

 

 

 

شمارهء سی و يکم

(حمل ـ ثور ـ جوزا ١٣٨٤)

 

 

 

ســــرســـخن

 

چرا چنين ؟

 

دکتور محمد اکرم عثمان

 

 

در ماه روان، کشورهای اسلامی از اندونیزیا تا مالیزیا، تا کرانه های باختری رود اردن تا نوار غزه، تا  یمن و سوریه شاهد برگزاری تظاهرات خود جوش و خود انگیخته ای بودند که در نوع خودش بی سابقه بود.

 

علت آن بود که به گزارش مجلهء معتبر نیوزویک منتشرهء امریکا، محافظان زندان گوانتانامو که در آن متهمان عضویت در سازمان القاعده نگهداری میشوند به قرآن مجید اهانت کرده اند.

 

انتشار چنان خبری برای مسلمانان جهان سخت تکان دهنده بود و منجر به شعله ور شدن خشم قاطبهء آنها شد. نخستین شهری که صدای اعتراض مردم از آن بلند شد جلال آباد افغانستان بود که مظاهره چی های بر افروخته به نشانه اعتراض، تعدادی از ساختمان های دولتی و غیر دولتی را آتش زدند و در برخورد بین آنها و پولیس کثیری کشته و زخمی شدند.

 

این موج اعتراض  بزودی به پایتخت و دیگر شهرهای افغانستان سرایت کرد ودامن قریه های دور دست را گرفت. هماهنگی، همزمانی و سرعت سرایت این تظاهرات مایهء شگفتی تحلیلگرهای داخلی و خارجی شد و همگان دریافتند که چنان تسلسلی بدون پیش زمینهء ذهنی برقرار نمیشود. گفتی آتش به خرمن کاه و انبار پنبه افتاده است.

 

کاندولیزارایس  وزیر خارجهء ایالات متحده امریکا به منظور فرونشاندن غیظ عمومی اعلام کرد که تحقیقات کامل و دامنه داری بخاطر حقیقت یابی انجام خواهد شد و نیوزویک، ضمن اظهار تاسف حرفش را پس گرفت و خبر اهانت به قرآن را محل شبهه و تردید قرار داد. ولی دیگر دیر شده بود و ملیون ها آدم معترض همصدا شده بودند و امریکایی ستیزی تقریبأ عالمگیر شده بود.

 

اما چرا چنین! در حالیکه یگانه ابر قدرت جهان با صد زبان خود را مدافع حقوق بشر و آزادی های انسانی معرفی میکند و مدعی است که افزون بر غلبه بر تروریسم، دموکراسی را هم به ملل خاور میانهء بزرگ ارمغان خواهد کرد، باز هم با مخالفت سراسری متقابل میشود؟

اگر چنین است آیا سر ملل ساکن در این گسترهء بزرگ را مار کنده است که قدر محبت نمیدانند و پاسخ مهر و مروت را با بی مهری و دشمنی میدهند؟

 

در مقام ِ تسلیخ ِ کالبد ِ این معادله؛ به دو نتیجه، کلی میرسیم:

 

١ ـ احتمال دارد که سیاستگذارهای ایالات متحده امریکا چنانکه باید، جهان اسلام را نمی شناسند.

٢ ـ چنانکه باید جهان اسلام به دلایل موجه ونا موجه حسن نیت امریکا را در نیافثه است.

 

اگر فرض اول را جدی بگیریم به نتایج زیر میرسیم:     

 الف)  برغم ظاهر سازی های دموکراتیک، عراق شکل باطلاقی را اختیار کرده است که متناسب به شدت تقلا، طعمه را با حدث بیشتری در خود فرو میبرد.

ب)  دیگر عراقی ها در یافته اند که حضور نیروهای بیگانه در کشورشان عمدتاُ به خاطر سلطه بر چاه های نفت بود تا نجات از دیکتاتوری صدام.

ج)  تعویض صدام با رهبری موجود که گویا منتخب مردم اند اسباب قناعت مردم را فراهم نکرده، چه صدام که متهم به تولید و نگهداری سلاحهای کشتار جمعی بود با تمام قباحت، سنگدلی و آدمکشی در برخورد با امریکا بیگناه ثابت شده است. نه شورای امنیت، نه مجمع عمومی، نه سرمنشی سازمان ملل متحد، هیچکدام مجوز تهاجم بر عراق را صادر کرده اند.

د)  بحران فلسطین کماکان وخیم است و" نقشه راه برای صلح" که طراحش امریکا بود با بی پروایی کامل اسرائیل مقابل شده و دیوار امنیتی صهیونستی چون اژدهای بر سینهء سرزمین های فلسطینی کلچه بسته است.

شهرک سازی در مناطق اشغالی ادامه دارد و شارون حاضر نیست که مسایل بیت المقدس و آواره ها را به بحث و مذاکره بگذارد.

 

جمع بندی عوامل بالا روشنگر این نکته است که وجب وجب سرزمین های اسلامی بستر نشو و نمای نفرت از امپریالیسم و صهیونیسم شده و دیگر همگان میدانند که سیاست خارجی امریکا بر محور جانبداری تام و تمام از اسرائیل می چرخد و مهمترین برنامهء استراتیژیک امریکا تغیر موازنهء سیاسی بسود اسرائیل است و همین مساله،اُس اساس بحران های خاور میانه می باشد. 

 

 

 

ديگر نوشته ها در اين شماره از:

 

استاد علی محمد زهما، حميرا نکهت دستگير زاده،  نصير مهرين، محمد کاظم کاظمی،

صبورالله سياه سنگ، محمد بشير مومن، سالار عزيزپور، عبدالرحيم غفوری،

 غفور ليوال، رفعت حسينی، طيبه سهيلا، عبدالاحد پيغام، محمد زرگرپور،

  نبی عظيمی، عزيزالله ايما و ...

 

 


صفحهء مطالب و مقالات

 

صفحهء اول