عرفات نمرده است

 

داکتر اکرم عثمان

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

در آخرين لحظه های عمرِ سقراط، پيش از سرکشيدن جام شوکران، کسی از او پرسيد: ای سقراط آيا نادم نيستی از اينکه چنان در دنيا زندگی کردی که جانت را به خطر مرگ انداختي؟

 

سقراط پاسخ داد: دوست من تو اشتباه ميکنی و اشتباه تو در اين است که انديشهء مرگ و زندگی ترا می آزارد. من اين ترس را در خود کشته ام لذا از مرگ نيرومندترم.

 

ياسر عرفات نيز چنين آدمی بود. او بار ها و بار ها ثابت کرد که از برادران همزادِ مرگ مانند جبن، بی عملی، هراس، نااميدی و نااستواری نيرومندتر است. عرفات يک مرد برتر بود. يک ابر مرد راستين و نمونه. يک ابَر ابرِ باران خيز، بيقرار، غريوا، کوه پيکر و تندرزا. مثل صاعقه نازل ميشد و مثل باران ِ مترنم بهاری گلوی هستی را تر ميکرد و حيات می بخشيد. او يک ابرِ رحمت بود.

 

عرفات فقير مشرب و درويش خو بود. چون عقلا می انديشيد و چون انسان عادی و معمولی معاشرت ميکرد. او يک آدم بی ساخت و بی تعارف بود. پيشامد سرشار از لبخند و مهربانی داشت اما در برخورد با رقبايش، مغرور، با صلابت و آهنين پنجه بود. او با نيشخندش بزودی طرف را خوار و خفيف ميکرد و شخصيت تسخيرناپذير را به نمايش ميگذاشت.

 

دولت اسرائيل به خاطر جلوگيری از نفوذ عرفات، ديوار بتونی و بلندی چون «ديوار برلين!» بر سينهء ستبر سرزمين فلسطين بنا کرده است. اما در کجای جهان کسی قادر است بين قطرات آب و ذرات هوا جدايی افگند؟ ـ عرفات نماد کليت ملت فلسطين بود؛ عرفات به تنهايی يک انقلاب اجتماعی  بود.

 

در دههء پنجاه سدهء بيستم آن گاه که توطئهء تاريخی به خرچ صهيونيسم و سرمايهء امپرياليسم بين المللی به زيان خلق فلسطين در شرف تکوين بود، عرفات جوان، دانش آموختهء دانشکدهء مهندسی قاهره، امور فنی را رها کرد و به فکر مهندسی اجتماعی برآمد. در حالت اشغال، فقط حمله ايجاد حق ميکرد و تنها نوک سرنيزه قادر بود که نقشهء آينده را ترسيم کند. بنابرآن عرفات به جنگ اهريمن برآمد و سازمان آزاديبخش فلسطين را پايه گذاشت.

 

آن وقت نه تنها رهبران اسرائيل چون گلداماير و مناخيم بگين با تيغهای آخته به جان او افتادند، بلکه زمامداران مرتجع عرب چون ملک فيصل و ملک حسين نيز با دشمن همداستان شدند و جنگ نامقدسی را عليه او شروع کردند. افزون بر آن، پادشاه سابق اردن هاشمی صد ها آوارهء فلسطينی را از دم تيغ کشيد و سپتامبر سياه! را به ثمر رساند.

 

پسانتر آرئيل شارون وزير دفاع اسرائيل ـ نخست وزير کنونی ـ به همدستی مارونی های لبنان، در يک شب در کمپ های صبرا و شتيلای فلسطينی امر تيرباران هشتصد نفر فلسطينی را صادر کرد تا مگر عرفات را تنبيه کند اما او از پا نه نشست و نبرد مسلحانه را ادامه داد.

 

عرفات مرغ آتش بود. در آتش تجديد حيات ميافت و دمادم اين جا و آن جای سرزمين های اشغالی را شعله ور ميکرد.

 

سرانجام بخشی از آرمانهای او تحقق يافت و سرکرده های حزب کارگر اسرائيل چون اسحق رابين و شيمون پرز که مردان معتدلی بودند به کوشش بيل کلينتون، ادارهء خودمختار فلسطين را که شبيه يک دولت به شمار ميرود، به رسميت شناختند.

 

در چند سال اخير عرفات مقيم مرکز دولت فلسطين ـ رام الله ـ شد. حزب ليکود برندهء انتخابات اسرائيل گرديد و رهبرش آرئيل شارون به اسرائيلی ها وعدهء سرکوب عرفات و تأمين امنيت کامل را داد. شارون به منظور هتک حرمت به مسلمانها از مسجد اقصا بازديد کرد و مسبب شعله ور شدن جنبش تلافی جويانهء انتفاضه شد. از آن وقت تا حال صد ها جوان فلسطينی با حمله های انتحاری و با الهام از آرمان عرفات مبارزه کرده اند.

 

ديگر نهضت آزاديبخش فلسطين مبدل به محور چالش جهان اسلام با صهيونيسم و امپرياليسم شده است.

 

برغم تصور گلداماير صدراعظم سابق اسرائيل که گفته بود: فلسطينی وجود ندارد، اينها اعراب اند که با ما می جنگند!، عرفات، هويت نازدودنی و افتخارآفرين فلسطينی ها را ثبت حافظهء تاريخ کرد و به سردمداران زور و زر ثابت  ساخت که فلسطين زنده است و فلسطين سزاوار تأسيس دولتی مستقل و نيرومند است.

 

 

 

 

 

 

 

 


 

صفحهء اول