طيبه ســــهيلا

 

 

 


 

 

 

 

 

هـــای آزادی

 

طيّبه ســــهيلا

 

 

 

روی درگاههای شکسته،

محرابهای غلتيده،

اينجا کنار هجوم يتيمان تنها

کسی صدا ميزند:

 

های آزادی!

اسير خفته در دستان ظلم و تزوير

ای پير گشته در سلول ظلمت و جهل

کجايی؟

در کدامين ظلمت آباد

به غل و زنجيرت کشيده اند؟

که پيران خسته دل

ز ديدارت تعبير خوابی ندارند

تا کودکان را برای تنديس يادگارت

به تماشا برند

 

های آزادی!

کجايی؟

اينجا مناره هايت را ستوران جهل لگد کوب کردند

و جاروب کشان جهل

آخرين نشانه های يادگارت را روفتند

 

آزادی!

هاي دار کشيده چهار راه خيانت و ظلم

من مرگت را ديدم

وقتی مناره ها فروريختند

وقتی نامت را از يادبود تقويمها کشيدند

وقتی رنگهای نو جاگزين رنگهای کهن درفش شدند

وقتی سکوت را بر لبها بخيه زدند

من مرگت را در کنار چوبه دار ديدم

کسی کنار چوبه دارت نگريست

کسی برايت نتوانست گريستن

 

های آزادی!

های فراموش شدۀ رفته از يادها!

های زنجيری سده های درد

کجايی؟

 

تمثالت را از کدامين رواق گردگرفته بردارم؟

و برای کودکانم يادگار بگذارم

 

[][]

 

کابل، 13 اسد 1375

 

 

 

 

 


صفحهء اول