چه زيباست
وقتی با
سر انگشتت
برف را از
لای مويم شانه زنی
در زمستان
سردم سر رسی
و
با لبخند
گرم به دلم لانه زنی
وقتی
با نسيم
عطر آويز نفس
بدورم
پيچی ٫ روی سينه ام لاله زنی
تنهايی و
تاريکی از ياد بری
در کتاب
دل من
يک حرف ی
عاشقانه زنی
آه ... ای
همه هستی من !
" در اين
خزان جدايی ببوی خاطره ها "
تو آن
خدای عشق قدافراشته يی
که همواره
با هرنبض
دلم در من جوانه زنی ..
(صنم
) ۰۴-۱۲-۰۹