به یاد آموزگار زبان فارسی دختر دخترم

 

 

ناهمگونی های املایی و سردرگمی های چند

در نوشتن واژه های زبان فارسی

 

نبی عظيمی

 

 

از هنگامی که رسالهء ارزشمند "روش املای زبان دری" پذيرفته انجمن نويسنده گان افغانستان به کوشش جناب پويا فاريابی به نشر رسيد، درست بيست سال می گذرد. بيست سالی که بسياری از درس خوانده ها و فرهنگيان و نخبه گان کشور ما درگوشه و کنار اين سرای سپنج از بد حادثه آواره شدند. اما آنان در اين بيست سال اگر از يک طرف به گفتهء شاملو در "غم نان" بودند، از طرف ديگر اين گفتهء بوریس پاسترناک نویسندهء رمان دکتور ژیواگو که می گفت "انسان تنها به خاطر نان زنده گی نمی کند"، نیز آویزهء گوش شان بود. پس برای تغذيهء روحی و بيان انديشه ها و افکار خود، به فعاليت های فرهنگی نيز پرداختند، منجمله در اين ماتمسرای غرب. از جملهء اين کارهای گوناگون فرهنگی، نشر و چاپ جريده و مجله و کتاب با گذشت هر سال فزونی گرفت و علاقمندان بيشتری پيدا نمود. اما درآن سالهای آغازين نشر و چاپ يک نشريه با صفحات و تيراژ محدود کار آسانی نبود، چرا که مخارج چاپ و نشر آن سر به آسمان می زد و از توان کمتر کسی پوره بود. اما کمپيوتر که به بازار آمد و استفاده از شبکه جهانی انترنت که گسترده شد، ديگر کار تايپ و چاپ و نشرمجله و کتاب هم آسان و ارزان شد، به آسانی و ارزانی نوشيدن يک گيلاس آب. وصد البته که يکی از دستآورد های شگفتی آفرين تکنالوژی عصر مدرنيسم و پُست مدرنيزم* ـ به ضم پ ـ همين پديدهء انترنت است با اين پيام که انسان عصر پست مدرنيسم،ديگر انسان "تئوريسين" نيست، بل" تکنِسين" است که می تواند با آفرينش چنين يک تکنالو ژی محيرالعقول و رازناک اما قابل دسترسی برای همه، جهان را کوچک سازد و به "دهکده جهانی" تبديل کند که" تکنولوژی رسانه يی" يکی از ابزار های استمرار و بقای آن است. امروزه قدرت تکنولوژی و توانمندی ناکرانمند آن در رايانه ها و کامپيوتر های ديجيتالی نيازی به اثبات ندارد. اما، ديجاتالها چيزی نيستند جز جوهر و عصارهء تکنولوژی عصر جديد، سرشار از قدرت و انرژی و سرعت. و اين نکته را نيز بر اين حاشيه بايد اضافه کرد که در اين دوران جهانی سازی و گذار از توليد صنعتی به توليد فرهنگی، فرهنگ نيز يک کالا ( متاع) است و فرهنگ جهانی توسط بازار شکل می گيرد.

حالا اگر از اين پرگویی و حاشيه پردازی که يکی از ويژه گی های منفی دوران پيری است بگذريم و مطلب اصلی را پی گيريم، بايد گفت که همين اکنون از برکت همين تکنو لوژی در حدود 270 عنوان نشريه در داخل وطن نشر می شود و ده ها نشريه و جريده در بيرون از کشور با اضافه ده ها سايت و وبلاگ انترنتی به زبان فارسی. ولی با ناهمگونی های فراوان املایی و نگارشی.

 

اين ناهمگونی و نابسامانی و پراگنده گی، چنان مشهود و برجسته است که با يک نظر کوتاه برسايت ها و وبلاگ ها وپيام نويسی های انترنتی و نشريات کثيرالانتشار درون مرزی و برون مرزی می بينيم که هرکسی برای نوشتن مطلبی، روشی دارد و ذوقی و سليقه يی، که به صورت عموم سه شيوهء نگارش رامی توان تشخيص داد:

  • آنانی که رساله " روش املای زبان دری" را معيار درست نوشتن می پندارند و برای پرهيز از نگاشتن صورت های ناهنجار واژه ها از آن استفاده می کنند.

  • آنانی که از آيين نگارش دوستان همزبان ايرانی پيروی می کنند و يا از وجود چنين اثر گران ارج اطلاع ندارند.

  • آنانی که با پيروی از شيوه نگارش زبان عربی، در املای واژه های فارسی مخالف اند، و در مجموع خواهان آن هستند تا زبان فارسی از وجود واژه ها و الفاظ زبان های بيگانه پاک شود. البته حساب کسانی که به نسبت نداشتن سواد کافی واژهء آسيب را "اصيب" و نسيه را " نصيه" و غرس را "غرص" می نويسند و تلفات را"تلفاط"، از اين حساب جداست**

حالا اگر رسالهء "روش املای زبان دری" را ورق گردانی کنيم، به برخی از اين نا همگونی های املايی بر می خوريم. مثلا در اين رساله می خوانيم که: هر گاه واژه های مختوم به"های غير ملفوظ" با{- گان} جمع شوند، "های غير ملفوظ" حذف نمی شود، مانند:

بنده                 بنده گان

رونده               رونده گان

وابسته              وابسته گان

نويسنده            نويسنده گان

يا هرگاه، پس از واژه هايی که با "های غيرملفوظ" ختم می شوند، پسوند ها و یا واژه های دیگربیایند "های غيرملفوظ" حذف نمی شود. مانند:

زنده                زنده گی

تشنه                تشنه گی

وارسته             وارسته گی

چگونه              چگونه گی

اما، چنان که می بينيم اين روش نگارشی در ايران مراعات نمی شود و آنان واژه های بالا را چنین می نويسند: بندگان، روندگان، وابستگان، نويسندگان و زندگی، تشنگی، وارستگی، چگونگی. به هميِن سبب، نويسندهء افغانستانی هنگام نوشتن اين واژه ها دچار سردرگمی می شود و ناهمگونی های املايی خواه ناخواه پدیدار میگردد، که حاصلی جز ملال خاطر نمی تواند داشته باشد.

ناهمگونی ديگر املايی ميان آنانی که از رسالهء روش املای زبان دری پیروی می کنند و کسانی که از این اصول

تبعیت نمی کنند در کاربرد واژه های مختوم به {های} غیرملفوظ است که بنا بر روش املای زبان دری پذیرفتهء انجمن نويسنده گان افغانستان به شکل (يی) نوشته می شود. به این اساس واژه های مختوم به (ه) غيرملفوظ در صورتی که پسوند نکره یا پسوند صفت نسبتی یا پسوند اسم معنی داشته باشند، باید به اشکال زیر نوشته شوند: مثلا

نامه                 نامه يی به برادرم فرستادم ( پسوند نکره )

سرمه               او پيراهن سرمه یی پوشیده بود. ( پسوند صفت نسبتی)

بنده                 مبارزان زنجیر های بنده گی را گسستند. ( پسوند اسم معنی)

همچنان پسوند های اسم معنی و تنکیر ( نکره ساختن اسم) وضمیر در واژه های مختوم به {ی} چنین نوشته می شوند:

صوفی              صوفيی می گشت در دور افق (پسوند نکره)

کشتی               کشتیی از دریا می گذشت (پسوند نکره)

زنده گی            زنده گیم، زنده گیت، زنده گیش (یم، یت، یش... نشانه های ضمیری)

گفتنی است که دوستانی که صوفیی را صوفی یی و کشتیی را کشتی یی وزنده گیی را زنده گی یی می نویسند، یعنی پس از پسوند نکره، یای سوم را می آورند،به نظرم می رسد که اشتباه میکنند، تا آگاهان زبان این مسأله را چه در نظرآورند؟ در همین بحث می خوانیم که {ای} تنها در یکی دو مورد یعنی در صیغهء مفرد مخاطب فعل ماضی قریب یا صیغهء فرد مخاطب فعل حال نوشته می شوند:

تو در خانه ای، تو رفته ای، تو گفته ای، برده ای، نوشته ای، خورده ای

یا: در خانه ای، در خانه اید / رفته ای، رفته اید

یا: در خانه ای؟ درخانه اید؟ / رفته ای؟ رفته اید؟

پس بیخی غلط خواهد یود اگر بنویسیم: صوفی ای، کشتی ای، زنده گی ای، آشفته گی ای یا مثلاً دلمشغولی ای. حالا اگر به نشرات دوستان ایرانی مان ــ در این سالهای پسین ــ کوتاه نگاهی بیفگنیم می بینیم که بسیاری از آنان روش ويژه یی دارند، برای نوشتن واژه هايی که با (های ملفوظ) ختم میشوند یا با همزه. وصد البته که برخی از نشرات افغانستانی ما نیز از آن روش پيروی می کنند، به این گمان که ایرانی جماعت هرچه می نویسند درست است و آیات منزل. پس چنانچه گفته آمدیم در همان مثال نامه و سرمه و بنده، این ناهمگونیهای املایی پدیدار می شود: نامه ی / سرمه ی / بنده ی / وقس علی هذا!

همچنان آنان {ای} را تنها در صیغهء مفرد مخاطب - چنانچه در بالا آمد -، بلکه در بسیاری حالات به کار می برند. مانند : نامه نامه ای / گونه گونه ای / حاشیه حاشیه ای / و......

از ناهمگونیهای برجستهء دیگر در نگارش واژه های زبان فارسی، نوشتن نشانهء همزه (ء) است در واژه های مختوم به "های غیر ملفوظ". در روش املای زبان دری می خوانیم که در چنین حالات نشانهء (ء) بالای حرف (ه) نوشته می شود. مانند : خانه، خانهء علم و فرهنگ / لانه، لانهء زنبور / اتحادیه، اتحادیهء نویسنده گان / دره، درهء غوربند / ستاره، ستارهء دنباله دار / نامه، نامهء بی امضا / و......اما آنان از این روش پیروی نکرده و چنین می نویسند: خانه ی علم و فرهنگ / لانه ی زنبور / اتحادیه ی نویسندگان/ دره ی غوربند / ستاره ی دنباله دار / نامه ی بی امضا / و....

و این در حالی است که برخی از عربی ستیزان یا منزه طلبان زبان فارسی بیخی مخالف کاربرد نشانهء همزه در املای زبان فارسی اند و می گوِیند که همزه ویژهء وا ژه های عربی است. اما در روش املای زبان دری تنها در یکی دو مورد، کاربرد همزه را جایز نمی دانند. به ویژه در آن دسته از واژه هایی که بر وزن "فاعل"، "فواعل" و "فواعیل" باشند، به عوض همزه (ی) می نویسند. مانند: قایل، سایل، مایل، جایز، فواید، نوایب، عواید، شمایل، قبایل، حمایل، فضایل و.....

همین گروه، الف مقصوره یا (ی) راکه در پایان واژه ها می آید و(آ) خوانده می شود، مانند اصل عربی آن نمی نویسند. آنان واژه های مانند عیسی و موسی و یحیی ومعنی و مرتضی و حتی و صغری و کبری و اعلی و اولی را چنین می نویسند : عیسا، موسا، یحیا، معنا، مرتضا، حتا، صغرا، کبرا، اعلا، اولا و... که در رساله روش املای زبان دری، نوشتن این گونه واژه ها به شکل اول آن توصیه شده است.

اما در این سالهای پسین، برخی از همان استادان گرانقدری که در تدوین همین رساله "روش املای زبان دری" دخیل بودند، خود از اصول بالا پیروی نکرده و در موارد بسیاری واژه هایی را که می بایست الف مقصوره در پایان خویش می داشتند، با (ی) نی بلکه با (الف) نوشتند. مانند واژه های حتا و معنا و بسا و فتوا و صغرا و کبرا و... بعد لابد به پیروی از آن اساتید ارجمند بود که برخی از اسمای خاص عربی را هم نوشتیم : موسا وعیسا و مرتضا ویحیا و مصطفا و البته که عبدالرحمن را هم عبدالرحمان واسمعیل و اسحق را هم اسماعیل و اسحاق. در حالی که در رسالهء روش املا آمده است که (الف) به عوض (ی) در پایان واژه هایی نوشته می شود که مضاف، موصوف و منسوب باشند مانند:

عیسی، عیسای مریم / موسی، موسای کلیم الله / معنی، معنای واژه ها / لیلی، لیلای قشنگ / شوری، شورای وزیران / یحیی، یحیی برمکی، مصطفی، مصطفای روزبه .

به یاد دارم که باری همین مسأله یی کاربرد الف مقصوره در پایان واژه ها باعث شد که مناظرهء پر شور ادبی میان نویسنده گان بنام کشور ما، آقایان سرور آذرخش و خالد نویسا رخ بدهد که در شماره های اول، دوم و سوم سال نهم (1380خ) مجلهء تعاون به نشر رسیده است. در این مقاله های دراز دامن همانطوری که گفته آمدآاقای خالد نویسا نوشته است که در املای الف مقصوره باید از رسالهء روش املای زبان دری پیروی کرد ولی جناب سرور آذرخش نوشته اند که:" در مورد نوشتن آن کلمات با " الف" من دلایلی دارم که پیش از این آنها را با تنی چند از اعضای کمیسیون همگونسازی املای واژه های فارسی زبان دری در میان گذاشته ام و آنان مطرح ساختن آنهارا در موقع مقتضی مورد تایید قرار داده اند که فکر می کنم طرح مختصر آن دلایل در اینجا بیهوده نباشد.

من چنان می اندیشم که قلمرو زبان همانند قلمرو جغرافیایی یک کشور است. همان گونه که اتباع یک کشور خارجی در داخل کشور دومی ناگزیر از اطاعت قواعد و مقرری های این کشور می باشند، واژه هایی که از زبان دیگر وارد زبان دومی می شوند نیز ناگزیر به پیروی و تبعیت از اصول و قواعد زبان دومی می باشد. مثلاً کلمات بیگانه یی راکه با دو حرف صامت آغاز می شوند، ما آن کلمات ابتدا به ساکن را از نظر تلفظ تغییر می دهیم. به این مثال ها توجه کنید :

Standard , strychnine , sport , staition , stop

ما در ابتدای تمام این واژه ها یک مصوت کوتاه می افزاییم و می نویسیم ومی خوانیم : استندرد، استیشن، استاپ و.. برای اینکه این بحث طولانی نشود باید بیفزایم که نظر من در مورد کلمات مختوم به ( الف مقصوره ) آنست که چون ما در زبان خود حرف و آوای ( الف ) را داریم که عیناً کار(الف مقصوره) را می کند. پس ما چرا نباید

از این حرف استفاده کنیم ؟ حسن این کار در آنست که حد اقل اشخاص کم سواد آن را به صورت (ی) تلفظ نمی کنند و خود نیز برای آنکه مجبور نشویم برای نوشتن کلمات (تقوی) و (مصطفی) و.. استثنا قایل شویم و در صورت منسوب و مضاف، دوباره به (الف) احتیاج پیدا کنیم، بهتر است که کار را از همان آغاز یکسره کنیم و به جای(الف مقصوره)، حرف (الف) را بنویسیم. البته این کلمات که از زبان دیگری وارد زبان ما شده اند، نیز بر اساس دلایلی که پیش از این ذکر آن رفت ناگزیراند تا اصول و قواعد زبان مارا گردن نهند.*** " به نظر من این استدلال قابل پذیرش می تواند بود، چرا که این قاعده درمورد واژه های زبان های دیگر نیز که داخل زبان فارسی شده اند تطبیق شده است. مثلاً همین واژهء پوهنتون که به عوض واژهء دانشگاه به اساس سیاست برتری جویی قومی زمامداران وقت وارد زبان فارسی شده است، هنگام جمع بستن در یک جملهء فارسی مجبور شده است که قواعد زبان ما را گردن نهد وبا ( ها ) جمع بسته شود. در غیر آن بسیار مضحک وخنده آور می بود آگر مثلاً می نوشتیم: در پوهنتونونهء افغانستان اکنون به قدر کافی کمپیوتر وجود ندارد و یا در درملتونونهء کشور دوا.

برخی از آثار نویسنده گان مشهور ایران را نیز که در این سالهای پسین نوشته شده اند هم اگر ورق بزنیم می بینیم که به عوض الف مقصوره(ی) از الف کار گرفته اند، چه در پایان واژه ها وچه در میان کلمات. گفتنی است که امروزه کم نیستند طرفداران این طرز نگارش، یعنی نوشتن آن واژه های عربی که به (ی) مقصوره ختم می شود ولی معنای کلمه تغییر نمی کند.

همسرم که زبان فارسی را به "نورس" می آموخت، باری می گفت که دل من نیز به اندازهء یک ابر می گیرد، هنگامی که مجبور می شوم به دختر، دخترم توضیح دهم که چرا ما نمی توانیم با زبان خود طوری بنویسیم که حرف می زنیم. دخترک، تازه نوشتن و خواندن زبان مادری را در این محنت سرا فرا می گیرد و همسرم که اکنون ابریق رحمت درکشیده و سر در نقاب خاک گذاشته است می گفت که آخر چطور می توان (ی) را (الف) خواند ویا واژه هایی مانند حتماً، کاملاً، واقعاً... را که اشارهء تنوین (  ً ) دارند (نون) ؟

آری اگر ملاک نوشتن رسم الخط عربی است یا رسم الخطی که در قرآن مجید به کار رفته است، پس چرا مثلاً واژهء زکات را که به عربی زکاة و در رسم الخط قرآنی زکواة می نویسند می توانیم زکات بنویسیم، یا مثلاً حیاة وحیواة عربی را حیات. و به همین ترتیب مشکاة را مشکات و مشقتة را مشقت و مصاحبة را مصاحبت و مصادرة را مصادرت و یا استاذ را استاد واساتیذ را اساتید و....

به نظر می رسد که در کشوری که دست کم نود فیصد مردم آن از نعمت سواد محروم اند، حل مساله یی سواد آموزی با این الف مقصوره و اشاره تنوین و... و پیروی اجباری از قوانین زبان بیگانه در املای واژه ها، به آسانی میسر نخواهد شد. پس آیا وقت آن فرا نرسیده است که کمیسیونی تشکیل شود از اساتید زبان فارسی حوزه فرهنگی ما و آنان با غور و بررسی مجدد روش املای زبان فارسی، نه تنها برای رفع ناهمگونی های املایی، روش یگانه یی را برگزییند، بل اگر ممکن بود برای سهولت در امر خواندن و نوشتن همانطوری که آقای سرور آذرخش پیشنهاد کرده اند، راه و چاره یی جستجو نمایند.

شاید این پیشنهاد برای برخی از دوستان پذیرفتنی نباشد و ممکن است حساسیت هایی را برانگیزد. اما تا چه وقت می توان در برابر این ناهمگونی ها و ناهنجاری های نگارشی که با گذشت زمان بیشتر و بیشتر می گردد، بی تفاوت ماند و سکوت اختیار نمود. یک ضرب المثال لاتینی می گوید که: " نوشته ها می ماند، اما گفته ها می پَرد " پس بگذار نوشته هایی که از ما برای نسل های فردای فارسی زبان به یادگار می ماند، یکدست و همگون و به ساده گی قابل خواندن باشد.

 

 

 

 رویکرد ها:

* پست مدرنیسم تعریف مشخصی ندارد. اما میتوان آنرا نوعی تفکر و روش مناسب یافت برای یک سلسله از نگرشها، ارزشها، و اعتقادات و احساسات راجع به آن چیزی که باید آنرا زیستن در سالهای پسین قرن بیستم دانست. این نگرش عمیقاً شکاکانه است واین شک و تردید منبعث از وسواس در خصوص زبان و مفهوم است که فلاسفهء پسا مدرن در خصوص زبان دغدغه های خاص خود را دارند. فردریک نیچه نیای بزرگ اعتقاد پست مدرنیسم امروز محسوب میشود.

** نک به،".کنزالمهملات والاکاذیب " نقدی بر کتاب مثلث بی عیب. چاپ اول، 1382 پشاور.انتشارات میوند صص

1-14ازهمین قلم.

*** نک به، شماره دوم سال نهم 1380خ تعاون، صص 60- 65

در این نبشته از چاپ دوم روش املای زبان دری که در مجلهء روشنی در سال 1378خ تجدید چاپ شده بود استفاده شده است.

 

 

 

 

 


 

 

 

 

صفحهء اول