ايشرداس

 

 

 

 

 

 

 

 

 

جايزه صلح نوبل به مادر درختها رسيد

 

 

نبشتهء ايشرداس از المان

 

 

 

 

برای خوانندهء فرهيخه سايت فــردا اشکارا است که در ماه روان عيسوی، از سوی دست اندرکاران نهاد «نوبل» طبق رسم هر سال، اين بار نيز برای شخصيت های يکه تاز و ممتاز رسته های گوناگون علوم طبيعی و اجتماعی، جوايزی اعطا گرديد. ارجگذاری به کار ها و تلاش های شايستهء انسانها که مفاد آن به خانوادهء مشترک بنی آدم می رسد، روشی است مبارک و در خور تحسين. به باور اين حقير، بخش زياد باشنده گان کره خاکی ما، شيفتهء انتظار شناخت برندهء جايزه صلح «نوبل» را در مقايسه با ديگر بخش های آن ميداشته باشند. اين انتظار، تشنه گی و نياز انسان آشفته حال امروز را به صلح و آرامش، قطع جنگ و خونريزی همنوع را خوبتر می نماياند.

حيرت برانگيز است که بعضأ برنده گان جايزه صلح «نوبل» شخصت هايی بودند، که يا ديروز در ايجاد جنگ، نقش داشته اند ويا پسانها در بروز جنگ دست و پا زده اند. ديده گان انسان نيازمند صلح، چو چشمان گوسفند قربانی حيران ميماند که نهاد «نوبل» چرا و چه گونه، به جنگ افروز ديروز و يا دشمن صلح و قطع جنگ امروز آماده اعطای جايزهء صلح گرديده است؟!

مگر تصميم سال روان کميته «نوبل» شادمانی برانگيز بود. زيرا اين مرتبه آن نهاد، جايزه صلح را به ريئس جمهور کدام کشور در حال جنگ و يا برای کدام سياستمداری اعطا نکرده، بل به يک خانم سياه پوست افريقايی که به جرئت به تامين دموکراسی و ايجاد صلح و آرامش، گام های عملی در کشورش برداشته است، نصيب گردانيد.

درين راستا نهاد «نوبل» تصميم خويش را چنين استدلال کرده است:

کميتهء اعطای جوايز «نوبل» در شهراسلو Oslo تصميم گرفت تا با در نظرداشت کارکرد های ارزشمند خانم «وانگری ماتاي» Wangari Maathai در رسته های تامين صلح، دموکراسی و تساوی حقوق زن، جايزه صلح سال ۲۰۰۴ را بانوی نامور کشور کنيا Kenya تقديم دارد. در جهان ما تامين صلح و ايحاد دموکراسی به مبارزه و پشت کار انسانها نياز دارد و به استعداد و دلچسپی آنها وابسته ميباشد. خدمات و مبارزهء شايسته خانم «وانگری ماتاي» برای نيل به اهداف والای انسانی، قابل ارج فراوان بوده، تلاش های او در گسترهء حقوق بشر، آزادی زنان، ايجاد محيط سالم زيست، ذيقيمت و بارور بوده اند که مبارزه و پشت کار خسته گی ناپذير او در سطح ملی و بين المللی مهم و سازنده تلقی گرديده است.

يکی از صفات برازندهء خانم «وانگری ماتاي» عشق با محيط زيست ميباشد. چنانچه در کشورش همگان او را بنام «مادر درختها» ياد می کنند. اين خانم مبارز، تلاش خود را صرف در چارچوب طرح خواسته های سياسی، تساوی حقوق زن و تاسيس دبستان ها و بيمارستان ها منحصر و محدود نکرده، بلکه فراتر از آنها در هر گردهمايی و تماس های نزديک با خانواده گان، خواست به عمل می آورد، که در خانه های شان، محل زيست و در خيابان ها به غرس نهال های مثمر و غير مثمر پرداخته و از آنها همچو کودکان شان وارسی به عمل آرند تا در نتيجه فضای زيبای زيست ايجاد گردد و از آلوده گی هوا کاسته شود. اين بانو در حقيقت نخستن زن از افريقا ميباشد، که به جايزه صلح نوبل دست يافته است. وی در اپريل سال ۱۹۴۰ ديده به جهان گشود، دارای تحصيلات عالی بوده و از کشور المان در دانايی بيولوژی،گواهينامهء دوکتورا به دست دارد. البته پيش از دستيابی به جايزه نوبل، موصوف به دريافت جوايز گوناگون مؤفق گرديده و از مبالغ پولی آنها در کشورش کلأ در تاسيس موسسات رفاهء عامه کار گرفته است.

اين هيچمدان زمانيکه خبر بالا را در صفحه سوم، روزنامهء  Darmstäter Echo تاريخی نهم اکتوبر خواندم، فکر و سودای جنگلات و محيط زيست در افغانستان مقدس، بی سرو سامانم کرد. بيخی بيادم است زمانيکه از معبد هندوان افغان در کوتل خيرخانه نزديک به محلهء هزاره بغل، به سمت شمال عبور ميکرديم، تا چشم کار ميکرد، در هردو کنار شاهراهء کابل ـ شمال درخت بود و درخت بود، سبز و تندومند، ميوه دار يا از جنس بيد و چنار. و آنوقت که «حيدرک جيلانی شمال ها را» می راند، برگ های آن درختها آهنگ های دل انگيز سر ميدادند. روز های آفتابی وطن و آهنگ برگهای درختان راهء شمالی فضا را يکدست شاعرانه می آراست، راه سفر را کوتاه و دوستداشتنی ميساختند.

مگر پتيارهء جنگ همه چيز افغانها را از بين برد. در سه دههء اخير در جنگ با اجنبی و در جنگ های داخلی با بی انصافی و سنگدلی، حتی همان درخت های مظلوم و معصوم را از بيخ بريدند هر دو جانب جنگ، درختها را دوست دشمن شان می پنداشتند که مبادا از پشت درخت شليک گردد.

هرگاه اقليم افغانستان مقدس، برای ازياد و توسعه جنگلات بنابر کمی باران ها، اگر صد در صد مساعد نباشد، مطلقأ سترون هم نيست. در گذشته ها در جنوب، شمال، شرق و غرب سرزمين ما، جنگلات سرسبز و خرم زياد داشتيم.

در جنوب سرزمين پاک ما و شما قطع جنگلات و غارت چوب های چهار تراش به پاکستان تا حال بازار گرم دارد. از روزيکه با پديده سياه تروريزم در کوه های پکتيا، خوست گرديز، مبارزه مسلحانه آغاز گرديده، توجه اهالی شريف جنوبی به توسعه جنگلات اندک گرديده است. در غرب کشور وضع اشک آور تر است، شول پسته در موقع معين آن به عمل نمی آيد و تفنگ بدستان بدون مراعات رسم و عنعنه منطقوی در زمينه عمل کرده، به قطع جنگل پرداخته و پسته افغانی به ايران انتقال می يابد.

سوای ترديد و شک اين حقيقت تلخ را در گذشته های آفتابی و آرامی وطن نيز ديده بوديم که در سراسر کشور يک مقدار جنگلات به منظور استحصال چوب سوخت قطع ميگرديد، مگر شاهد اين کار و سنت نيکو هم بوديم که هرسال در هر جا نهال هايی غرس می شدند و در نوروز خجسته به مثابه عنعنه سترگ ملی آغاز سال با مراسم نهال شانی بسم الله گفته می شد.

با دريغ و درد می بينيم که در قانون اساسی کشور ما نيز، نگهداری و توسعهء جنگلات در وظايف و مسوؤليت ارگان های دولتی به صراحت لازم قيد نگرديده و در وجايب شهروندان شريف همان سان مسجل نشده است. برخی از تفنگ بدستان از مزارع کشت کوکنار به اصطلاح جانبازانه دفاع می دارند، مگر دست کم، دست به نشاندن نهالی هرگز دراز نمی کنند. حيف است. بس و همين السلام.

  

 

 

 


 

 

 

صفحهء اول