بيرنگ کوهدامنی

 


 

از ارغنون جان

 

 خواهد دلِ ملولم، بر ياد ِ يار گريه
بر ياد ِ يار گريه، دور از ديار گريه

چندين بهار بگذشت، دور از ديار و يارم
يخ بسته در گلويم، يک جويبار گريه

از ارغنون ِ جانم آهنگ ِ گريه خيزد
وقتيکه ميکنه سر، ابر ِ بهار گريه

مرغ ِ شبانه و من، داريم هردو، شب ها
او بيشمار ناله، من بيشمار گريه

بر ياد ِ رفته ياری، مانند ِ سوگواری
با باد ناله دارم، با آبشار گريه

تا کی کنم ندانم، از دست ِ درد ِ غربت
در صبحگاه روشن، در شام ِ تار گريه

ای  سر زمين دورم، ديوانه ام غمت کرد
خواهد دلم بيادت، ديوانه وار گريه

يارب! کدام دارد، تأثير بر دل ِ تو ـ
زاری کنم به پيشت، يا زار زار گريه؟

 30 سپتامبر 2002 , لند ن

 


صفحهء گذشته