کانديدای اکادميسين محمد اعظم سيستانی

 

 

 

 

صــبر بســــيار ببايد پدر پير فلک را

تا دگر مادر گيتی چو تو فرزند بزايد

 

 

 

 

 

اکادميسين رشاد، دانشمند سترگ قرن بيستم افغانستان

 

کنديدای اکادميسين اعظم سيستانی 

 

خبر مرگ تأثر برانگيز اکادميسين رشاد، دانشمند سترگ افغانستان، جامعه فرهنگى و علمى افغانستان رابشدت تکانه زد و به اندوه اندرساخت، کدام افغانست که درغم از دست دادن چنين سرمايهء بزرگ معنوى متأثر و متألم نشده باشد؟ وظيفهء خود ميدانم تا درباره اين شخصيت والاى فرهنگى نکاتى بقلم آورم.

بدون ترديد، شخصيت هاى علمى، اجتماعى و رهبران نهضت هاى سياسى و مذهبى در يک کشور، در رشد شعور و آگاهى جامعه خويش نقش مؤثر و چشمگيرى دارند و اينان با استعداد و قدرت رهنمايی خود ميتوانند جامعه را در شاهراه خوشبختى يا کجراه بدبختى قرار بدهند.

مطالعه سرگذشت بزرگرمردان عرصه هاى دانش و فرهنگ و نهضت هاى اجتماعى بى ترديد درس هاى سودمندى اند که نسل هاى آينده و جوان ما به آن نياز دارند تا از آنها بياموزند و شخصيت خود را تکامل ببخشند.

يکى از شخصيت هاى بزرگ علمى - فرهنگى کشور، اکادميسين پوهاند عبدالشکور رشاد، عالم، محقق، نويسنده، شاعر، تاريخشناس، زبانشناس، جامعه شناس و سياست شناس افغانستان در قرن بيستم و اوايل قرن بيست و يکم بود. اين شخصيت والاى فرهنگى که جوانان ما تا کنون کمتر شناخت درستى از وى دارند واقعاً مجموعه يی از علوم و دانشهاى مختلف زمان خود بود که با داشتن حافظه قوى و استعداد فراگيرى در رشته هاى مختلف علوم نبوغ شگفت انگيز داشت.

اين شخص با بزرگترين و نام آورترين شخصيت هاى فرهنگى و علمى منطقه همسرى ميکرد و از اين جهت برهر افغان علم دوست و وطنخواه لازم است تا بنام اين شخصيت بزرگوار علمى - فرهنگى کشور افتخار نمايد و بسيار بجا است تا دولت افغانستان بخاطر قدرشناسى از خدمات علمى - فرهنگى شان يکى از پوهنتونها را بنام ايشان مسمى کند و يا لااقل مردم قندهار پوهنتون خود را بنام ايشان نامگذارى کنند.

اکادميسين استاد رشاد در 23 عقرب 1300 ش مطابق 14 نومبر 1921 در قندهار چشم به جهان گشود و در 11 قوس 1383 مطابق اول دسمبر 2004 ميلادی، پس از 83 سال عمر شرافتمندانه و پربار از معنويت و فرهنگ از اين جهان چشم پوشيد.

استاد رشاد کسی بود که در پنج سالگی قرآن را ختم و کتب بوستان و گلستان و حافظ و غيره را از پدر بزرگوارش آموخت. در 13 سالگی ذوقش را در سرودن شعر آزمود ودر 17 سالگی نخستين اشعارش در جريده طلوع افغان اقبال چاپ يافت. استاد رشاد در 1934 در حاليکه بيش از 13 سال نداشت به حيث معلم برگزيده شد و بنام «کوچنی معلم» شهرت يافت. در 1947 به حيث رئيس منتخب انجمن شاروالی قندهار برگزيده شد و در سال 1948 بنابر تشبث شخصی برای فراگيری دانش و زبان به هندوستان سفر نمود و در آنجا به آموختن زبان سانسکرت، انگليسی و زبان هندی پرداخت و تحقيقات جالبی در زمينه ادب و تاريخ پشتونها انجام داد که نتيجه اين تحقيقاتش کتاب «لودی پشتانه» در 425 صفحه است. در سال 1951 دوباره به قندهار برگشت و در 1952 در نهضت «ويښ ځلمیان»  (جوانان بيدار) شامل شد و خود را برای وکالت در ولسی جرگه (دوره هفتم شورا) کانديد کرد، مگر در اثر دخالت حکومت صندوق کانديدای او از ميان برداشته شد و خودش از حوزهء انتخاباتی خارج گرديد. در سال 1958 به حيث معاون پشتو تولنه منصوب و به کابل رفت. استاد رشد در پهلوی کار خود، به حيث استاد زبان پشتو در فاکولته زبان و ادبيات به تدريش پرداخت. در 1961 به حيث استاد پشتو در انستيتيوت شرق شناسی به شهر پطرزبورگ به اتحاد شوروی وقت رفت و مدت سه سال در ليننگرداد باقی ماند و در اين مدت زبان و ادبيات روسی را فراگرفت و به ديگران زبان و ادب پشتو آموخت. در 1964 دوباره به کابل برگشت و به صفت استاد و مسوول ديپارتمنت پشتو در پوهنتون کابل به کار پرداخت. استاد رشاد از 1964 تا کودتای ثور 1978 در پوهنتون کابل به صفت استاد کارش را با کمال وطنپرستی انجام داد، ولی چون از حادثه ثور اظهار انزجار می نمود، بزودی در همان 1357 ش به تقاعد اجباری سوق داده شد. مگر از فردای همان روز تقاعدش، شاگردان و محصلان فاکولته ادبيات و علوم بشری به خلاء وجودشپی بردند و برای رهنمايی تيزيس های پايان تحصيل خود به خانه اش مراجعه ميکردند و از استاد رشاد کمک و رهنمايی می گرفتند، او هم بدون عذرخواهی از رهنمايی شاگردانش دريغ نمی ورزيد. خوشبختانه اکادمی علوم افغانستان که تازه پا گرفته بود، حضور استاد رشاد را برای رهنمايی محققين تازه کار خويش به مثابه آب حيات احساس نمود و به خواهش و تمنا از ايشان اين خواست بجا را پذيرفتند و به رهنمايی اعضای مسلکی اکادمی علوم پرداختند. درست از همين وقت بود که من با استاد رشاد از نزديک تماس پيدا کردم و در فرصت های مختلف برای گرفتن کمک و رهنمايی به ايشان رجوع می کردم و از رهنمايی های عالمانه شان مثل سايرين بهره مند می گرديدم.

ويژگيهای شخصيتی استاد رشاد:

استاد رشاد شخصيتى چند بعدى بود: او هم در عرصه زبان شناسى استاد بود، هم در زمينه تاريخ افغانستان از هيچ مورخى عقب نمى ماند. او همانگونه که در زبان پشتو که زبان مادرى اوست شعرهاى حماسى و اجتماعى بکرى سروده، در زبان درى نيز اشعار آبدارى دارد و برخى از روايات تاريخى را به نظم کشيده است. استاد رشاد نه تنها در اين دو زبان تسلط کامل ادبى داشت بلکه بر زبانهاى انگليسى، روسى، عربى، اردو، و چندين زبان ديگر هندى نيز تسلط داشت و در زبان عربى هم تاليفاتى دارد. افزون بر اين استاد رشاد تنها زبان شناس و زبان دان پرتوان نبود، بلکه در عرصه علوم اجتماعى مثل تاريخ، ادبيات، علوم سياسى، فقه اسلامى، عروض، بديع و بيان در زبانهاى عربى و فارسى و پشتو استاد بود و در تمام اين عرصه ها تاليفاتى دارد که شاگردان در مکاتب عالى و پوهنتونهاى افغانستان از آن فيض مى برند.

استاد رشاد تقريباً 60 سال از عمر پربار خود را در راه تربيت اولاد کشور صرف نمود و در پهلوى تعليم و تدريس و رهنمايی صد ها شاگرد خود در پوهنتون کابل، رسالت رهنمايی پروژه هاى تحقيقى محققان را در اکادمى علوم افغانستان و نيز رهنماى تيزس هاى دوره پايانى تحصيل در پوهنتون کابل را نيز بعهده داشت. استاد رشاد بيشترين وقت خود را وقف رهنمايی فرزندان با استعدادى نموده که يا مستقيماً افتخار شاگردى ايشان را داشته اند و يا به او رجوع ميکردند و در رفع کاستى هاى کار هاى تحيقيقى خويش از او کمک ميگرفتند.

استاد رشاد از لحاظ اجتماعى آدم خوش برخورد و بسيار مهربان و صميمى بود و هرکه به او رو می آورد و از او کمک ميخواست، با جبين گشاده و لب خندان او را يارى ميرساند و رهنمايی ميکرد. به هيمن دليل که بيشترين وقت استاد وقف تدريس و رهنمايی فرزندان و دانشجويان کشور شده است، نتوانسته به چاپ آثار پربار خويش نايل شود، معهذا تا ماه عقرب سال 1991 م (1370 هـ) که مصادف به سالروز هفتاد سالگى او بود، در حدود 31 جلد اثر ادبى، تاريخى، اجتماعى از ايشان بچاپ رسيده بود و من تا سال 1370 هجری 93 اثر مستقل چاپى و چاپ نشده استاد رشاد را بر طبق ثبت استاد خالق رشيد حساب کرده ام که برخى از آن آثار در بيشتر از هزار صفحه تحرير شده اند و چندين جلد زير يک عنوان آمده اند. و اگر در اين چهارده سال ديگر فقط هفت اثر جديد استاد را بر آن بيفزاييم اينک تعداد آثارى که وى در اين مدت تاليف  و نوشته اند به يکصد جلد ميرسد.

به اين حساب ميتوان اذعان داشت که در شرايط افغانستان کمتر کسى توانسته در مدت عمر خود اين همه آثار سودمند بنويسد و گنجينهء نفيسی از فرهنگ افغانى را براى نسل هاى کشور از خود باقى بگذارد. اين در حالى است که استاد رشاد خود هيچگونه ادعاى علمى و فضل فروشى نداشته و با شکسته نفسى و فروتنى بازهم ميخواسته بياموزد و وقتى کتاب يا رساله اى از شاگردان او طبع و بدست او ميرسيد با علاقمندى آنرا ميخواند تا چيز هاى تازه از آن فراگيرد و اگر کم و کاستى داشته باشد به او خاطر نشان نمايد.

استاد رشاد از لحاظ کرکتر شخصى، مردى بسيار مؤدب و با تمکين و مؤقر و صاحب همت بلند بود . با پيشانى کشاده، تواضع و فروتنى صحبت ميکرد و به صحبت ديگران با دقت گوش فرا ميداد و هرگاه در صحبت طرف مقابل اشتباهى وجود ميداشت، آنرا فوراً به رخ طرف نمى کشيد، بلکه با گفتن يکى دو مثال تاريخى و مستند طرف را متوجه ميساخت که خود را تصحيح کند.

استاد رشاد اشخاص را هرگز بخاطرجاه و مقام بلند دولتى شان حرمت نميگذارد، بلکه به ميزان علميت شان ارج مينهاد.من بارها متوجه بوده ام که در سيمنار هاى علمى وقتى يکى از ارکان مقتدر دولت وارد تالار ميشد در حالى که حاضرين از جاى شان بلند ميشدند و اداى احترام بجاى مى آوردند، استاد رشاد هرگز از جايش تکان نميخورد و اين شخص نو وارد بود که به او اداى احترام مينمود. او عادت نداشت در مقابل قدرتمندان گردن افراخته خود را خم نمايد و چون صاحب عزت نفس و غرور ملى و وجاهت علمى بود، بياد دارم که دولت نجيب اﷲ در سال 1365 هنگاميکه ميخواست تعدادى از شخصيت هاى فرهنگى را که با ايجاد ارزش هاى معنوى خود مستحق قدرشناسى بودند، از طرف دولت با دادن القاب علمى بلندتر مورد نوازش قرار بگيرند، مگراستاد رشاد از قبول چنين لقبى (به اين دليل که در اعطاى القاب علمى به فرهنگيان کشورمعيار هاى علمى در نظر گرفته نميشود و کسانيکه مستحق چنين القابى نيستند به دريافت آن نايل ميشوند) از کانديد کردن آثار خود به اين منظور و حتى دادن عکس خود به رياست اکادمى علوم افغانستان خوددارى ورزيد، مگر مسؤولان اکادمى علوم سرانجام عکس او را از روى اوراق قرارداد استخدام او برگرفته با لقب اکاديمسينى او به نشر سپردند.

در سمينار هاى علمى که بمناسبت هاى مختلف در کابل تدوير مى يافت، استاد رشاد مانند کوهى از وقار و دانش در جايش قرار داشت و وقتى نوبت سخنرانى او ميرسيد تمام حضار سراپا به سخنان او گوش فرا ميدادند تا از سخنرانى ايشان نکته هاى تازه و جديد بياموزند. استاد رشاد درسخنرانيهاى خود چنان با متانت و مسلط بر موضوع مورد بحث صحبت ميفرمود که ديگر مجال سوال چه و چند براى هيچکسى باقى نميگذاشت.

از لحاظ سياسى استاد رشاد آدم دموکرات و آزادانديشى بود و از اولين اعضاى روشنفکر نهضت «ويښ ځلمیان» (جوانان بيدار) بود. اين نهضت سياسى، در دوره دموکراسى شاه محمودخان و پس از نشر کتاب ويښ ځلمیان به همت والاى مرحوم عبدالرؤف بينوا در 1326 هـ ش رسماً شروع  به فعاليت نمود و اعضاى آن متشکل از افراد و عناصر تحول طلب اعم از روشنفکر، زميندار، سرمايدار و تجار و از اقوام مختلف افغانستان بودند که جهت تنوير افکارجوانان، تعميم علم و معارف درکشور، مبارزه با مفاسد اجتماعى وخرافات و فساد ادارى، رشوه خوارى، اختلاس، بيروکراسى، تامين عدالت، و طرفدارى از حقوق مظلومان، استقرار نظام مشروطه، تحکيم وحدت ملى، باز شدن دروازه هاى مدارس و مکاتب بروى فرزندان کشور تلاش  می ورزيدند.

اکادميسين رشاد طى مصاحبه اى در اين باره ميگويد: "حزب ويښ ځلمیان، اولين حزب بعد از مشروط خواهان دوم است که در کشور تاسيس شد. و محرکين صداى دموکراسى در کشور نيزهمين ويښ ځلمیان بودند. جريدهء «انگار» سخنگوى حزب ويښ ځلمیان اولين جريده ملى بعد ازعهد اعليحضرت امان اﷲ خان بود و جرايد وطن و نداى خلق بالترتيب برهبرى غبار و محمودى بعد از اين جريده ايجاد و شروع به فعاليت نمودند. استاد رشاد،از مرحوم فيض محمد انگار به عنوان يکى از نخستين اعضاى ويښ ځلمیان که هم درکابل زندانى و زجر ديده و هم مدت چهار سال را درقندهار در زندان سپرى کرده بود ياد آور ميشود، ولى پوهاند حبيبى را از اعضاى رسمى نهضت ويښ ځلمیان بر نمى شمارد، اما ميگويد که او از دوستان همراز ويښ ځلمیان بود. و در مورد خود صرف ياد آور ميشود که در 26 سالگى، (درست در همان سال نشرکتاب ويښ ځلمیان )به عضويت آن حزب شامل شده است و تا کنون هم خود را از اعضاى وفادار آن جمعيت که ديگر از ميان رفته است ميداند.

اکادميسين رشاد در ارتباط به اين ادعا که گويا داود خان در پشت اين حزب قرار داشته، آن را از ريشه ترديد ميکند و ميگويد که اگر چنين ارتباطى وجود ميداشت، پس چرا اعضاى ويښ ځلمیان از پنج تا مدت 12  سال را در دورهء داود خان در زندان سپرى کردند؟ مانند: فيض محمد انگار،عبدالهادى خان توخى، قاضى بهرام خان، محمد رسول پشتون، حاجى محمد انورخان اچکزى، حاجى غنى خان و محمدعلم و چند تن ديگر. (مجلهء گوربت،شماره 6)

در دهه دموکراسى استاد رشاد با تعدادى از اعضاى سابقه دار ويښ ځلمیان حزب دموکرات مترقى را که از جانب محمد هاشم ميوندوال رهبرى ميشد، ساختند و امتياز جريده مساوات را از حکومت وقت گرفتند و بوسيله اين جريده مردم را از افکار و انديشه هاى دموکراسى وعدالت پسندى و ترقى اجتماعى خويش آگاهى ميداند. اما پس از مدتى بنابر اختلاف در رهبرى آن حزب، اعضاى ويښ ځلمیان از ميوند وال بريدند و ديگر در هيچ حزب يا گروه سياسى ديگرى ظاهر نشدند.

استاد رشاد انسان کم توقعى بود و غرورش را هرگز بخاطر چاپ کتابهايش با مراجعه به مقامات اطلاعات و فرهنگ و يا پوهنتون کابل و يا اکادمی علوم خورد نميکرد. بيشتر کتابهايش را شاگردان و اردتمندان استاد با خواهش و تمنا به چاپ رسانده اند. و به همين علت بيشترين اثار استاد رشاد بگونهء قلمی و غيرچاپی برجای مانده است. استاد رشاد در ناحيه خيرخانه کابل در يک خانه محقر گلی و غيرصحی زندگی ميکرد که هر سال بيش از چهار ماه با ريزش چکک، برف و باران زندگی پر مرارتی را بسر می آورد. تشويش بزرگ استاد رشاد تلف شدن کتابهايش از صدمه چکک بارانهای موسومی که جای مناسبی برای نگهداشت سالم کتابخانه خود نداشت. جای آن بود که دولت از اين سرمايه گرانبهای علمی به نحو شايسته تری نگهبانی ميکرد و شرايط بهتر کار و زندگی را برايش ميسر ميساخت تا با فراغت و امکانات بيشتری بکار های پژوهشی خويش رسيدگی مينمود.

 

آثار و اعقاب استاد رشاد:

 

از جمله کتب چاپ شده استاد رشاد ميتوان از اينها نام گرفت:

  

1 - لودى پشتانه، در 425 صفحه، چاپ 1336 ش

2 - د امير خسرو دهلوى شاعرى، چاپ 1353 ش 

3 - د احمد شاه بابا دديوان غورچان، چاپ 1359 ش

4 - دابن سينا دمخارج الحروف پشتو ژباره، چاپ 1359  ش

5 - دقصه خوانى خونرى پيښه، چاپ 1361 ش

6 - د پتى خزانى فرهنگ

7 - در باره ظفرنامه اکبرى و ناظم آن، فارسى، چاپ 1365 کابل

8 - دشعرونو مجموعه

9- دحاجى جمعه بارکزى د ديوان سريزه او لغتنامه، 1361

10 - د احمدشاه بابا دڅو  اشعار و د پشتو شرحى سريزه، 1356، و ده ها اثر ديگر

 

کتابهاى چاپ شده استاد رشاد طبعاً از خطر نابودى نجات يافته است اما کتب چاپ نشده استاد اگر گم و نابود گردد مايه اندوه فروان براى تمام دوستداران کتاب و فرهنگ افغانى است. از جمله کتاب هاى چاپ ناشده استاد ميتوان از آثار ذيل نام برد :

 

1 - پشتانه شعرا په اردوکى، در اين اثر 383 شاعر پشتون که بزبان اردو شعر گفته اند معرفى شده است.

2 -پشتانه شعرا په فارسى کى، دراين اثر 200 تن شاعر پشتون که به زبان فارسى شعر گفته اند، معرفى شده اند

3 - مستشرقين، در اين اثر 200  تن از مستشرقينى که در رابطه بزبان هاى پشتو و فارسى تحقيقات کرده اند معرفى شده اند.

4 - ادبى قاموس، اين اثر در 6 جلد ترتيب يافته که مجموعاً در 3500  صفحه تحرير يافته است.

5 - پشتانه منصفين، اين اثر در 3 جلد ترتيب و نوشته شده که 500 صفحه را در بر ميگيرد.

6 -جغرافيائى يادداشتونه، اين اثر در دوجلد تحرير يافته که مجموعاً 750 صفحه مى شود.

7 - دکندهار تاريخى ياد داشتونه، در دوجلد

8 - داحمدشاهى عصر نوميالى در دوجلد

9 - پشتانه مشاهير، در سه جلد

10 -نسبى شجرى، در چهار جلد

11 - سل متله په اوه ژبو، در چهار جلد( بزبانهاى پشتو، فارسى، انگليسى، روسى، اردو، ترکى و عربى)

12 - دخوشحال فرهنگ، در هفت جلد

13 - دفرهنگونو په باب، ( شامل فرهنگ هاى فارسى، پشتو، عربى، ترکى، هندى)به ترتيب الفبا.

14 - بديع، در 371 صفحه

15 - بيان، در 370 صفحه

16 - قافيه، در 300 صفحه

17 - عروض، در دوجلد حاوى 1017 صفحه

18- معانى، در 383 صفحه

19 - نقد، در مورد ادبيات پشتو، فارسى و عربى در 223 صفحه

20 - د زره وينى، لاله، رونى اوشکى ( سه مجموعه شعر) و ده ها اثر ديگر که از حوصله اين گفتار بيرون است، علاقمندان آثار و اشعار استاد ميتوانند به پسر استاد داکتر طارق رشاد يا به مقالات ديگرى که مختص به آثار و احوال استاد نوشته شده اند رجوع کنند.

از پوهاند استاد رشاد  چهار پسر و دو دختر مانده: خالد رشاد، طارق رشاد، شيرشاه رشاد و احمدشاه رشاد استند که همگى تحصيلات خود را تا سطح دکترا به پايه تکميل رسانده اند. و يک دختر شان بنام مرغلره نيز تا سطح داکترى تحصيل کرده است، حتى دختر بزرگتر استاد «کوکوخورى» که بنابر شرايط نامساعد زمان از امکانات تحصيل رسمى برخوردار نشده، اما بر اثر استعداد ذاتى و تلاش شخصى امروز يکى از شعراى حساس زبان پشتو است و اشعار وى هر از گاهی در نشرات برون مرزى افغانها  به نشر ميرسد.

من کمتر خانواده اى را در افغانستان سراغ دارم که چون خانوادهء فرهنگی استاد رشاد قندهاری تمام فرزندان آن خانواده از  سطح  عالی تحصيلات برخوردار بوده و در پهلوى تخصص تحصيلى و کارى خود، در ادبيات و سرودن شعر و نويسندگى و پژوهش هاى اجتماعى نيز بطور کامل وارد  باشند. داکتر خالد رشاد اساساً متخصص قلب دريکى از شفاخانه هاى جاپان است، اما شعر ميسرايد و از عهده نويسندگى نيز بخوبى بدر آمده ميتواند. شير شاه رشاد نه تنها انجنير جيولوجى و معادن است، بلکه در عين زمان در رشته حقوق و علوم سياسى نيز تحصيل کرده و در کنفرانس هاى علمى سخنرانى هاى عالمانه ميکند. طارق رشاد اساساً داکتر طب است، اما در سرودن شعر پشتو يکى از پيشگامان شعر جديد است و علاوتاً در پژوهش هاى تاريخى و اجتماعى از پدرش پيروى ميکند. (ديده شود مقدمه او برکتاب ويښ ځلمیان نوشته محمد علم ، و نيز ديده شود مقدمه او بر کتاب «دافغان شمله» ياد نامه علامه حبيبى چاپ هالند) احمد شاه رشاد که در کابل در رشته زبان و بعد در امريکا در رشته کامپيوتر تحصيل کرده، نه تنها در زبان پشتو شعر ميگويد بلکه در زبان فارسى نيز طبع آزمايی ميکند و به هردو زبان اشعار نغز دارد.

بنده درگذشت اين دانشمند سترگ افغان را يک ضايعهء جبران ناپذيرعلمى تلقى کرده، به همه فرهنگيان افغان، خانواده محترم رشاد و تمام دوستان و علاقمندان و شاگردان وى تسليت گفته روانش را شاد و يادش را گرامى ميخواهم.

 

4  دسمبر 2004  ميلادى

(عکس از افغان رساله)

اين مطلب با  تغييراتی در سايت  اريايی هم نشر شده

 

 


صفحهء اول