|
نقدی بر نقد دکتور خليل الله هاشميان
دانشمند
گرانمايه مدير مجلهء آئينهء افغانستان؛ مفتاح باب اين که، شما در نقد آن مقاله، نخست صاحب اثر را به اصطلاح پخته پرانک! کرده ايد و گناه های خرد و کلانش از گونهء داشتن سلام عليک با آقای قوی کوشان مدير نامهء اميد و همسويی يا همکاری با جناح پرچم حزب ديموکراتيک خلق را برملا کرده ايد. در حاليکه حکم انصاف و عقلانيت آن بود که مقالهء بنده زير ذره بين قرار می گرفت نه خود بنده. ظاهراً چنين می نمايد که آن بزرگوار تصور کرده اند که آشنايی با قوی کوشان و احياناً همنوايی با يک جريان چپ سياسی، خطايی منکر و نابخشودنی است و افشا يا رويکرد چنان رازی (اگر بتوان رازش ناميد) اين خاک پای عالم را به خاک سياه می نشاند. هرچند اين طرز برخورد به مسأله را بسيار ناسودمند نميدانم ليکن برآنم که چنين درآمدی به قضيه منجر به خلط مبحث می شود و به طرفين اجازه می دهد که خصوصيات همديگر را بالا بکشند و از اندازهء قد، قطر شکم، مزهء دهن، وزن بدن، کوچه گی ها، دوستان دور و نزديک، بقال سر کوچه و اعتقادات شخصی جانبين خبر بدهند. اما دوستدار تان به سهم خودش، به خود اجازه نمی دهد که وارد چنان دقايقی شود و از آن جناب نيز به خاطر تکرارش نمی رنجد. حالا می کوشم حتی المقدور، ابهامات حاصل از انتقادات تان را روشن کنم.
|