زهرا حسين زاده

 

 

 

 


 

 

گفتگو با زهرا حسين ‌زاده، شاعر افغانی مقيم‌ ايران

برگرفته از شمارۀ 166 مجله وزين "فرهنگ و پژوهش"

 

 

 

در كنار ليلای‌ شاعر افغانی حتماً يك‌ تانک‌ هم‌ هست‌

 

 

 

تهيه کننده : شکوفه آذر

(26 اکتوبر 2004)

 

زهرا حسين‌ زاده،‌ شاعر افغان، متولد 1358 شمسی، مقيم‌ مشهد است. او در رشته‌ زبان‌ و ادبيات‌ عرب‌ تحصيل‌ می كند، با محافل‌ شاعران‌ ايرانی و افغانی در ارتباط‌ است‌ و معتقد است‌ كه‌ شعر شاعران‌ افغانی كه‌ به‌ ايران‌ مهاجرت‌ كرده ‌اند و شعر شاعران‌ افغانی كه‌ هنوز داخل‌ افغانستان‌ هستند، اينها را بايد از يكديگر تفكيك‌ كرد زيرا اين‌ دو گروه‌ شاعران، به‌ دليل‌ موقعيت‌ های گوناگون، دارای تفاوتی عميق‌ در‌ شعر شده‌ اند.

 

شکوفه: وضعيت‌ شعر افغانستان‌ را در بيست‌ سال‌ اخير چطور ارزيابی می كنيد؟

 

زهرا: من‌ معتقدم‌ كه‌ بين‌ دو گروه‌ شاعران‌ افغانی مقيم‌ ايران‌ و مقيم‌ افغانستان‌ بايد تفاوت‌ عمده‌ قائل‌ شد و هر گروه‌ را به‌ طور جداگانه‌ بررسی كرد. گروهی كه‌ به‌ ايران‌ مهاجرت‌ كردند و در فضای مهاجرت، شاعر شدند، اما شاعران‌ داخلی به‌ خاطر دور بودن‌ از فضای شعر ايران‌ و كمبود منابع‌ و اطلاعاتی كه بتواند‌ آنها را با پيشرفت ‌ها و تحولات‌ شعر ايران، آشنا كند، از منابع‌ و جنبش ‌های جديد ادبی غافل‌ شدند. در اين‌ شرايط‌ طبيعی است‌ كه‌ اين‌ گروه‌ از شاعران، از سير تحول‌ و تكامل‌ شعر در ايران‌ باز ماندند. از طرف‌ ديگر، بحران‌ های سياسی و اجتماعی سال‌ های اخير، تحجرگرايی طالبان، استبداد و... باعث‌ شد كه‌ مضمون ‌ها و انديشه‌ های تلخ‌ و منفی در شعر شاعران‌‌ افغانستان‌ رواج‌ يابد. وقتی شعر شاعران‌‌ افغانستان‌ را می ‌خوانيم‌ با انبوهی از واژگان‌ تيره‌ مانند تفنگ، مرگ، خون، آتش، شب‌ و... برمی ‌خوريم. واژگانی كه‌ سرشار از حس‌ خشونت،‌ انزجار و نفرت‌ است‌ و از احساسات‌ و عواطف‌ لطيف‌ به‌ شدت‌ فاصله‌ گرفته‌ است. اين‌ مسائل‌ به‌ علاوه‌ مسائل‌ ديگر باعث‌ شده‌ است‌ كه‌ شعر شاعران‌ درون‌ افغانستان، برای ‌ مدتی طولانی، در يك‌ سطح‌ مشخص‌ باقی بماند و رشد نكند.

 

شکوفه: و معتقديد كه‌ شعر شاعران‌ افغان‌ مقيم‌ در ايران، تفاوت‌ عمده‌ ای با شعر شاعران‌ داخل‌ افغانستان‌ كرده‌ است؟

 

آذر: بله. در مقايسه‌ با شاعران‌ داخلی، شاعران‌ افغانی كه‌ به‌ كشورهای خارجی مهاجرت‌ كردند، مخصوصاً‌ شاعرانی كه‌ به‌ ايران‌ آمدند، طبيعتاً‌ پا به ‌پای شاعران‌ ايرانی رشد كردند. اگر سير تحولی خاصی در شعر ايران‌ روی داد، در شعر اين‌ شاعران‌ مهاجر هم‌ مشهود بوده‌ است. ما فضاهای جديدتری را‌ در ايران‌ تجربه‌ می كنيم‌ و تصاوير زنده‌ و باطراوت‌ بيشتری در اين‌ شعرها ديده‌ می ‌شود. من‌ معتقدم‌‌ شعر شاعران‌ افغانی كه‌ به‌ ايران‌ مهاجرت‌ كرده ‌اند، از لحاظ‌ ساخت، تكنيك‌ و فرم‌، تفاوت‌ چشمگيری با شعر ايرانی ندارد ولی از نظر محتوا تفاوت‌هايی وجود دارد.

 

شکوفه: اين‌ تفاوت‌ محتوايی در چيست؟

 

زهرا: اين‌ تفاوت‌ از نحوۀ‌ زندگی و تفاوت‌ فرهنگ ‌ها ايجاد می ‌شود. همين‌ تفاوت‌ در ريشه‌ های فرهنگی باعث‌ می ‌شود كه‌ فضا، احساسات‌ و دردهايی كه‌ از طرف‌ يك‌ شاعر ايرانی، سروده‌ می ‌شود با بيان‌ همان‌ احساسات‌ از سوی شاعر افغان‌ تفاوت ‌های عمده‌ داشته‌ باشد. شايد ما در فرم‌ و ساخت‌ به‌ اشتراك‌ رسيده‌ باشيم‌ اما در محتوا، نه. منی كه‌ از يك‌ شاعر افغان‌ بروز پيدا مي‌كند با منی كه‌ از يك‌ شاعر ايرانی بروز می ‌يابد، متفاوت‌ است.

 

شکوفه: شاعر افغانی در محتوا بيشتر به‌ چه‌ مؤ‌لفه‌هايی می ‌پردازد؟

 

زهرا: شاعر افغانی هم‌ مثل‌ شاعر ايرانی از عشق‌ می گويد، اما عشق‌ او جدا از جنگ‌ نيست. اگر شاعر افغان‌ از ليلايی حرف‌ می ‌زند حتماً‌ در كنار ليلايش‌ يك‌ تانك‌ هم‌ هست‌ و يا گيسويی خون‌آلود. شاعر ايرانی در‌ هشت‌ سال‌ دفاع‌ مقدس‌ به‌ اينها می ‌پرداخت‌ و حالا ديگر سال ‌هاست‌ كه‌ از اين‌ فضاها جدا شده‌ است، همين‌ طور شاعر ايرانی و افغانی هر دو از زندگی حرف‌ می ‌زنند اما در شعر شاعران‌ افغان‌ سياهی ‌ها و آرمان‌ های ابتدايی و ساده‌ ای هست‌ كه‌ در شعر ايرانی نيست. زيرا شاعر ايرانی ديگر در جست ‌و جوی ابتدايی ‌ترين‌ آرمان‌ ها نمی ‌گردد زيرا آنها را دارد. اما شاعر افغان‌ از ابتدايی ‌ترين‌ آرزوها هم‌ محروم‌ است.

شکوفه: فكر می ‌كنيد شاعران‌ ايران‌ هم‌ معتقدند كه‌ سطح‌ شعر شاعران‌ افغانی مقيم‌ ايران، با آنها برابر است؟

 

زهرا: بله. اينطور فكر می كنم. اين‌ نظر بزرگان‌ شعر فارسی در ايران‌ است. حتی برخی معتقدند كه‌ شاعران‌ افغانی مقيم‌ ايران، در مواقعی از شعر ايرانی هم‌ پيشی گرفته ‌اند.

 

شکوفه: به‌ نظر می ‌رسد كه‌ به‌ دليل‌ بحران ‌های سياسی و اجتماعی در افغانستان، شاعر افغان‌ بيشتر به‌ مسائل‌ پيرامون‌ خود توجه‌ نشان‌ داده‌ است، نه به‌ مسائل‌ درونی و فردی. شما اين‌ تفاوت‌ را می ‌بينيد؟

 

زهرا: نه. به‌ نظر من‌ شاعران‌ افغانی مقيم‌ ايران، به‌ دليل‌ حس‌ غربت، مهاجرت‌ و احساس‌ انزوا، درونگراتر هستند و در شعرهای ‌شان‌ گرايش‌ به‌ درون‌ را بيشتر نشان‌ داده ‌اند.

 

شکوفه: خبرهای ضد و نقيضی دربارۀ‌ وجود منابع‌ جديد فارسی يا ترجمه‌ در افغانستان‌ شنيده‌ ام. بعضی می ‌گويند ‌ جديدترين‌ كتاب ‌های ايران‌ به‌ سرعت‌ به‌ افغانستان‌ ارسال‌ می ‌شود، در حالی كه عده ‌ای خلاف اين نظريه را دارند.

 

زهرا: نه. متأ‌سفانه‌ افغانی ها با كمبود شديد منابع‌ فارسی و به خصوص‌ منابع‌ جديد ترجمه‌ ای مواجه‌ هستند. در ايران‌ تعداد تأ‌ليف ‌ها و ترجمه ‌ها دربارۀ‌ مكاتب‌ و نظريه‌ های جديد غربی بسيار زياد است، اما اين‌ كتاب‌ ها به‌ ندرت‌ به‌ افغانستان‌ می ‌رسد. مردم‌ افغانستان‌ از موضوع‌ های روز ادبی ايران‌ و جهان‌ دور هستند، حتی دانشجويان‌ هم‌ به‌ دليل‌ دوری از منابع، اطلاعات‌ به‌ روز، دربارۀ‌ تحولات‌ زبان‌ و ادبيات‌ فارسی و جهان‌ ندارند. كتابفروشی ها هم‌ در سطح‌ متوسطی هستند.

 

 

شکوفه: ويژگی شعر معاصر افغانستان‌ چيست؟

 

زهرا: اگر منظورتان‌ شعر شاعران‌ مقيم‌ افغانستان‌ باشد، بايد بگويم‌ كه‌ به‌ دليل‌ تحولات‌ اجتماعی و سياسی پس‌ از يازدۀ سپتامبر؛ سطح، نوع‌ و كيفيت‌ حرف ‌ها در سطح‌ جامعی تغيير كرده‌ است‌ و اين‌ تغيير در شعر هم‌ ديده‌ می ‌شود. شاعران‌ امروز افغانستان‌ درصدد نوگرايی و تكامل‌ هستند اگرچه‌ اغلب‌ اين‌ تلاش ‌ها ناموفق‌ است‌ چون‌ شتابزده‌ صورت‌ می ‌گيرد. تغيير و تحولی در ساخت‌ شعر آنها ديده‌ می ‌شود كه‌ نشان‌ می دهد شاعر تلاش‌ دارد به‌ نحوی جديد و متفاوت‌ از قبل، مخاطب‌ خود را تحت ‌تأ‌ثير قرار دهد اما چون‌ اين‌ تلاش‌ ها در ابتدای راه‌ است، موفقيت ‌آميز نيست. از طرف‌ ديگر بخاطر عدم‌ دسترسی به‌ منابع‌ جديد و كمبود مطالعه‌ دربارۀ نظريه‌ ها و مكاتب‌ جديد، تحولاتی كه‌ در شعر اين‌ شاعران‌ به‌ نظر می ‌رسد، فقط‌ براساس‌ سليقه‌ است‌ و انديشمندانه‌ و متناسب‌ با رشد روز به‌ روز شعر در ايران‌ و جهان‌ نيست.

 

شکوفه: وضعيت‌ شعر زنان‌ در افغانستان‌ چطور است؟

 

زهرا: اصولاً‌ تعداد زنان‌ شاعر در افغانستان‌ كم‌ است‌ و آنها كه‌ هستند همان ‌ها هستند كه‌ از گذشته‌ شعر می ‌سرودند و بدون‌ تغييری همچنان‌ هم‌ به‌ همان‌ سبك‌ و سياق‌ شعر می گويند. اخيراً‌ در جشنواره‌ پروين‌ اعتصامی، چند تن‌ از اين‌ شاعران‌ به‌ ايران‌ دعوت‌ شده‌ بودند و من‌ شعرهای شان‌ را شنيدم‌ اما متأ‌سفانه‌ چندان‌ اميدواركننده‌ نبود. بيشتر متمايل‌ به‌ شعر كهن‌ هستند و تجربه‌ های اندكی در شعر نو آزاد دارند.

 

شکوفه:وضعيت‌ شعر زنان‌ افغانی مقيم‌ ايران‌ را چطور ارزيابی می كنيد؟

 

زهرا: من‌ خوشحالم‌ كه‌ اين‌ سؤال‌ را می ‌شنوم‌ زيرا در اين‌ همايش‌ دو روزه، هيچ‌ كس‌ مقاله ‌ای در اين‌ زمينه‌ ارائه‌ نداد. زن‌ افغانی كه‌ به‌ ايران‌ آمد، بخاطر همان‌ فضای باز اطلاعاتی و وجود منابع‌ بيشتر و دور شدن‌ از فضای جنگ، در حال‌ پيدا كردن‌ خودش‌ است. اين‌ زن، حرف‌ های ناگفتة‌ زيادی دارد كه‌ آن‌ را در شعرهايش‌ فرياد می كند. می ‌توانم‌ بگويم‌ كه‌ هر كدام‌ از اين‌ شاعران‌ جوان، در حال‌ رسيدن‌ به‌ سبك‌ خود هستند. آنها در شعرهای شان‌ هويت‌ گمشده‌ زن‌ افغانی را پيدا می ‌كنند. می ‌توانم‌ برای نمونه‌ از چند تن‌ از شاعران‌ زن‌ افغانی مقيم‌ ايران‌ كه‌ همگی جوان‌ هستند، نام‌ ببرم؛ معصومه‌ احمدی، محبوبه‌ ابراهيم، معصومه‌ صابری، فاطمه‌ طاهری و مريم‌ تركمنی كه‌ اگر چه‌ همه‌شان‌ در ابتدای راه‌ هستند اما خيلی خوب‌ شروع‌ كرده‌ اند.

 

شکوفه: چند تن‌ از شاعران‌ مطرح‌ مقيم‌ افغانستان‌ و ايران را‌ نام‌ ببريد.

 

زهرا: بزرگترين‌ شاعر نوپرداز در افغانستان، استاد واصف‌ باختری است. او تجربه‌هايی قوی در زمينه‌ شعر نيمايی دارد. اما از شاعران‌ مقيم‌ ايران‌ كه‌ اغلب‌ جوان‌ هستند مي‌توانم‌ از كاظم‌ كاظمی، سيد ابوطالب‌ مظفری، سيد فضل‌الله قدسی، سيد رضا محمدی و محمد رفيع‌ جنيد نام‌ ببرم‌ و همين‌ طور از الياس‌ علوی.

 

شکوفه:  از شاعران‌ ايرانی چه‌ كسانی را می پسنديد؟

 

زهرا: من‌ اشعار حسين‌ منزوی را بسيار می پسندم. بعد از ايشان‌ قيصر امين‌پور، احمد شاملو و سيد علی صالحی. شعر شاعران‌ جوان‌ تر ايرانی را هم‌ می خوانم‌ اما چندان‌ با اين‌ شعرها ارتباط‌ برقرار نمی ‌كنم.

 

 

 

 

"فــردا": با سپاس از نشريه وزين "فرهنگ و پژوهش"

 

 

 


صفحهء اول