نعمت الله مختارزاده 26

 دسامبر 2004  ــ فرانکفورتِ آلمان

 

در رثاثی مرحوم مغفور داود فارانی

 

واژهء مِهر

 

ای فلک! خانه يی خراب کدی

سينه ها را بسی کباب کدی

در غم و ماتم عزيزان، چند

چشم ياران همه پر آب کدی

يکی در شرق و ديگری در غرب

دور از لانه اش، عذاب کدی

در فراق وطن، کباب چرا!

ساغر از اشک، پر شراب کدی

دست بر تيغ آبدارِ دو دَم

پای در حلقهء رکاب کدی

شرق و غرب و شمال و هم جنوب

شش چهت حمله با شتاب کدی

به ستم ديده گان و مظلومان

غضب و قهر و هم عتاب کدی

مشت ظالم ز شوق بوسيدی

دستِ ما بسته با طناب کدی

دل ظالم، چو سنگ خارا شد

دل مظلوم، پُر حَباب کدی

پسری را گرفتی از مادر

به تن لاغرش، سِلاب کدی

بر جگر گوشه های مظلومش

ظلم بی حد وَ بی حساب کدی

زن و فرند و بسته گانش را

دستِ بيداد بر قِطاب کدی

گونه های که بود، سرخ و سپيد

گهی زرد و گهی زکاب کدی

گهر صاف اشک ايشان را

زينت صورت گلاب کدی

دلت هرآنچه خواست بنمودی

شرمی هرگز، نه از وهاب کدی

وطنم را که بود، رشک جنان

لانهء کرگس و غُراب کدی

دُرج گنجينهء ادب، خالی

به رخ سارقش، نقاب کدی

گل فرهنگ، خشک و پرپر شد

سبزه زارش، چو منجلاب کدی

اندک انصاف، گر ترا می بود

فرق در بين شيخ و شاب کدی

بس کن از جور و از جفا و ستم

عالمی را در اضطراب کدی

تا گرفتی نفس ، ز (فارانی)

نعش (داود) بر تُراب کدی

يا الهی، غريق رحمت کن

روح پاکش، حضورياب کدی

در حضورت مقام خاص به او

خواهش بنده، مستجاب کدی

خاطرش را بسی عزيز بدار

زانکه مهمان نو، خطاب کدی

درِ غفران، ز هر طرف بکشا

در بهشت ورا، مُجاب کدی

او که از نخبگان نو سازيست

آسمان پر از شهاب کدی

بسکه عمرش، فدای فرهنگ شد

شاعر و ناثر و، کتاب کدی

ناطق خوش صدا و خوش الحان

لحن و آوازش انقلاب کدی

نغمهء عندليت و بلبل و سار

چنگ و تار و نی و رَباب کدی

حال در باغ روضهء رضوان

عاشر حوريان ِ باب کدی

مست و مدوهش از می باقی

ساغرش، پر شراب ناب کدی

اينهمه دوستان فرهنگی

لايق محفل ثواب کدی

يکی از دور و ديگر از نزديک

گفته های به آب و تاب کدی

يکی با نثر و ديگری با نظم

نام او ثبت بر کتاب کدی

بی صبر جميل و اجرِ جزيل

بهرِ بازمانده گان، حساب کدی

بر تسلای خاطر ياران

نام رنگين، با خضاب کدی

«نعمتا» خامه هاست در جولان

واژهء مِهر، انتخاب کدی

 

 

 


صفحهء اول