عبدالهادی ایوبی
شعرم زنده گی من و من زنده گی شعر خودم
نام من عبدالهادی ایوبی است از زمانه های دیر با شعر و ادبیات علاقه خاص
داشتم بخصوص زمانیکه وارد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه کابل گردیدم
بیشتر شعر به سراغ ام میامد و مرا میگرفت که بلاخره کار های ادبی و شعر را
بعد از سال 1383 خورشیدی جدی دنبال کردم.
با وجودیکه فعالیت های مختلف در انجمن های ادبی، نهاد های جامعه مدنی و
حقوق بشری داشتیم با آن هم فعالیت من در بخش شعرمتخص شد یعنی بعد از سال 83
خورشیدی تکه های کوتاه ، اشعار سپید، هایکو ها و طرح ها ذهن مرا کاووش
میکرد و ناگذیر آنها بروی ورق می ریختم.
در شهر رنج دیده کابل که به خاطر بی گناهی و زیبایی اش هر بار اذیتش می
کنند چشم باز کرده ام. پنج سال آواره گی را به خانه همسایه پاکستان به دوش
کشیده ام و دروس ابتدایی ام در مکان های مختلف پیش برده ام لیسانس دانشکده
حقوق و علوم سیاسی دانشگاه کابل هستم.
من و شعر از سالهای دور یک دیگر را دوست داریم در نبود یک دیگر زنده گی ما
خیلی تلخ میشه گاهی اشک های مانرا پاک می کنیم و زمانی گل لبخند روی لبان
ما نقش می بندد.
فعالیت های ادبی خویش را با یک عالمی از مشکلات که شما احساس میکنید اغاز
کرده ام در سال 1382 خورشیدی زمانی که دانشجوی سال دوم حقوق کابل بودم شعر
سراغم را می گرفت گاه گاهی با خود بعضی از طرح های ادبی در قالب نظم می
نوشتم و به همین منوال آهسته آهسته به همکاری بعضی از دوستان خیلی نزدیکم
به خصوص هم دوستان زمان دوره تحصیلی توانستم در سال 1386 خورشیدی جرئت نشر
نخستین مجموعه شعری ام تحت عنوان خالصانه برای تو ... که حاوی صد قطعه شعر
سپید و طرح های ادبی می باشد نمودم که در حضور جمعی از فرهیخته گان شعر و
ادبیات در حوزه ادبی کابل در کانون توسعه دموکراسی و حقوق بشر که یکی از
نهاد های حقوق بشری در کشور است و مسولیت روابط خارجی نهاد متذکره را هم
بدوش دارم افتتاح گردید.
مجموعه دوم شعری ام یک سال بعد در سال 1387 تحت عنوان پنجره یی برای دیدن...
که حاوی یک صد و بیست قطعه طرح و شعر سپید می باشد و همچنان در مجموعه دوم
غزل و هایکو را هم تجربه کرده ام از چاپ بر امد که در حضور جمعی از فرهیخته
گان ادب در بنیاد فرهنگ و جامعه مدنی افغانستان با حضور افسر رهبین شاعر
معاصر کشور افتتاح و نقد گردید که شاعران اشعار و نوشته های شانرا به خوانش
گرفتند.
همچنان با استفاده از یک امکانات و همکاری یکی از دوشیزه گان جوان و با
استعداد افغان به اسم سلاله یک نوار صوتی تحت عنوان یک پنجره برای شنیدن که
حاوی 28 قطعه شعر خودم می باشد و با ثبت موزیک در بگروند و انتخاب اشعار و
تنظیم در دکلمه اشعار هم به نشر رسید که البته زمانی زیادی را در برگرفت
تقریباً هشت ماه را.
چیزی که مره وا داشت که به ثبت نوار صوتی بپردازم این بود که در کشور ما در
قسمت ثبت اشعار به شکل معیاری و استندرد آن هیچ توجه و کاری صورت نگرفته
بود و این باعث شد که بتوانیم در این قسمت کاری کرده باشیم.
مجموعه سوم شعری ام که حاوی 350 قطعه هایکو ها و طرح ها می باشد آماده چاپ
است بنابر مصروفیت های زنده گی و کاری نتوانسته ام تا حالی از چاپ بر آید و
پناه به خدا کاری در این قسمت هم صورت خواهد گرفت.
در کنار این فعالیت ها یک نشریه ادبی داریم که بیشتر اشعار شاعران جوان در
آن انعکاس می یابد بنام رنگینه که یازده برگ آن از چاپ بر امد بنابر مشکلات
هزینه ای مدتی می شود که از چاپ مانده و من که سردبیر نشریه رنگینه و خانم
آذین عزیزی که خود هم شاعر است مدیر مسول آن است تصمیم گرفتیم که در چاپ
شماره های بعدی آن هم کوشش کنیم.
در دوران تحصیل هم با اتحادیه محلصین دانشگاه کابل فعالیت های داشتم در
نشریه موج نو ... ارگان نشراتی محلصین کابل کار کردم. و درکنار این فعالیت
ها در دفتر انکشافی ایالات متحده امریکا، پارلمان افغانستان، کمیسیون
اصلاحات اداری و خدمات ملکی فعالیت های داشتیم که فعلاً در دفتر انکشافی
ملل متحد و برنامه حاکمیت اداره محلی افغانستان مسول بخش رسانه ها هستم .
و چیزیکه یاد آور شوم این است که مصاحبه های مختلف در رادیو تلویزیون های
دولتی و خصوصی در کابل و خارج از کابل با صدای امریکا و برنامه ها داشته ام.
قصه های من و تو قصه درد است
سبزه های من و تو سبزه زرد است
ناله های من و تو اندرین شهر و دیار
همچو خار بر دامن گل ناله ی درد است
..........
زنده بودنم با تو بودن است
شعر سرودنم از تو ستودن است
ناله های سرد و زشت و روزگار
ای وای قلبم و بی تو تپیدن است
..............
گل ها
متاثر اند
در کابل پرنده ها انتحار می شود
.................
مردمان
قطاربرجنازه سربا ز
بسته اند
کودک با غرور
از بام نگاه میکند
.............
نیاز به
پکه نیست
با سقف های کاهی کابل
در تابستان سرد ام
«»«»«»«»«»«»
ادبی ـ هنری