© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بازشناسایی یک پژوهش ارزنده 

 

نگاهی به "همــزبانی و همــدلی"

ضیا افضلی
 

آشنایی با مهندس بهروز جباری

در پاییز سال 2000 که نخستین سال ورودم به کانادا بود، با شخص خوش صحبتی آشنا شدم بنام مهندس بهروز جباری. جریان آشنایی ما نیز از طریق همسرش که دکتور طب است میسر شد. طوری پیش آمد که من در همانروز ها دچار نوعی افسرده گی بودم. نزد خانم جباری مراجعه کردم و در ضمن معاینه از من در مورد پیشینهء کاریم پرسید و من نیز از ورودم در زمینهء ادبیات پارسی برایش گفتم. ذوقزده شد و گفت که شوهرش مهندس جباری نیز در این راستا پژوهش هایی دارد و چه خوب اگر با وی دیدار نمایم. همین بود که زمینهء دیدارم با مهندس جباری میسر شد. بهروز جباری مرد خوش صحبت، خوش خو و صاحب حافظهء نادرییست. من در نخستین روزها متوجه شدم که وی اشتیاق خاصی در زمینه شناخت و خوانش آثار ادبی شاعران افغان دارد. من که کتابهایم را سرمایه میشمردم و جز کتاب هیچ چیز دیگری به کانادا با خودم نیاورده بودم، برایش مژده دادم که شمار زیادی از مجموعه های شعری تازه چاپ شده از شاعران افغان را در نزدم دارم. و با همین پیمان، شمار زیادی از مجموعه های شعری شاعران جوان و شاعران معاصر افغانستان را به نزدش به امانت گذاشتم. من چندین بار دیگر با آقای جباری دیدم و وی هر بار میخواست حرفهای تازهء در مورد شعر معاصر افغانستان بشنود. وی از حافظهء اش شعر شاعران متقدم و معاصر فارسی زبان را میخواند و جسته و گریخته از آثار خودش نیز چیزهای برایم میخواند. مدتی بعد من از آن شهر کوچیدم و به بزرگشهر تورنتو آمدم. شاید سه چهار ماه بعد تلفونی گرفتم از مهندس بهروز جباری و قراری گذاشتیم و روز دیگر به دیدارم به تورنتو آمد. کتابهایی را که به امانت گرفته بود برایم آورد و سپاس و قدردانی فراوان. پس از آن سالهای زیادی گذشتند و دیگر مهندس جباری را ندیدم.

                                   

وبلاگ غزل امروز افغانستان

در میانهء آن سال تا امروز کارهای ادبیم بیشتر روی معرفی شعر امروز افغانستان متمرکز گردید. در تابستان سال 2002 وبلاگ غزل امروز افغانستان را  به غرض معرفی شعر و غزلسرایان معاصر افغانستان به دیگر فارسی زبانان ایجاد کردم که از نخستین وبلاگ های افغانها در انترنت به شمار میرود. در مدت کمی این وبلاگ در جمع وبلاگ های پربیننده در آمد و برخی شاعران ایرانی از آن قدردانی نمودند و این وبلاگ را روزنهء دانستند برای شناخت شعر و شاعران معاصر افغانستان. در روزنامه های معروف چاپ تهران از این وبلاگ به نیکی یاد شد و جستجو گر گوگل آنرا در ردیف وبلاگ های پر بیننده فارسی قرار داد. همچنان این وبلاگ مرجع بسا از پژوهشگران ایرانی نیز گردید که در زمینه شعر فارسی افغانستان به پژوهش میپرداختند. یکی از ویژگی های گزینش شعر و شاعران افغان، زبان و فُرم شعرشان بود که این خود به کیفیت کاری وبلاگ می افزود. تلاش هایم در این جهت باعث گردید که شمار مراجعه کننده گان این وبلاگ روز تا روز بیشتر شود و بر اساس آمار گیر انترنتی تا سقف دو هزار بیننده در روز برسد. این در حالی بود که در داخل افغانستان تا آن هنگام انترنت به دسترس عامه مردم قرار نداشت و به جز موسسات خارجی و برخی موسسات دولتی دیگران از این پدیده بهره مند نبودند. در اواسط دهه هشتاد خورشیدی، به صورت آشکار کابران انترنت از داخل افغانستان ازدیاد یافت و شماری از نویسنده گان و شاعران جوان توانستند با ایجاد وبلاگ ها، کارکرد های ادبی تازهء شانرا به مشتاقان ادبیات فارسی در سراسر جهان ارایه دارند.

 

فصل دیگری از دیدار با مهندس جباری

در یکی از روز های پاییز سال 2009 یکی از دوستان خردمندم عنایت بارک که خود از مشتاقان شعر است، گهگاهی شعر نیز میسراید و با جمعی دیگر از جوانان خردمند بنیاد ادبی نیستان در شهر مونترئال کانادا بنیاد نهاده اند، برایم گفت که مهندس جباری پژوهش هایش را در رابطه با شعر و شاعران افغانستان زیر نام « همزبانی و همدلی» به نشر رسانیده اند و اسم ترا نیز در مقدمه به نیکی ذکر کرده است و چون برایش گفتم که با ضیا افضلی شناختی دارم ذوقزده شد و از تو خواسته است تا با وی تماس بگیری. با سپاسگزاری از این دوست بزرگمنشم به مهندس جباری ای میلی فرستادم و از بابت نشر این پژوهش برایش تهنیت عرض کردم. پس از اندکی برایم تلفون زدند و از ارتباط دوباره اظهار خورسندی نمودند. باز هم قراری گذاشتیم و با وجود اصرارم ایشان بار دیگر به تورنتو تشریف آوردند تا پس از سالیان دراز بار دیگر با هم ببینیم.

این بار بهروز جباری را مردی یافتم از کار رسمی باز نشسته و گرد کهن سالی بر سیمایش پاشیده. اما این گذشت ایام از مهرورزی و خوش صحبتی و حافظهء نادرش هیچ چیزی نکاسته بود. ساعتی نشستیم و صحبت کردیم، صحبت های بسیاری بود و در طی این سالیان در شعر افغانستان چهره های تابناک جوان دیگر درخشیدن گرفته اند. من از این ستاره های درخشان برایش نام بردم و گاهی هم شعرهای از آنها برایش خواندم که مورد تحسینش قرار گرفت. در پایان این دیدار از چاپ پژوهشش در زمینه معرفی شعر و شاعران معاصر افغانستان که در یک مجلد زیبا به نشر رسیده است گفت و چند جلد از کتاب یاد شده را به همرای یک کتاب دیگرش زیر نام « خرنامه» که گزینهء از طنز های خودش و دیگران بود، بمن هدیه داد. قرار شد در آخر همان ماه، در محفلی که نشریه شهروند تورنتو به غرض قدردانی از نشر این کتاب گرفته بودند با هم ببینیم، اما مهمی پیش آمد و دست و پاگیرم کرد که نتوانستم شرکت کنم.

 

و اما « همزبانی و همدلی»

« همزبانی و همدلی» گزینهء ارزشمندیست که در ساختار یک کتاب 325 صفحه یی با برگ آرایی دلپذیر و چاپ عالی با طرح روی جلد از طراح و کارتونیست نام آور افغان آقای هژبر شینواری،  در تابستان سال 2009 به نشر رسیده است. در این گزینه نمونه های از شعر 22 شاعر معاصر افغان را میخوانیم که با شناخت نامهء از شاعران و نظریات فشردهء مولف کتاب در مورد شاعران و شعرشان آمده است. در فهرست نامهای شاعران با این نام ها بر میخوریم: - بر اساس الفبا - نوذر الیاس، نادیا انجمن، واصف باختری، بیرنگ کوهدامنی، عبدالرحمن پژواک، پروین پژواک، شبگیر پولادیان، عبدالسمیع حامد، خلیل الله خلیلی، فوزیه رهگذر، لیلا  صراحت روشنی، بهار سعید، قهار عاصی، رازق فانی، خالده فروغ، نادیه فضل، ضیا قاریزاده، کاظم کاظمی، ساجده میلاد، پرتو نادری، لطیف ناظمی و عزیزالله نهفته.

مولف یکی از انگیزه های اصلی این پژوهش و گردآوری شعر شاعران معاصر افغانستان را علاقمندی وافر به شعر این سرزمین میداند اما در عقب این موضوع انگیزه های دیگری نیز قرار دارد. یکی از همین انگیزه های که مولف را بدان ساخت شعر معاصر افغانستان را به جامعه فرهنگی و شعر دوست ایران معرفی بدارد، عدم آگاهی کافی آنها از حضور شاعران و جامعهء فرهنگی افغانستان در حیطهء ادبیات پارسی بود. مولف از یکی از خاطراتش که بعد ها انگیزهء شد برای این پژوهش و معرفی شعر معاصر افغانستان به همدیارانش برایم چنین گفت: " در یکی از کنفرانس های ادبی که در یکی از شهرهای امریکا دایر شده بود، چند شعر زیبای از چند شاعر نام آور افغان را از حافظه به خوانش گرفتم. این شعر ها مورد تشویق و تمجید فراوان حاضران کنفرانس قرار گرفت و در اختتام کنفرانس یک خانم ایرانی به نزدم آمد و با قدردانی از خوانش و معرفی این شاعران افغان از من پرسید که این شعرها را خودم به فارسی برگردان نموده ام؟ من از این پرسش آن خانم سخت در شگفت شدم و پاسخ دادم زبان پارسی یکی از زبان های رسمی و شاخص در کشور افغانستان است. نویسنده گان و شاعران شان به زبان فارسی مینویسند و میسرایند و کارهای ارزشمندی در زمینهء شعر و ادبیات پارسی - دری دارند."

این خاطرهء مولف یادآور موضوع دیگری در همین رابطه است. شاعر توانمند و شخصیت پرشور ادبی زبان پارسی سیاووش کسرائی که مدتی را در میانهء سالهای 1980 و 81 در کابل گذرانده بود و در همان ایام مجموعه شعری از وی زیر نام « تراشه های تبر » در کابل به نشر رسید، در محضر یکی از شاعران نام آور افغان از عدم آگاهی جامعه فرهنگی ایران از حضور شاعران والا مقامی در ادبیات افغانستان اظهار تاسف نموده بود. وی معتقد بود که جامعه فرهنگی ایران در قبال شاعران و نویسنده گان برازنده پارسی گوی افغانستان غفلت و کم التفاتی روا داشته اند ورنه این گوهرهای ناب را همیشه قدردانی میباید نمود.

در جریان سالهای که وبلاگ غزل امروز افغانستان در اوج شهرت و محبوبیت قرار داشت، با دوستان ایرانیی برخوردم که میپنداشتند من این همه اشعار شاعران معاصر افغان را به زبان پارسی برگردان نموده ام. و حتا باری از من پرسیده بودند که آیا زبان پارسی را به این خوبی در ایران فرا گرفته ام؟ البته با توضیح مفصل برایشان در مورد پیشینهء زبان پارسی و شاعران پارسی گوی در این نقطهء از جغرافی پاسخ نوشته بودم و آنها از عدم آگاهی شان در مورد سرزمین همجوار و همسایه افغانستان شرمگین و از حضور این همه شاعران پر استعداد در شگفت شده بودند.

قابل تامل است که باری استاد سعید نفیسی پژوهشگر و نویسنده نام آور فارسی زبان که مدتی را  را در کابل گذرانده بود در مورد شاعران این دیار چنین مینویسد: " اینک به جرائت میتوانم گفت که امروز در افغانستان سخن سرایانی هستند که سود بخش جهان ادب و مایه افزای عالم فکر و ذوقند، نه تنها سرزمین مادریشان از گفتار آنها بهره میبرد، بلکه فارسی زبانان کشورهای دیگر هندوستان و ایران از خوان فضل و هنرشان کاسه، کاسه و قدح، قدح زلال جان فزا میتوانند برداشت. یکی از برگزیدگان این قوم شاعر مفلق و سخنسرای محقق، ضیا قاریزاده است که در انسجام لفظ و شیوائی معنی و نغزی مضمون و قدرت نمائی در بیان مطلب امروز از گوینده گان توانای عصر است. " بر اساس گفتاوردی که در کتاب پژوهشی شعر معاصر افغانستان تالیف دکتور غلام محمد لعل زاد آمده است، سعید نفیسی کتاب پیام باختر ضیا قاریزاده را شبیه کتاب پیام مشرق اقبال میدانست.

مولف گزینه « همزبانی و همدلی» علاوه بر این پژوهش، در شماری از کنفرانس های ادبی جامعه ایرانیان در امریکای شمالی و اروپا سخنرانی های جامعی در مورد شعر معاصر افغانستان ایراد نموده و بارها بار به صورت شفاهی همدیارانش را از حضور مغتنم شاعران پارسی گوی کشور افغانستان مطلع ساخته است. وی باری در حضور شاعر نام آور کشور ما جناب استاد لطیف ناظمی چند شعر بلند وی را از حافظه قرائت نمود که باعث شگفت و خشنودی ناظمی قرار گرفت. البته که این خود رساننده شوق و علاقمندی فراوان مولف این اثر به شعر و شاعران معاصر سرزمین ما میباشد.

مولف در جایی از مقدمهء این کتاب از شاعران و شعر معاصر افغانستان خوشبینی عمیقی ابراز میدارد و در رابطه چنین مینویسد: " از نکات جالب توجه شعر معاصر افغانستان دلبستگی و احترام شدید شعرا، حتا جوان ترها  به شاعران گذشته و روش سنتی شعر فارسی و نیز داشتن اطلاعات وسیع در زمینهء مذکور است..... این بدان معنا نیست که به استقبال شعر نو نرفته باشند بلکه هردو شیوه را قدر میدانند و اغلب به هر دو شیوه شعر میسرایند......در واقع با اینکه در شعر نو از ایرانیان سرمشق گرفته اند ولی به نظر میرسد از اکثر شاعران نوپرداز ایرانی در حال حاضر جلو زده اند! ... نکتهء قابل ذکر دیگر در شعر معاصر افغانستان این است که آنها درد داشته اند و این درد را به بهترین وجهی در اشعارشان منعکس کرده اند..."

مولف ادعا دارد که این گزینه بصورت اخص برای ایرانیانی که علاقمند شناخت شعر معاصر افغانستان اند تدوین گردیده و ضمنن بخاطر عدم دسترسی به منابع بیشتر در این نشر، به معرفی همین 22 شاعر افغان اکتفا نموده است و بدان است تا در آینده این سلسله را دنبال نماید.

نگارنده برای مولف این گزینهء ارزنده توانمندی و عمر طولانی آرزو میکند و با قدردانی از این پژوهش ارزشمند با گفتاوردی از لابلای پیشگفتار این کتاب، به قلم فرزانهء خردمند آقای شاپور راسخ که خود شاعرند این نوشتار را به پایان میبرد: " باید از صمیم قلب سپاسگزار آقای مهندس بهروز جباری بود که با تالیف این کتاب در باره 22 شاعر معاصر افغان و نمونهء آثارشان نه فقط ما را با پاره ای از بهترین اشعار مردم این دیار آشنا کرده اند بلکه در ضمن، از خلال اشعار منتخب آیینهء از آنچه در کشور رنج کشیده همسایه میگذرد در پیش چشم هر خواننده با احساسی قرار داده اند. افغانستان را با « طالبان » قهقرا نگر و متعصب و متحجر و ستیزه طلب مشتبه نباید کرد. در این سرزمین دلهای هم هست که به پژمرده شدن هر گلی به درد میاید و اشک از دیدگان جاری میکند. افغانستان را در محدوده چادرها و پیچک های سیاه زنانش نگاه نباید کرد. در این سرزمین زنان دانا و بیدار و آشنا به حیثیت و شرافت و حقوق انسانی خود که از آنچه بنام شریعت بر آنها تحمیل شده رنج میکشند و همراه با آه های سوزان خود ناله از حنجرهء هر انسان صاحب عاطفه ای بیرون می آورند، فراوانند. باید امیدوار بود که آیندهء افغانستان در دست این مردم فرهیخته و سرشار از عواطف انسانی خواهد بود نه در چنگال انسان نمایانی که از خُرد کردن نفیس ترین یادگارهای فرهنگ دیرین آن سرزمین چون پیکره های بودا و شکستن شخصیت نیمی از جمعیت مظلوم آن دیار یعنی زنان و دختران کوچکترین احساس عذاب وجدانی نمی کنند. "

 

                                  
 

    

«»«»«»«»«»«»

 

 

 

 


 

ادبی ـ هنری

 

صفحهء اول