© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



ضیا افضلی

 

چند درست و نادرست در "آنسوی وحشت"

 

درست سه چهار هفته قبل به هنگام « وب گردی »  چشمم افتاد به نوشتاری از نویسنده و روزنامه نگار خردمند خانم مریم محبوب در سایت « کابل ناتهـ ». نوشته در اصل معرفی کتابی بود زیر نام « آنسوی وحشت»  که اخیراً آنرا خوانده بودند و از قرار معلوم سخت تحت تاثیر این کتاب رفته و بر آن شده بودند تا قلم بردارند و از این کتاب و نویسنده آن تقدیر به عمل آرند.

من نیز تحت تاثیر این نوشتار خانم مریم محبوب، مشتاق خوانش کتاب شدم. از این نوشته «لینک» زدم به صفحه « فیس بک» تا اگر کسی نسخه «الکترونیک» آنرا در دسترس داشته باشد، برایم بفرستد. ساعتی نگذشته بود که داکتر سیاه سنگ عزیز به دادم رسید و نوید داد که نسخه الکترونیکی « آنسوی وحشت»  را در اختیار دارد و میتواند آن را به من بفرستد. تا ساعتی دیگر، شمار متقاضیان این کتاب از شمار انگشتان دو دست فراتر رفت. احتمالن همه کسانی که خواهان دریافت نسخهء الکترونیک « آنسوی وحشت»  بودند، با یک شور و شوقزدگی میخواستند آن را به خوانش گیرند. در اصل گفتاوردهایی که از لابلای برگ های این کتاب در نوشتار خانم محبوب بکار برده شده بود، سخت رقت برانگیز بود، زیرا به دقت و درستی برگزیده شده بودند.

 

آنچه در این کتاب میخوانیم

میباید غرض روشن ساختن خواننده گران ارج این نوشتار از موضوع کتاب نیز یاد کنم. حمید جوان افغان که در روستای چهارده غوربند ولایت پروان به دنیا آمده، پس از سی و چند سال از شهر تورنتوی کانادا سر بر میکشد و کتابی مینویسد زیر نام « آنسوی وحشت». محتوای این کتاب مشمول خاطرات این جوان در ادوار مختلفی از زندگیش است. وی به گفته خودش دو جنسه است و به همین دلیل زمانی گرایش هایش به جنس مرد مرئی میشود و در مییابد که  با زنان همانقدر بی رغبت است. وی در جای جای کتاب بصورت مفصل و با ارایه مثال های فراوان از رسوم و عنعنات چندش آور  قسمتی از باشنده گان سرزمین ما در نقاط مختلف آن حکایت میکند. از طبقه زن مینویسد و آنچه که بر آنان میرود. از رسوم ناپسندیده و خرافات پسندی عوام مینویسد. از برخورد مسخره و ملامت بار به هم جنسانش شکوه ها سر میدهد و از جامعهء مرد سالاری سخن میراند که در همه حالات حاکم مطلق بر زنان و فرزندانشان اند. وی در این بخش یک سری از چشمدیدهایش را از دوران کودکی و نوجوانی به نگارش میآرد. وی با دیدن زجری که دوجنسه ها از بابت آزار و اذیتی که میکشند، بر آن میشود تا جنسیتش را از دیگران مخفی نگهدارد و خودش را در هماهنگی با دید عامه، به عنوان یک مرد جا بزند. او فقر را به تجربه میگیرد و با وجود داشتن برادران و خواهران دیگر، خود را منزوی و تنها احساس میکند. وی از همان آغاز کتاب به زد و بند های خانواده گی در افغانستان اشاره میکند و از خانواده خودش تا اخیر کتاب به عنوان مثال یاد میکند.

بخش بعدی کتاب که قسمت اعظم آنرا در بر میگیرد در پیرامون تلاش های حمید در راه نیل به هدفش که همانا رفتن به غرب و برخوردار شدن از آزادی جنسی است میگذرد. از غربت و مهاجرت به پاکستان میگوید. چشمدیدهایش را از ایران مینویسد، که از محنت ملال آور افغانها در آن دیار سخن های فراوانی دارد. سرگردانی ها و دشواری های سفر قاچاقی به اروپا را که از میان کشورهایی چون ایران، ترکیه و یونان میگذرد، با جزئیات مفصل مینویسد. یکی از فاکتورهای اساسی در زندگی حمید در این دوره استقامت وی در راه نیل به هدفش است. دشواری ها و سرگردانی های فراوان نمیتواند او را از پا درآورد. وی در مقابل کارمندان ملل متحد در یکی از شهرهای شرقی ترکیه، به ترفندها و نیرنگ هایی رو میکند و بر آنها فشار وارد می آورد، تا وی را به عنوان پناهنده قبول کنند و به کشور سومی پناهنده پذیر رجعتش دهند. این استقامت دو سال را در بر میگیرد و  در این دوسال حمید تلاش میورزد تا هویت جنسیتی اش را نیز مرئی سازد. این مرئی سازی هویت نهانی با پرخاشگری های غیرتمندان خودی شکل فلمی به خود میگیرد.

یکی از موضوعات دیگری که حمید در « آنسوی وحشت»  آورده است ابراز احساسات و خواسته های جنسیش است و گرایش هایش به مردان. وی به صورت آشکار از شهوانیات و مقاربت جنسی با مردان سخن میراند و به گفته خودش از لذایذی که از این عمل کسب میکند. وی بیباکانه از خطوط سرخ ممنوعیت زبانی عبور میکند و با استفاده از واژه های برهنه و رکیک، به شرح حال ماجراهای سکسی خویش میپردازد. در این جا میباید مقیاس مصلحت های نگارشی کتاب را به درجه ء سنی هژده سال به بالا ارزیابی نماییم. در حالیکه این کتاب میتوانست با رعایت اندکی نرمش و آداب مطبوعاتی مثلاً حذف یا بازبینی و بهتر نویسی به ویژه در شرح ماجرا های غلیظ  همجنسگرایی، به عنوان یک کتاب روشنگرانه برای همگان قابل خوانش باشد. واضحاً جوانان ما نیاز دارند تا از رسوم و عنعنات مزخرف و خرافاتی که در کشور ما همین امروز نیز در جریان اند با خبر شوند.  « آنسوی وحشت»  میتوانست مرجع خوبی برای استفاده آنها باشد که البته بنا بر مقیاس ارزیابی سطح و مایه نوشتار، قابل خوانش و استفاده برای جوانان و نوجوانان زیر هژده سال نیست.

 

نادرست هایی از این کتاب

من همانقدر که با خوانش نوشتار خانم محبوب در رابطه با این کتاب ذوقزده شده بودم، با خوانش این کتاب و اتمام ماجرا های حمید، نوشتار خانم محبوب را همانقدر عجولانه و هیجانزده یافتم. احتمال آن میرود که خانم محبوب بیشتر از همه تحت تاثیر قسمت هایی از شرح زندگی زنان در روستا ها و آنچه از سوی مردان بر آنها تحمیل میشود، بوده است و با چشمپوشی از کمبود ها و نادرستی های این کتاب، دست به قلم برده و آنگونه رقم زده است. یا هم اینکه ایشان تنها عبور از خط سرخ ممنوعیت های زبانی را تابو شکنی پنداشته اند. برخی سنت های مزخرف محلی مردم در افغانستان که بیشتر به ربط میگیرد به نازل بودن سطح آگاهی عامه و به ویژه زنان، معمولاً پای دین و آیین را نیز بخاطر سؤ استفاده از آن به نفع مردها  میکشند، سخت ناپسند است. ایجاب میکند که در این موارد بیشتر گفته شود و نوشته شود که حمید این کار را با شهامت زیادی انجام داده است، اما تنها عبور از خط سرخ ممنوعیت زبانی و برهنه نویسی محض را نمیشود سنت شکنی پنداشت.

 در برخی از برگهای این کتاب، حمید بیشتر به جزئیات یک موضوع پرداخته است. این جزئیات گرایی بعضن رقتبار میشوند و خواننده را وامیدارد که قسمت هایی را نخوانده بگذرد. قسمت هایی از این دست مستلزم حذف اند.  

در پایان کتاب نویسنده، ادعا های جالبی هم دارد. وی مینویسند که قبلن هیچ تجربهء نوشتن نداشته است و حتا آثار داستانیی را نیز هیچگاهی مطالعه ننموده و فقط در میانهء تمرین نگارشی، دو کتاب را خوانده و از ساختار یا فُرم آنها در نوشتن این کتاب استفاده نموده است. من خود که از سالیان دیری عزم دارم بنویسم و از کودکی تا به امروز هزاران کتاب را به خوانش گرفته ام، هیچگاهی احساس ننموده ام که هنوز توانمندی لازم برای نوشتن کتاب پر حجمی از این دست داشته باشم، و مجموع کارهایم از چند پراگراف، مقاله و ترجمه و چند داستان کوتاه فراتر نرفته است. اما در عجبم که نویسنده این کتاب چگونه یک شبه ره صد ساله پیموده و بلافاصله چنین اثر جالبی را پدید آورده است. احتمال دارد معجزهء در کار باشد یا اینکه دست ویرایشگر توانمندی در میان است.

حال که از ویرایشگر سخن به میان آمد باید عرض کنم که گزینش ویرایشگر برای این کتاب –هر که بوده باشد-- چندان پسندیده نیست. به صورت علنی مشاهده میشود که این کتاب به قلم کدام نویسنده ایرانی ویرایش شده است. چون استفاده از برخی واژه های فارسی مروج در ایران در این کتاب مشهود است. حتا برخی واژگانی که اصلن نویسنده گان دست اول ایران از آنها در آفریده ها شان استفاده نکرده اند. به عنوان مثال میشود پس از خواندن کتاب بیفگند به روزنوشت ها و خاطرات رضا قاسمی نویسنده نامور ایرانی در سایت دوات.

با تکیه بر همین مامول، ادعاهای نویسنده مبنی بر "کاملاً خود نوشت بودن" اثر قابل پذیرش نیست. زیرا استفاده از فرم نوشتار، کاربرد واژگان، زمانبندی ها که به صورت کل در نوشتار نویسنده گان دست دوم و سوم ایرانی مشهود است، میرساند که کار ویرایش « آنسوی وحشت»  از دید و قلم کدام نویسندهء دست دوم ایرانی گذشته است. از همین بابت میتوان گفت برخی اشتباهات نگارشی و  واژگانی نیز رساننده نارسایی ویرایشگر این کتاب خواهد بود. ارچند ویرایشگر کتاب با نورم ها و فُرم های داستان نویسی و خاطره نگاری، آشنایی کاملی دارد.

من ضمن اینکه میخواهم از جناب حمید نیلوفر بخاطر عرضه کردن این کتاب و نوشتن آنچه که در گذشته کسی اصلن به آن نپرداخته بود، معرفی یکی از گوشه های تاریک زندگی همجنسگرایان و دوجنسه ها در کشور ما، سپاسگزاری و قدردانی نمایم، سلامت ادعایشان را در مورد نگارش کلی این کتاب زیر پرسش قرار میدهم.

اگر جناب حمید نیلوفر در مخفی ساختن ویرایشگر این اثر و قلمداد کردن نوشتار کلی این کتاب، با خواننده گان صادق نیستند، چگونه میتوان بر ماجرا ها و اتفاقات سراسر این کتاب که خالق همهء آنها خود نویسنده بوده، با دید باورمندانه نگریست؟



 

    

«»«»«»«»«»«»

 

 

 

 


 

ادبی ـ هنری

 

صفحهء اول