محمد زرگرپور
انتظاری پوچ
فردا را با عا طفه ء تلخ
بسته اند
به قلزمی ناروا
تعصّب را به خجالت داده اند
خجالتی استوار
از این گنبد و امامزاده
سالهاست که معجزهء نرویده
تا فلجی بی عصا
راه مانده را طی نماید
آن سو تر
من و تو
از عینک دودی ماست
که اشک های خویش را ندیده ایم
بی پروا .
«»«»«»«»«»«»
ادبی ـ هنری
صفحهء
اول
|