© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



امـــان پویامـک

به یاد اســـتاد ســـخی راهــی

 

سلام و تسلیت به جناب وحید قاسمی عزیز!
هر چند این رسم بی مورد زنده گی را که پشت رفته ها آب می ریزند دوست ندارم اما وقتی به ناگزیری های خود و هم آدم هایم دست می دهم به همه ی آنان حق می دهم که مثل من پس از رفتن دوستان شان کلاه از سر بردارند و بدانند این که دیگر نیست کی بود.

به هر حال فکر می کنم سنگین ترین زجر نبود استاد راهی را من باید بکشم برای این که بزرگی او را هشت ماه تمام دیده ام ، تمام روز از سرک چهار قلعه ی فتح الله تا سرک سیزده ی وزیر اکبرخان با این بزرگی شانه به شانه راه رفته ام و نیمه ی از روز های این هشت ماه را با او از آسمان و ریسمان حرف می زدم ، او برایم گفته که: عشقری بیست روز پیش از رسیدن گل سرخ از کابل تا مزار پیاده می رفت و با این کار آدم بودنش را نزر می گرفت، او برایم می گفت پیراهن یخن دوزی به تن استاد سراهنگ می ارزید، او می گفت که وحید قاسمی دارد برای موسیقی افغانستان کار می کند و همین که در کوچه های سر در گریبان شیرپور می رسیدیم او می گفت پویامک یکی از کار های تازه ات را بخوان و من می گفتم استاد آوازم بسیار بد است و او می گفت : کی میگه که بد اس و همین که می خواندم می گفت ای کارت آدمه از عیار می کشه ...

ساعات یک تا دوی پس از چاشت ها سایه سار درختان پارک وزیراکبرخان لبالب از شعر و ترانه های ما

می شنیدند، به همین شکل روز های سبز تابستان را با پیاله های چای سبزسر کشیدیم یکی از روز ها از آمدن شما برایم گفت و گفت من قاسمی را خیلی دوست دارم، نمی دانم چرا و در همین شب ها یک شب مهمانش می کنم و تو هم بیا و آنجا با هم معرفی می شوید اما آنروز هیچ بر نخواهد گشت که من را استاد به شما معرفی کند.

به هر حال خوشحالم که مدت هشت ماه با استاد همراه بودم و افتخار شاگردی و رهنمایی های تاثیر گذار شان را داشته ام و از هم کلام شدن با شما که خیلی دوست تان دارم نهایت خوشحالم اما کاش این پلی بین من و شما را هم آب نمی برد...

من طرح یک فلم مستند در باره ی زنده گی استاد را هم ریحته ام که به کمک یک دوستم ، کار خواهد شد و در آن گپ و گفتی با جناب شما هم خواهیم داشت امید که وقتی به وطن آمدید خبرمان کنید. در جشنواره ی شعر قند پارسی که در کشور ایران برگزار می شود برنده ی جایزه شده ام و استاد خیلی می خواست که شاهد این روز باشد اما خبر رفتن من به ایران و رفتن استاد به آسمان یک جا برایم رسید...

 

باز هم برای تان تسلیت می گویم...

با احترام
الف پ
 


 

    

«»«»«»«»«»«»

 

 

 

 


 

ادبی ـ هنری

 

صفحهء اول