© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

برگـرفـته از

www.kabulnath.de

(شـماره 44، 2007/02/19)
 

 

آوازی از فــــــرازا 

صبورالله سـیاه سـنگ
hajarulaswad@yahoo.com

پیشـینه

نقـش_آفـرینی و پرداختن به جلـوه هـای نمـایش برای مـردم، مـانند هـنرهـای دیگـر، در افغانسـتان ریشـه ننوشـته و گذشـته فـرامـوش شـده دارد. هـنرورزیهـایی از این دسـت برمـیگـردند به راه اندازی برنامـه هـای شـادیانه درباری و گاه شـادمـان یا سـرگـرم نگهـداشـتن تمـاشـاچیان برون از دربار.  آیا نمـیتوان گفت که نمـایشـهـای شـادی آور پیشـتر از نقـش_آفـرینیهـای غم انگیز به مـیان آمـده اند؟

آنچه امـروز در افغانسـتان به نامـهـای تیاتر، درام، فلم و ... یاد مـیشوند، یادگار گـرامـی روزگاران کهـن و دنباله پیشـرفته هـمـان نمـایشـهـاسـت.

برای یافتن سـرآغاز هـنرنمـاییهـای روی سـتیژ، مـیتوان نیمـه پسـین دهه 1920 را جسـتجـو کـرد. پس از کمـابیش بیسـت سـال خمـوشـی و فـرامـوشـی، در نیمـه نخسـت دهه 1950 سـاختن تمـاشـاگاههـای باز، فـراخ و دسـترس در برخی از گـوشـه هـای پایتخت مـانند چمـن و پل محمـود خان رویدسـت گـرفته شـدند. تلاش سـازمـانیافته تر "نمـایش" در هـمـین سـالهـا پدید آمـدند.

افزون بر تمـاشـاگاههـا، باید از نقـش رادیو و سپس سـینمـا و تلـویزیون در شگـوفایی هـنرهـای نمـایشـی نیز یاد کـرد. البته اینجا سخن از دور دوم رادیو کابل، پس از اپریل 1941 اسـت، زیرا به زبان آمـدن و خامـوش شـدن بار نخسـت رادیو در  دو اتاق کـوچک "کـوتی لندنی" نزدیک پل آرتل در 1926 نه تنهـا گذرا بود، بلکه کـوچکترین زمـینه برای بازتاب هـنر نداشـت.

 

گـرامـیداشـت هـنرمـند

تیاتر افغانسـتان با نامـهـای بلندی چون عبدالرشـید لطیفی، عبدالرحمـان بینا، قیوم بیسـد، لطیف نشـاط، عزیزالله هـدف، اکبر روشن، غلام علی امـید، سـید مقدس نگاه، عبدالرشـید جلیا، سـتار جفایی، و دههـا هـنرمـند پرآوزه دیگـر چراغان اسـت و چنین خواهـد مـاند.

اسـتاد رفیق صادق یکی از سـیمـاهـای مـاندگار و پیشگام در این راسـتاسـت و جا دارد افزون بر زندگینامـه پربارش، به بررسـی ویژگیهـایی که او را در تاریخ هـنر تکـرارناپذیر مـیسـازد، پرداخته شود. بایسـته خواهـد بود اگـر هـمچو بررسـی از سوی آگاهـان و دسـت اندرکاران گسـتره تیاتر و هـنر تمثیل به نوشـت آید.

یادنامـه هـایی از سـر حرمت، ارادت و گـردآوری خاطره هـای هـمکاران، دوسـتان و هواخواهـان نیز بخشـهـایی از شناسنامـه آن هـنرمـند بزرگ هسـتند، ولی برای فـراهـم آوردن کارنامـه راسـتین نمـیتوانند بسنده باشند. از کجا پیدا که خواننده فـردای تاریخ هـنر افغانسـتان خواهـان دانسـتنیهـای بسـی ژرفتر و فـراتر از این خاطره هـای عمـدتاً عاطفی باشـد؟

 

یادهـا و پیشنهـادهـا

اسـتاد رفیق صادق در سـرآغاز سـالهـای نوجـوانی به گـونه خودجـوش به هـنر روی آورده بود. این نکته از چندین نگاه، به ویژه از دید روانشناسـی، ارزش پژوهشـی مـییابد.

پرداختن به هـنر در چنان سنی، بیچون و چرا  نقـش تهـدابی دارد. با آنکه آمـوزش را پایانی نیسـت، فـراگیری هـنر و آگاهی در دهه هـای نخسـت  و دوم زندگی ژرفتر، فـراگیرتر، و ریشـه دارتر از آمـوزش آنهـا در دهه هـای سوم و بالاتر عمـر اسـت.

روآوردن اسـتاد صادق به هـنر به شـیوه خودکـوش و پیشـرفت بالنده و روینده اش در درازنای بیشـتر از چهل سـال نه تنهـا نمـایانگـر توانمـندیهـای پایان ناپذیر ذاتی اوسـت، بلکه خم و پیچهـای مـهـم دیگـری را نیز به نمـایش مـینهـد:

_ فـراگیری بایدهـای هـنر از رهگشـایان و آمـوزگاران مـیهـنی بر بنیاد اسـتعداد

_ کاوش و گزینش چگـونگی رویدادهـا و روندهـای زندگی برای نقـش آفـرینی و الگـوسـازی

_ آمـوزشـهـای برتر در پرتو رهـنمـاییهـای کنسـتانتین سـتانیسلاوســکی و مـهـــــربان نظروف

_ آمـیزش دسـتاوردهـای برگـرفته ار رهـنمـایان افغان و دو هـنرمـند پیشگفته با نوآوریهـای خودی

_ کارگیری و پخش و پیشکش آمـوزه هـا و آمـیزه هـای پخته شـده در کـوره تمـرین و تجربه چندین سـاله به شـاگـردان، راهیان تازه گام و آنانی که به رهـنمـایی نیاز داشـتند.

اسـتاد رفیق صادق با این ویژگیهـا یگانه شـده بود:

_ پرورش آواز و رسـایی گفتاری

_ نگهـداشـت زبانزدهـا و گفتاوردهـای ناب مـردمـی

_ پاسـداری از امـانتهـای کـرداری در کـرکترهـای نویسندگان برونمـرزی

_ رعایت اصل بومـیگـرایی هـنگام بازآفـرینی "آدمـهـای داسـتانی" درونمـرزی

_ برخورد آفـرینشـی با اصل"حافظه حسـی" در سـیسـتم سـتانیسلاوسکی

_ برونرفت "آزادانه" از چارچوبهـای پارینه آمـوزشـی و ارجگذاری به پیشوایان

_ گسـترش و پردازش جـو تازه تر  برای هـنرورزی در شـهرهـا و روسـتاهـای افغانسـتان

پیش از نگاه کـردن به کارهـای دیگـر اسـتاد صادق و برخورد اندیشمـندانه اش با "حافظه حسـی"، برگی از یادنامـه سـتانیسلاوسکی را دید مـیزنیم:

مـیگـویند زنی سـالهـا پس از آنکه در پرتو رهـنمـونی و کارگـردانی سـتانیسلاوسکی هـنرنمـایی کـرده بود، آمـد و به او گفت: "یکایک یادداشـتهـا و برگه هـای آمـوزنده ات را هـنوز هـم با خود دارم. هـمـواره از آنهـا در تمـرینهـایم کار گـرفته ام. اینک مـیپرسم: با این یادداشـتهـا چه کار کنم؟" و در پاسخ شنید: "هـمـه اش را آتش بزن."

گذشـته از راسـت یا ناراسـت بودن، بافت این رخداد چون و چند درونمـایه شـیوه سـتانیسلاوسکی را نشـان مـیدهـد. به سخن دیگـر او خود باور داشـت که برای راهیابی در هـنر نخسـت باید هـنجار را شناخت، به آن پابند مـاند، سـرانجام آگاهـانه هـنجارشکنی کـرد و کارآزمـوده تر به راهیابی و "تازه هـنجاری" پرداخت.

و رفیق صادق با خودش درسـت چنین برخورد کـرد تا اینکه رفته رفته اسـتاد رفیق صادق شـد. او نیز در پرتو شـیوه سـتانیسلاوسکی (چه در رادیو و سـتیژ، چه در سـینمـا و تلـویزیون)  نخسـت روان خود را پیوند مـیزد با نقـشـی که باید بازی مـیشـد و در گام دوم "نقـش" را مـانند "آدم راسـتین" زنده مـیسـاخت. به اینگـونه، به گفته آن هـنرمـند روس، "جایی برای پیاده کـردن تکنیک نمـیمـاند".

روند کارنامـه هـنری اسـتاد رفیق صادق، به ویژه از 1965 تا 1985 برجسـتگی هـمـین گـراف را مـینمـایاند.

نخسـتین باید در هـنجار هـنری شـیوه آن هـنرمـند بزرگ روس چنین بود: هـنرپیشـه بایسـتی در پرتو احسـاس، حافظه و انگاره هـا از رویدادهـای راسـتین زندگی [نه از نقـشـی که به او سپرده مـیشود] بتواند سـه گام زیرین را یکی پی دیگـر بردارد: شخصیت مـورد نظر را در کلیت دریابد، روانش را در خود زنده سـازد و آنگاه به خود_نمـایی بپردازد.

در زندگینامـه سـتانیسلاوسکی نیز آمـده که وی پس از سـالهـا ژرفنگـری در پارچه هـای نمـایشـی هـنرمـندان بزرگ و پرکاری چون مـاریا یرمـولـووا و تومـاسو سـالـوینی به دریافتهـای نوینی که پس از چند دهه با نام خودش گـره خورد، رسـیده اسـت. 

در آمـوزه هـای سـتانیسلاوسکی مـیخوانیم: پل پیوند زدن "مـن" هـنرمـند با "نقـش" هـنری و زنده سـاختن آن پیروزی مـی آورد، ولی گاهگاه. برون از این پل، هر آنچه مـیمـاند، نیازمـند تکنیک و به کاربسـتن آن اسـت.

بسـیاری از بینندگان و شنوندگان در این سخن که اسـتاد رفیق صادق در هر یک از نقـشـهـایش نمـاد "یگانگی" و گسسـت ناپذیری هـنر و زندگی اسـت، هـمـنوا  خواهـند بود. نمـاد یاد شـده هـنگامـی رخشـانتر مـیگشـت که او اصالت روان آدمـی (گذشـته از افغان یا بیگانه بودنش) را به نمـایش مـیگذاشـت.

زندگینامـه بسـیار هـدفمـند اسـتاد رفیق صادق از آغاز تا پایان مـیتواند با گـراف ناشکن بالارونده نمـایانده شود.

او در 1930 چشم به جهـان کشود و در نیمـه نخسـت 1940 به هـنر رو آورد. دهه 1950 را مـیتوان سـالهـای تکاپو و تلاش در تیاتر مـرسـتون و سـر انجام بنیانگذاری تیاتر ویژه کـودکان به دسـتان او دانسـت. این بخش زندگی اسـتاد با آراسـتن و پیراسـتن "برگ سبز" (نشـریه مـرسـتون) و کارهـای اداری رنگ و روشنای بهتری مـیگیرد.  

سـالهـای مـیان 1960 تا 1970 زنجیره کارکـردهـای مـاندگار او به شمـار مـیروند: گـردانندگی و سـازمـانبخشـی گـروه هـمکاران، رهـنمـایی و دیدبانی فعالیتهـای ادارای، پرداختن به تیاتر پشـتو و شگـوفان سـاختن آن با کار و کارگـردانی دلسوزانه.

دهه پیشگفته برجسـتگی دیگـر نیز داشـت: فـراگیری آمـوزشـهـای برتر در روسـیه (1966) و ایتالیا (1968). اسـتاد رفیق صادق در دهه 1970 و نیمـه نخسـت دهه 1980 با برگزیده ترین و سـتودنی ترین هـنرنمـاییهـا، جایگاه روزگار هـنر تیاتر در افغانسـتان را رونق فـراوان بخشـید.

اگـر ده/ یازده سـال نخسـت زندگی هـنری اسـتاد را دهه فـراگیری بنامـیم، رهـاورد سـی و چند سـال پسـین او در شمـاره هـای زیرین فشـرده خواهـند شـد: نگارش شش اثر بزرگ، پانزده پارچه یک پرده، سـی نمـایش مـیانه برای کـودکان، بیشـتر از دوصد درام، داسـتان،  هـنرنامـه، برنامـه هـای تفـریحی، و کار سـینمـایی در فلمـهـایی چون روزگاران و اندرز مـادر

با دریغ، برگه هـمـیشـه بهـار زندگی این هـنرمـند رهگشـا و رهـنمـا در فـرازای درخشش هـنری، در واپسـین هفته برگـریزان 1986 فـراخوان پاییزی خاک را خمـوشـانه پذیرفت.  او در دل خاک خفته اسـت و آوازش هـمچنان بیدار و بیدارکننده اسـت.

روانش شـاد و فــردوس برین جایش باد!

 

[][]

ریجاینا/ کانادا

یازدهـــم فبروری 2007

 

آویزه هـا

1) "حافظه حسـی" که با اندک سـاده گیری مـیتوان آن را "یادآوری روانی" نیز نامـید، به نیروی عاطفی و یادهـای درونی هـنرمـند در برشـهـای راسـتین زندگی و بازتاب آنهـا در نمـایشـهـای هـنری گفته مـیشود.

2) پیشنهـاد مـیشود هـمـه نوشـته هـای پراکنده، کلیپهـای شنیداری و دیداری، گفت و شنودهـا و هر آنچه به زندگی و هـنر اسـتاد رفیق صادق بسـتگی دارند، گـردآوری شوند و بر بنیاد آن پژوهشـی روشنگـرانه رویدسـت گـرفته شود.

3) بازگـویی این پیشنهـاد بیجا نخواهـد بود: بهتر اسـت بررسـی کلیت کارنامـه فـرهـنگی اسـتاد رفیق صادق از سوی دسـت اندرکاران هـنرهـای نمـایشـی صورت گیرد.

4) برای آگاهی بیشـتر از سـیسـتم و سـایه روشنهـای شـیوه سـتانیسلاوسکی مـیتوان رو آورد به:

http://en.wikipedia.org/wiki/Stanislavsky%27s_Method

 

5) با سپاس از فـریبا صادق آتش برای راه اندازی ســایت www.ustadsadeq.com

 


 

    

«»«»«»«»«»«»

 

 

 

 


 

ادبی ـ هنری

 

صفحهء اول