© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


نویسنده و بر گردان : فریبا صادق آتش
 

 

 

 

                       

                            قلب گرمم را به افغانستان میفرستم

ولیریا را یک شب یعد پس از اجرای کنسرتش در شهر شتوتگارت آلمان در خانه خواهرش ملاقات کردم، دوشیزه ً آرام و صمیمی است . از سیما و روانش هویداست که او باید به هنری دست داشته باشد.

ولیریا واسیلیویج شش سال داشت که انگشتان کوچکش با پیانو آشنا شد و مادرش یگانه مشوقش درین راستا بود.

او مدرسه موزیک را در سال 1986 در شهر سن پیترسبورگ کشور روسیه بپایان رسانید وهمزمان در رشته تاریخ تحصیلات عالی اش را پیش برد. در تابستان 1999 سند فراغت را از مدرسه موزیک حاصل کرد. 

هنگامیکه ولریا مشغول آموزش پیانو بود ، مادر او را تشویق میکرد تا در مهمانیها و ملاقاتهای فامیلی پیانو بنوازد. به کفته خودش :« امکانات اجرای کنسرت در آن سالها برایش محدود بود.» با گذشت زمان او به شهرهای مختلف روسیه سفر میکرد و میخواست هنرش را برای مردم کشورش بشناساند.

در سال 1994 جرات و اعتماد درتصمیمش بیشتر شد و خواست هنرش را برای جهانیان تقسیم کند . همان بود که نامه یی برای یکی از انستیتوت های شهر برلین آلمان بمنظور اجرای کنسرت فرستاد ، پیشنهادش پذیرفته شد و پس اجرای نخستین کنسرتش در اروپای غربی ولیریا اجازه ادامه آموزش بیشتر پیانو را در یکی از دانشگاه های شهر اشتوتگارت آلمان دریافت کرد. ولیریا با لبخند گفت : « برایم بسیار جالب بود که ما در روسیه باید تمام الفبای موسیقی را حفظ میکردیم. زمانیکه در المان برای آموزش رفتم دانش آموزان همه از روی نوت مینواختند و من در میانشان برازندگی داشتم .» او دیپلومی نیز از دانشگاه شهر اشتوتگارت حاصل کرد و بکشورش برگشت.

یکی از ویژگیهای کار ولیریا اینست که پیش از اجرای کنسرت داستان قطعه موسیقی را بیان میدارد و همچنان بیشتر از موزیسین های زن مینوازد که تا امروز چنین کاری کمتر اتفاق افتاده  و یگانه الگویش ، کار های کلارا شومن پیانیست آلمانی میباشد.

ولیریا تا کنون در کنسرتهایش بنواختن گوشه های از موسیقی موزیسین های سر شناسی همچو پیتر چایکوفسکی، اندری سلافنی، میلیه بلاکاروف، دیمتری شوستاکوویچ، فرانس لیتس، واگنر لیتس، یوهان سبستیان باخ، فرانس شوبرت و موزارت پرداخته است.

او سوای شهرهای مختلف روسیه کنسرتهایش را در شهر های (برلین، مونشن، کسل، ارلانگن، اشتوتگارت، گارایتس،  گریفینبرگ، لیونبرگ و فورهایم) آلمان و در شهر های مختلف ایتالیا اجرا نموده که با مدال ها و تقدیر نامه ها پذیرایی گردیده است.

او میگوید : « آرزو دارم تا با کمک افغانهای مقیم شهر سن پیترسبورگ موفق به اجرای کنسرتی بنام مردم رنجدیده افغانستان و بخصوص رهایی زنان و اطفال آن کشور از چنگال بدبختی ها شوم و پول آنرا همراه با قلب گرمم از نام یک خواهر  از هوای سرد روسیه هدیه دهم.»

ولیریا سوای موسیقی شعر میسراید و مجموعهً شعریی بزبانهای روسی و آلمانی دارد. اینک  به ترجمه یکی از غزلهایش  خدمت عزیز خواننده سایت وزین فردا میپردازم.

 

دوباره هیجانی در من جاریست،
آیا روزهای شاد را خواب میبینم؟
آنگونه که نوای نای و آواز بلبلان
مرا صدا میزنند و
برایم رسیدن به آرزوهای نهفته را مژده میدهند
و
همچو روزهای آفتابی ، روشن و خوشبوی بهاری
و ریزش باران پر از رازش .
تو به من دوباره میتابی
دوباره تو در من میتابی
سرور من، رهاینده  و هم عشق من !
زبانم لال آنگاه که با من نباشی
روز های بهاری ، نوای نای و آهنگ بلبلان در من میبارند
و فراموشم نمیشوی .

باز هم هیجانی مرا فرا گرفته
خورشید من بیا و بر من بتاب و آهنگ
                                        نوازشهایت را در من بنواز.

   

 

           تحفهً ولیریا واسیلیویج به پیشواز سال 2010 میلادی برای دست اندرکاران
                                 و خوانندگان سایت  فردا
.


                                                

                                     یک پارچه  پیانو از ولیریا

«»«»«»«»«»«»

 

 

 

 


 

ادبی ـ هنری

 

صفحهء اول