© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


               
 


 

و آن گلوله باران بامداد بهار

مصاحبه زحل سرحد با غوث جانباز

شنونده گان عزیز رادیو صدای روسیه!

امروز چهاردهم نومبر سال 2009 میلادی در ستدیوی رادیو صدای روسیه از نویسنده و ترجمان محترم غوث جانباز دعوت نمودیم تا در مورد ترجمه کتاب "و آن گلوله باران بامداد بهار" اثر صبورالله سیاه سنگ که به زیبایی به روسی ترجمه شده است، به شما شنونده گان عزیز توضیحات دهد.

 زحل سرحد: آقای غوث جانباز سلام و روز خوش! تشکر از اینکه با وجود مصروفیت های کاری دعوت ما را پذیرفتید.

غوث جانباز: سلام. مهربانی شما و تشکر از شما که علاقمندی نشان دادید.

زحل سرحد: اگر اجازه باشد صحبت خود را آغاز می کنیم. در ابتدا لطف نموده برای شنونده گان ما در باره کتاب تان روشنی بیاندازید.

غوث جانباز: تا جایی که شما خبر دارید، نام اصلی این کتاب "و آن گلوله باران بامداد بهار" اثر یک نویسنده بسیار عالی و بسیار مشهور افغانستان که همزمان شاعر هم است به نام صبورالله سیاه سنگ  می باشد. فعلآ این نویسنده توانا در کانادا زندگی می کند. تقریباً یک سال پیش نوشته های این نویسنده محترم را در سایت برونمرزی کابل ناتهه که به گمانم از آلمان نشر می شود، خواندم و توجه مرا زیاد جلب کرد.  حقایق، واقعات  و حوادثی که در این نوشته ها آمده بود، به راستی مرا تکان داد، به خاطری که اینچنین چیز هیچگاه در افغانستان قبلآ نشر نشده بود.  اگرچه کتاب آنوقت پایان نیافته بود، هر هفته سریال وار آن را بی صبرانه دنبال می کردم، بلآخره در اواخر ماه جنوری 2009 تصمیم گرفتم که این کتاب را به روسی ترجمه کنم. 

من فکر میکردم و فکر میکنم که این کتاب برای روس ها باید دلچسپ باشد، زیرا قسمی که می دانید سرنوشت این دو کشور از سالهای متمادی با همدیگر گره خورده اند و ارتباطات مختلفی در ساحات بشری، نظامی، فرهنگی، اجتماعی در بین شان وجود دارد. من به این عقیده شدم که ترجمه این اثر برای خواننده های زبان روسی باید زیاد دلچسپ باشد. همان بود که تماس گرفتم با صبور جان. (البته حالا میتوانم بگویم صبور جان برای آنکه فعلآ از برکت  کتاب شان ما دوست های نزدیک شده ایم.)

باور کنید که یک روز شاید ساعت پنج یا پنج و نیم صبح به وقت کانادا بود، به او زنگ زدم. با کمال خوشی و حوصله مندی و بردباری صدای مرا شنید، از من استقبال کرد، علاقمندی خاص خود را نشان داد و گفت بسیار خوب  خواهد شد اگر این کتاب به روسی ترجمه شود، به خاطری در روسیه کسان زیادی هستند که می توانند در حصه واقعات و حقایق آن زمان، یعنی سی سال پیش روشنی بیاندازند.

البته این کتاب در باره آغاز کودتای هفت ثور و روز آخر زنده گی سردار محمد داود خان شهید است و اینکه او و خانواده اش چگونه از سوی گروه های حزبی و کودتاچیان به قتل رسیدند.  کتاب روی همین مسایل روشنی می اندازد. و به شیوه بسیار مدرن از طرف صبور سیاه سنگ تحقیق شده  و این واقعات در مجموع بررسی گردیده است.

زحل سرحد: تشکر از شما آقای غوث جانباز! می توانید بگویید که تآلیف و ترجمه این کتاب چه مدتی را در بر گرفت؟

غوث جانباز: اگر دقیق بگویم از اواسط ماه فبروری امسال ترجمه آن را شروع کردم و در یازدهم جون 2009 آنرا ختم کردم. بعد کارهای تخنیکی کتاب شروع شد که البته شما می دانید همانطور که نوشتن و ترجمه کردن مشکل است، نشر آن هم کار آسانی نیست. اول تا مطبعه پیدا شد و موافقت کرد، بعد دوستانی را پیدا کردم که در قسمت تایپ کردن دستخط های من کمک کردند. بلاخره روز پانزدهم سپتمبر 2009 کتاب به سوی چاپ رفت و به تاریخ 23 یا 24 سپتمبر امسال از چاپ بر آمد.

زحل سرحد: به باور ما زبان روسی نظر به زبان دری غنی تر می باشد. آیا شما در هنگام کار بالای ترجمه این اثر با چه مشکلات زبانی مواجه شدید؟

غوث جانباز: خوب! طبیعی است که یک سلسله مشکلات بر سر راه ترجمه من بوده اند. فکر می کنم که همه زبان های دنیا غنا مندی خود را دارند. هر زبان به شیوه و به شکل خود غنی است. ما نمی توانم بگوییم که روسی غنی تر از دری یا دری غنی تر از روسی است. من فکر نمی کنم اینطور باشد.  به نظر من همه زبانها غنی اند، منتها در بعضی قسمت ها در مورد بعضی زبان ها کمتر کار شده است. مثلآ غنا مندی زبان پشتو از هیچ زبان دیگر کمتر نیست. زبان دری هم زبان بسیار غنی است. وقتی من این کتاب را می خواندم و ترجمه می کردم، یکبار دیگر دریافتم که زبان دری بسیار زیاد غنی است.

بدون شک روسی یکی از غنی ترین زبانهای اروپاست و ممکن یکی از غنی ترین زبانهای دنیا باشد.  مشکلاتی که داشتم، دلیلش این است که من مدت تقریباً بیست و شش سال می شود که در فدراسیون روسیه هستم . این مساله بدون شک تاثیرات خود را داشته است.

دوستان بسیار عزیزی در این قسمت با من کمک کردند که به اجازه شما می خواهم نام های شان را یاد کنم. آقای محترم دکتور علی احمد کریمی که شب و روز برایم واژه ها و جمله های زبان دری را تشریح می کرد. ما موضوع زبان را حلاجی می کردیم و به کمک همدیگر راه های آنرا به روسی پیدا می کردیم.

همچنان می خواهم از کارمندان نظامی سفارت افغانستان در روسیه یا آتشه نظامی افغانستان در روسیه و معاون آتشه نظامی تشکر کنم که در قسمت اصطلاحات نظامی مرا زیاد همکاری کردند و دست دادند.

مخصوصاً از دوستان روسی من که خانم یولیا میتینکووا و آقای گیورگی پتروویچ ایژوف دانشمند بزرگ روسی در قسمت ارایه بعضی اسناد تاریخی به من کمک کردند و عکسهایی را به من دادند. یک مقاله آقای ایژوف را در کتاب خود درج کردم و یکی هم آثار معلوماتی شان است که در مورد بیوگرافی بعضی اشخاص که در کتاب از آنها یاد آوری شده روشنی می اندازد. هر دو نوشتة آقای ایژوف را به اجازه خود شان در کتاب نشر کردم که فکر می کنم غنا مندی کتاب را زیاد تر ساخته است. 

همچنان بدون شک میخواهم از آقای اختر صافی بسیار تشکر کنم که دراین قسمت با من زیاد همکاری کرده و دست داده و از برکت او این کتاب از چاپ بر آمد. همچنان از آقای سراجی تشکر می کنم که زیاد کمک کردند.

زحل سرحد: تا جایی که ما اطلاع داریم ترجمه اثر صبور سیاه سنگ قبل از نشر کتاب به زبان اصلی، یعنی دری از طرف شما صورت گرفت. آیا آقای سیاه سنگ در جریان بود؟ و اگر جواب شما مثبت باشد او چه عکس العملی نشان داد؟ 

غوث جانباز: می خواهم زحل جان به اطلاع شما برسانم که از هر قدم خود در مورد ترجمه کتاب  (البته آن وقت کتاب نبود، بهتر است اثر آقای محترم سیاه سنگ بگویم) من او را با خبر می ساختم. و هر بخشی را که ترجمه می کردم همان ترجمه روسی را برایش توسط ایمیل می فرستادم. با در نظرداشت آنکه او روسی نمی خواند، باز هم برایش می گفتم "این یادگار نزدت سند باشد".

شما واقعاً دقیق گفتید که ترجمه کتاب به زبان روسی پیشتر از انتشار اصل آن به زبان دری صورت گرفت. این برای من جای بسیار مسرت است. آقای سیاه سنگ خودش از این بابت خیلی خورسند بود و به شوخی به من میگفت: "باز هم از ما پیش شدی! روسها همیشه پیش هستند!"

اصلاً می خواهم به شما بگویم که حالا کتاب هم به روسی ترجمه و چاپ شده، هم به دری چاپ شده و همچنان یک دوست بسیار نازنین ما، یک افغان بسیار با همت ما این اثر را به زبان پشتو ترجمه کرده است. نام این برادر ما رحمت آریا است که در کانادا زنده گی می کند.  این کتاب چندی پیش به زبان نازنین پشتو نشر هم شد.

زحل سرحد: از نظر شما این کتاب برای کدام بخشی از خوانندگان جالب خواهد بود؟

غوث جانباز: فکر می کنم در افغانستان این کتاب باید برای همه جالب باشد. زیرا هر افغانی که تاریخ وطن خود را دوست دارد باید این کتاب برایش دلچسپ و ارزنده باشد. آنچه به خارج از مرز های افغانستان ارتباط می گیرد، شاید همه مردم علاقمندی خاص به خوانش این کتاب نداشته باشند، یا به مرور زمان شاید این مفکوره را پیدا کنند. فکر میکنم این کتاب در قدم اول برای کسانی که با تاریخ سر و کار دارند دلچسپ خواهد بود، برای تاریخ نویسها دلچسپ است و هم باید برای کسانی که به افغانستان سفر می کنند دلچسپ باشد، و در مجموع برای کسانی که کنجکاو هستند در قسمت سیاست جهانی، در سیاست دنیا در آسیای میانه و در مجموع در جهان باید این کتاب ارزنده باشد، چرا که ارزش تاریخی، سیاسی این کتاب به نظر من بسیار بلند است.

زحل سرحد: نظر تان در مورد  مؤرخین و نویسندگان معاصری که مصروف تحقیق در مورد تاریخ کشور ما میباشند، چیست؟

غوث جانباز: هر کوششی که بی آلایشانه، عینی و بدون ذهنیگری  باشد و در آنجا نظریه های شخصی و عقده های شخصی نهفته نباشد، دلچسپ است. و هر کاری که در این قسمت انجام می یابد، باید از آن ستایش صورت بگیرد. باید هر گامی که در این راستا بر داشته میشود، قدر دانی شود و یاد آوری صورت بگیرد. کار چه کوچک، چه بزرگ، به شرطی که در آن ذهنی گری، سمت گرایی، منطقه گرایی و قوم گرایی و امثال آن نباشد.

کاری که آقای سیاه سنگ کرده، کار بسیار بزرگ، کار عالی تحقیقی است بر روی اسناد و از زبان اشخاصی که فضل خداوند همین اکنون هم زنده هستند. اگر کار ها به این شیوه پیش بروند، به نظر من کوچک این کار قابل تقدیر و ستایش است.

زحل سرحد: آقای غوث غوث جانباز! تشکر از شما. همیشه مؤفق باشید.

غوث جانباز: تشکر از شما. برای شما هم در کار های مسلکی تان مؤفقیت میخواهم.

 

         


 

اجتماعی ـ تاريخی

صفحهء اول