© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


کاکه تیغون

 

 

 اصلاً چرا؟

هک می شویم آخرش از صفحۀ خدا
وبلاگ عمر می رود آن سوی قصه ها

بیچاره چاره، یکسره آواره می شود
در می زند به مقصد سرگشته در هوا

قصدش که احتجاج کند یک کمی شدید
هاها! هلوهلو!چه چه؟پس پس، چرا چرا؟

پژواک و انعکاس صدا...دا... مگرچه بود؟
گم می شود، دوباره چرا، می شود رها

...ها...ها،چرا،رها،به کجا؟ این چنین دلیر
آخرنمی رسد مگر این ره به ناکجا؟

تا ناکجا،کجا؟ به چه سو؟ ای چرا،بلی؟!
شاید صدای آدم خاکی ست بی بها

رفتن کجا،چرا؟ عجبا از سکوت تلخ
این قتل نیست لایق یک قطره خونبها؟

یا چشم ِ چشم ها همه پنهان در ابرها
یا گوش ِ گوش ها به چرا نیست آشنا

گم می کند که گم شود، ای گم شدن بگو
فهمیده ای اشارۀ این اشتباه را؟

اما،چرا،دوباره چرا می شود،که باز
دریا شود ادامه دهد راۀ رفته را

دریا شود همیشه پر از حرف حرف حرف
جاری شود به سوی قدر جانب قضا

دنیا هکیدن است پر از نارسیدن است
هک می شویم ما و پس از لحظۀ شما

سپتمبر 2009، هامبورگ ،

 

 

 

 

 هر روز اخبار تازه

هر روز اخبار تازه از چشم عینک طلایی
وضع هوا را ببینی در حرف های هوایی

وضع هوا خیلی بهتر، عینک چه جادو نموده؟
خورشید آمد پیاده تا ایستگاه نهایی

تیراژۀ تازه بسته از هفت رنگ شکسته
یک شیشه بر چشم ِ بسته یک شیشه بی اعتنایی

گفتی که پشت صداقت دلتنگ یک فلم خوبی
در جستجویش برآیم در خواب یک سینمایی

البوم عکس شرافت پر گشته از هرکثافت
از ماهواره گرفته تصویرهای فضایی

از دور سیمای آدم آمد به چنگش دمادم
شاید نفهمیده بوده اعجاز آدم ربایی

ممنون لبخند طنزم مغلوب حرف حسابم
اینم، به زندان بیفگن جرمم دوتایی جنایی

سپتمبر 2009، هامبورگ، کاکه تیغون

تیراژه : رنگین کمان،قوس قزح




 

    

«»«»«»«»«»«»

 

 

 

 


 

ادبی ـ هنری

 

صفحهء اول