© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


                                           

 

دکتوراحمد سیر مهجور,
 پژوهشگر و عضو مرکز مطالعات علوم اجتماعی دانشگاه روان فرانسه

 

 

 

                                              کدامین دموکراسی !


فلاسفه و مفکرین اندیشه های سیاسی در رهگذر تاریخ برای دموکراسی مفاهیم و تعریف های را ارایه داشته اند که هر کدام بازتاب دهنده طرز بینش وتحلیل هریک ازآنها از واقعیت های تاریخی و نیازمندیهای سیاسی و اجتماعی جوامع شان میباشد.

با مطالعه نوشته های کلاسیک فلسفه سیاسی در غرب پیرامون دموکراسی, ما با مفاهیمی چون نمایندگی از اراده عمومی , آزادی بیان و انتخاب و مشروعیت سیاسی در یک جامعه بر میخوریم که در آن تلاش ورزیده شده تا به اراده مردم احترام گذاشته شود و خواسته های عقل جمعی در حاکمیت تبلور پیدا کند.
با درنظرداشت این مفاهیم , نظریات کلاسیک اکثر فلاسفه غرب به مفهوم رایج امروزی دموکراسی (لیبرالیسم سیاسی و لیبرالیسم اقتصادی) چندان مطابقت پیدا نمیکند, و در مفاهیم ارایه شده , آنها هرگز شکل مشخص نظام سیاسی را برای دموکراسی پیش بینی نکرده اند, آنچه که ایشان (چون ژان ژاک روسو) در تراوشات فکری شان مطرح نموده اند در حقیقت از دموکراسی بعنوان یک راهکار یا طرز العمل برای تبلور دادن اراده مردم در ساختار های سیاسی و اجتماعی جامعه میباشد.

اظهارعقیده و مشارکت مردم , در حقیقت تمثیل اراده عمومی است که با یک قرارداد, به نمایندگان شان اعتماد میکنند و به نظام حاکم مشروعیت میبخشد. اگر اقلیتی خود را بعنوان اراده عمومی و یا عقل جمعی بر مردم تحمیل میکنند , درآنصورت نمیتوان آنرا بازتاب واقعی اراده اکثریت تصور کرد.

در حقیقت دموکراسی زمینه حاکمیت عقل جمعی را فراهم میکند, زیرا بر اساس نظریه دموکراسی احتمال اشتباه عقل جمعی بسیار کمتر نسبت به عقل فردی است, اما ما در تاریخ معاصر نمونه های بارز و زنده از اشتباهات عقل جمعی داریم که موجب بقدرت رسیدن انسان های بسیار خطرناک (هتلر و بوش ) گردیده که به نفع کشورهای شان وجهان نبوده اند. ولی این امر ناشی از عدم معیار های مشخص برای رهبری جامعه بوده که زمینه چنین انتخاب را فراهم نموده است. همین علت موجب میشود تا برای تحقق عدالت در جامعه, برای دولت مردان و رهبران سیاسی جامعه مشخصات و مواصفات دقیقا وضع گردد تا جلو خیانت به عقل جمعی گرفته شود. اما باید اذعان داشت که علی الرغم انحرافات ممکنه, بآنهم عقل جمعی نسبت به عقل فردی کمترموجب اشتباه میشود و کمتر منافع مردم را بمخاطره میاندازد.
امروز در همه دموکراسی ها آزادی و مساوات بعنوان پایه های اساسی مصداقیت این مقوله مطرح میگردند, اگرعمیقا به این دو اصل توجه کنیم , خواهیم دریافت:
اولا, اینکه انسان ها قبل ازینکه نزد نظام ها و یا نظریه پردازان فلسفه وعلوم سیاسی آنها مساوی محسوب شوند, در حقیقت آزاد و در مساوات بدنیا میآیند .
ثانیا, آزادی و مساوات هر دو لازمه یک جامعه عادلانه است, با مقدم شمردن یکی بر دیگری , دومی متضرر میشود و شهروندان دومی را از دست میدهند, پس لازم است تا راهی را جستجو کرد تا مستلزم شگوفائی هردو گردد و اینکار فقط با اولویت قراردادن عدالت قابل تصور و تحقق پذیر بوده و ضامن فراهم نمودن آزادی و مساوات در جامعه میشود.
این مطلب در دموکراسی نیز باید مد نظر گرفته شود و دموکراسی را نه بعنوان یک پروژه ,بلکه بصفت یک پروسه پذیرفت که زمینه های ایجاد فرصت ها را برای رشد همه شهروندان درهمه عرصه ها بدون تبعیض در مرورمساعد میسازد. زیرا توزیع امتیازات و یا مکافات بشکل مساویانه و آزادانه به هیچ وجه نمیتواند مشارکت عادلانه مردم را درانجام حقوق شان تضمین کند. بخاطریکه این مساوات شکلی و سطحی بوده ومنجر به تحقق عدالت نمی شود , فقط احقاق قسط و عدل و بازتاب آن در اجتماع ایجاد مساوات وآزادی واقعی را امکان پذیر میسازد.
بناء میتوان این تیوری را از دیدگاه های مختلف مورد ارزیابی و مطالعه قرار داد و موقف مکتب ها و دانشمندان مختلف فلسفه سیاسی را در قبال آن تجزیه و تحلیل نمود. زیرا این مفهوم را در لابلای نوشته برخی جامعه شناسان گذشته در غرب که روی این موضوع تحقیق نموده اند میتوان مشاهده کرد.
اما اینجا فقط نظر یکی از جامعه شناسان فرانسه پیرامون این طرز بینش مورد نگرش و ارزیابی قرار میدهیم و امید وارم تا در مقالات دیگر این موضوع را از روزنه های دیگر تفسیر و ارزیابی نمایم.

توکویل (1805-1859) جامعه شناس فرانسوی از جمله این تیوریسن های است که پیرامون مقوله دموکراسی پژوهش و تحقیق نموده است, نامبرده « کتاب دموکراسی در امریکا» را در دو جلد در نیمه اول قرن نوزده تالیف نمود. درین کتاب, وی مشاهدات و مطالعات تحقیقی خود را که در جریان اقامت اش در امریکا انجام داده بود مورد بررسی قرار داد و به این نتیجه رسید که تحقق « مساوات در شرایط اجتماعی » منجر به ظهور یک جامعه واقعا دموکراتیک میشود.
واژه دموکراسی عادتا با یک مفهوم سیاسی بگوش ها طنین انداخته است, در حالیکه دموکراسی یک حالت سیاسی است که با مساوات در حقوق مشخص میشود, حکومت مردم , انتخاب شده از طرف مردم و برای مردم است, و نهایتا حکومت و یا مردم حاکمیت خود را از لابلای آن در ساحه عمل به نمایش میگذارد.

برای توکویل « دموکراسی فقط یک شکل از حکومت نه بلکه یک حالت اجتماعی است, هدف از دموکراسی ایجاد مساوات در « شرایط زندگی » میباشد, مگر این بدین معنی نیست که مساوات در حالت اقتصادی و اجتماعی حتما تحقق پیدا میکند زیرا در هر جامعه فقیر وغنی وجود داشته و میداشته باشد .
همه مردم خواهان مساوات اند , توکویل سه نوع مساوات را مشخص میسازد:
مساوات در برابر قانون : بدون تبعیض و امتیاز به کسی.
مساوات در داشتن شانس: شایسته سالاری یا میروتوکراسی.
مساوات در مکافات: همه افتخارات و امتیازات برای همه قابل دسترسی باشد.

این احساس به مساوات , در بطن جامعه نفوذ میکند. روابط انسانها را عمیقا دگرگون میسازد. این عشق به مساوات منجربه تغییر اجتماعی میشود. درینصورت گزاربه سوی دموکراسی آرام ولی اجتناب ناپذیراست. فراهم نمودن زمینه های « مساوات در شرایط » باعث تقارب سطح زندگی میشود, یک طبقه متوسط بزودی درجامعه ظهور میکند. درین صورت این یک جامعه ای است که کارآئی و موفقیت اجتماعی را پذیرفته زیرا عدم مساوات از زیربنای اجتماعی انسان سرچشمه نمیگیرد.

ازنظر توکویل نخستین مشکلی را که دموکراسی ببار میاورد این است که مردم فرد گرائی یا اندیویدالیزم را با انانیت خلط میکنند.
دوم اینکه هر شهروند فقط به خود, به خانواده خود, دوستان وساحه کارخودش میاندشند وهرکس علاقمند است تا شرایط مشابه و نزدیک به همسایه هایش داشته باشد, وعلاقمندی به زندگی سیاسی ازبین میرود. فرد موقعیت و مقام اصلی خود را در اجتماع ازدست میدهد.
سوم اینکه دموکراسی به نحوی استبداد اکثریت را بوحود میآورد زیرا دموکراسی قدرت را در دست عده ای معدودی به دوران قرار میدهد واین استبداد اکثریت ممکن است اخلاقی , روشنفکری و یا ناشی از افکار عامه باشد که بهیچ کس اجازه نمیدهد تا از نظریات رسمی انتقاد کند. زیرا از نظر دولت این نظریات بخاطری مشروعیت دارد که از پشتبانی اکثریت برخوردار است. در حالیکه به علت شکل , نحوه و پروسه های انتخابات , هرگز هیچ گروهی نمیتواند از اکثریت واقعا مطلق و حقیقی نماینده گی کند.
توکویل معتقد بود که دموکراسی زمینه تآمین شرایط مساوات را با یک نظم اجتماعی باز مساعد میکند و امکانات لازم را برای افراد درجهت رشد طبقه اجتماعی خودش ودر میان سایر طبقات اجتماعی فراهم مینماید. در همچو فضای دموکراسی بعنوان یک سیستم سیاسی که با آزادیها فردی موافق است مطرح میگردد و به عدم مساوات در موقعیت و مقام را مشروعیت میبخشد. در واقعیت امر این عدم مساوات توسط جامعه بر فرد تحمیل نشده بلکه هر کس امکانات وشرایط لازم را در اختیار دارد تا در قبال سرنوشت اجتماعی اش واکنش نشان دهد بویژه بخاطر موجودیت آزادیهای اقتصادی در جامعه که هرکس میتواند ازآن استفاده و بهره برداری نماید. اینجاست دموکراسی بعنوان یک ستون مبدل شده که لیبرالیسم سیاسی را با لیبرالیسم اقتصادی پیوند میدهد.»

نقطه نظرات توکویل وانمود میسازد که نه تنها رژیم های حاکم , سیستم های رایج زمینه انحراف دموکراسی را از مسیر اصلی اش فراهم نموده بلکه اندیشمندان و سیاست دانان نیز برای حفظ و تدوام منافع خویش مفاهیم دموکراسی را به سمت دیگری حرکت داده و دگرگون ساخته اند. مفاهیم رایج امروزی دموکراسی موجب شده تا دموکراسی مصداقیت خود را در اکثر جوامع بخصوص بیرون از بستر تاریخی اش از دست بدهد و دموکراسی فقط ابزاری برای مشروعیت بخشیدن نظام های فاقد مصداقیت استفاده شود. این نظام ها نه تنها پایه های ستم آباد سیستم سیاسی خود را بوسیله دموکراسی استحکام میبخشند بلکه مدعیان مهد دموکراسی نیز برای تضمین منافع حیاتی شان از ستم پیشگان جهان امروزی با پشتبانی شان به ارزشهای دموکراسی خیانت نموده ومصداقیت دموکراسی را در کشور های دیگر زیر سوال برده اند.
از دموکراسی نباید ایدیولوژی ساخت بلکه دموکراسی را بر اساس ارزش های هویتی هر جامعه تعریف و تفسیر نمود, زیرا دموکراسی زمانی میتواند جایگاه و مصداقیت خود را درجوامع مختلف بشری پیدا کند که یک تعریف کلی دور ازضمایم اقتصادی , ایدیولوژیکی دموکراسی ,معیار ها وارزش های فرهنگی و هویتی هر جامعه برایش ارائه شود تا زمینه انطباق آن با سایرجوامع فراهم شود و مشروعیت و مصداقیت خود را در جوامع غیراز بستر تاریخی اش به اثبات برساند. درین صورت دموکراسی را فقط بمثابه سازمان دهنده حیات سیاسی یک جامعه دانست که اراده اکثریت مردم را بازتاب داده و به آن احترام میگذارد. در سایه این تعریف میتوان « مساوات در شرایط زندگی » را برای تحقق عدالت تصور کرد ورنه همیشه دولت مردان مثل سایر ایدیولوژیها دموکراسی را برای توجیه اعمال نا مشروع خود تفسیر نموده و برای تضمین منافع خویش , مفاهیم دلخواه خود را بر آن منسوب خواهند کرد.

 

 

                                        

اجتماعی ـ تاريخی

صفحهء اول