© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


           

 

احسان لمر

 

 

                                    مخالفین جنبش مشروطیت

       یکی ازفلاسفه قرن نزدهم گفته بود" خلقی که اندیشیدن و بیان حقیقت را بدلقکان دربار وا میگذارد، میتواند صرفاً خلقی وابسته وفاقد شخصیت خودی باشد"* این فشرده که هرگزوهرگزهدف توهین،تحقیروهتک حرمت به شخص و فامیلها را ندارد حقایقی تلخی است که اگربیان نشود خاموشی آن گناه ماست. با احترام به کرامت انسانی و حیثت فامیلی فرزندان وبازماندگان اشخاصیکه نام میبرم، تانهایت کوشش مینمایم واقعیتهارا برویت اسناد ودلایل مستند بنویسم نه بروی حدس وگمان، آوازه ها، قرینه سازی یا تخیلات ذهنی،عقده های شخصی،دشنام های رکیک وناسزا وتوهین تحقیرو عدم مراعات عـفت کلام، که امروزدرمطبوعات ما دیده میشود با درنظرداشت همه، قضایا را از مآخذ وقلمهای جداگانه بخوانش میگیرید وبا نظرات متعدددرعین مطلب آشنا میشوید.فرانسویان ضرب المثلی دارند که میگویند« روشن شدن یک شمع،میتواند جهانی ازتاریکی رابچالش بکشد»بناعاًمنهم کوشش مینمایم شمعی برای خوانش تاریخ کشوربیافروزم،تا اقلاً صفحهء ازآنرابخوانش بگیریم.ازهموطنانی که این سطوررا قبول نداشته و دلایلی موثق ومستند با مآخذ دقیق دررد آن داشته و یا افزودیهای دارند تمنا دارم آنرابروی کاغذ وصفحات برقی انترنت بیاورندوبراکمال این نبشته ها بیافزایند.                                                                                                                         * « روز نا مهء 8 صبحشماره 276،15 ثور 1387 »

 

احمدعلیخان لودین

  احمد علیخان لودین رئیس اردو،یکی ازچهره های حیرت انگیزآغا زقرن بیستم میلادی کشورما است .  1 ــ ازجملهء درباریان امیرحبیب الله خا ن سراج میباشد که درگیروگرفت وضدیت با مشروطه خواها ن قرار داشت درروزیکه دستگیرشدگانرا بحضورامیرغـضبناک آوردند وامیردرهمان مجلس عمومی عـمله وفعلهء دربار گفت : 

    " شما راهمه اولاد خود میدانستم،درحرم سرای جا دادم و تمام اسرارمن نزد شما بود،حالا برعلیه من توطئه کرده اید. ومیخواهید مرابکشید،چرا؟ازمن چه دیده اید؟...درین اثـنا احمد عـلی خان لودین گفت چون این چاربچه (که قبلاً نامهایشان) قـرائت شد حرامزادگی کرده اند، پس آنها را بما بدهید که بکشیم، امیرجواب داد دلتان هرچه می کنید ...."1

     دررساله مرحوم عبدالوها ب طرزی میخوانیم "حادثه مهمی که دردوره نیابت سردارعنایت ا لله خا ن درکابل رخ دا د،کشف توطعهء بود که برای قتل امیرودوپسرش،عنا یت الله وامان الله ترتیب یافته بود محرک ومرتب این توطعه داکترعبدالغنی پنجابی مد یرمکتب حبیبیه وجا سوس چیره دست انگیس بود.مقصد داکترغنی ازین توطعه این بود که درا فغا نستا ن هرج و مرجی تولید کند تا منجر به تحکیم سلطه انگلیس گردد." 2

     این مطالب بخصوص این جمله امیر"حالا برعلیه من توطئه کرده اید. ومیخواهید مرا بکشید، چرا؟" ما را به دو نتیجه گیری میرساند که :

    * توطعهءازجانب دشمنان ملی افغانستان عمداً سازمان داده میشود تا دولت حلقه های مبارزومشروطه خواهان را که هرگز درین حادثه دستی نداشتند سرکوب نماید.

    *مخالفین عام شدن معارف ونظریات مشروطیت ودمکراسی وحاکمیت مرد م ازدرون دربارمانند،سردارنصر الله خان،سردارعبدالقدوسخان اعتمادالدوله،محمد حسینخان مستوفی الممالک ،نورالمشایخ (فضل عمرخان مجددی) و... به همکاری استخبارات داخلی وبخصوص خارجی با راپورهای جعلی امیررا تحریک نمودند که گویا گروپ « سری ملی» قصد توطعه قتل امیررا دارند تا با اینترتیب هم نهضت مشروطه را سرکوب نماید وهم جلومعارف رابگیرند(هم خرما وهم ثواب بدست آرند)، اینگونه دسیسه سازی و توطعه گری درنظامهای خودکامه فروان دیده شده. چنانچه سردارنصر الله خان برادر امیر بعد از سرکوبی مشرطه خواهان گفت:" از معارف مشروطیه میزاید و مشروطه نقطه مقابل تسلط شرعی سلطان است." سردارعبـدالقدوس خان اعتماد الدوله نوشت :" از طرف شرع انورمشرطه طلبان را باید واجب القتل دانست... لیکن به حکم شرع باید میکروب مشروطه از بین برده شود"3

   نورالمشایخ (فضل عمرخان مجددی)"مخالف تعالیم پسران و روی لچی زنان بود ومیگفت: رفتن پسران بمکتب نتیجهء جزکافر شدن آنان را دربرندارد."4   

  2 ــ احمد علیخان مامورعالیرتبه اما نی ازریاست بلدیه کابل تا سطح رئیس تنظیمه شمالی ،که با حبیب الله خان کلکانی ماهده نموده واو را با سلاح حکومت مجهز و برضد آن دولت تحریک مینمود.

    بقول ازشا دروان غبار" اشخاصیکه علناً شاه ( امان الله خان ـ ا. لمر) را درچاه میآنداختندعبارت بودند ازعـبدالاحد خان ماهیاروردکی( وزیرداخله)، احمدعلیخان لودین ( والی وسفیرسا بق ورئیس اردودرآینده ) محمد یعقوب خان ( وزیردربار) وغـیره ."5   

     مرحوم عبدالحق واله مینویسد كه " شيرجان يك دوره حاكم كوهدامن بودوچندبار دركوچه باغي هاي كوهدامن با حبيب الله وداره اش جنگيده بود ويك مرتبه نزديك بوداورا اسير كند ولي جنرال احمدعلي خان لودين بنابرتمايلي كه به نادرخان داشت، به اوموقع داد تا با همراهش فراركند و بعد با حبيب الله و سيد حسين معاهده كرده هر دورا بحيث غندمشر(دگرمن) مقرر كرده به هركدام 400 تفنگ از وزارت حربيه گرفت و از آنها خواست تا به جنوبي رفته با ملاي لنگ بجنگند...

     جنرال احمدعلي خان لودين خودرا با صاحب منصبانش درارگ جبل السراج متحصن ساخت ووقتي سيدحسين آنرا بالايش قطع كرد،به سيدحسين پيام فرستادكه برايش اجازه بدهد ازخزانه‌ي ارگ سه لك افغاني بردارد وبه كابل برود.سيدحسين موافقه كرد و لودين به معيت دوستش عبدالوهاب خان صافي كلان كوهستان به قريه‌ي ده باباعلي رفته شب را در آنجا گذرانيد و ازراه نغلو به كابل شتافت."6

   " وقتی نیروهای سقوی برای اشغال قندهارآمدندعلی احمد خان لویناب خودرا برای مقابله آماده ساخت شهردر حال دفاع بود که احمدعلی لودین ( رئیس اردو)مخفیا نه با قوماندان سقاوی (جنرا ل پردل) درامر تسلیمی شهربه تماس آمد وبنای همکاری گذاشت. بلاخره صبح روز3 جون 1929( 13جوزای 1308 ) دروازه شمالی شهر قندهارتوسط یکی ازخوانین( بدستورمخفی احمدعلیخان) بروی نیروهای سقوی گشوده شد و شهردرتصرف قـوای سقـوی درآمد ." 7

     3 ـــ عضودرباریان حبیب الله خان کلکانی،تکفیرکننده نظام امانیه ( که خودمامورعالیرتبه آنبود) ودرخفاهم همکارنا درخا ن.

     4 ـــ رئیس اردو دورهء نادرخان که درمحکمه تصنعی شهید محمدولیخان دروازی پیشکارآن بوده واولین شاهد دروغـین وساختگی برعلیه محمد ولی خان است.

     " احمد علیخان لودین بلفظ « اشهد بالله » شهادت داد که: « محمد ولیخان راز عدم تعهد شاه امان ا لله خان را با بچه سقا افشا کرده ،وبرای حبیب الله وسید حسین احوا ل داده است تا بالای حکومت بدگما ن شده وبنای شرارت گذا شته.» یعنی هنگامی که خود احمدعلی بحیث رئیس تنـظیمه شاه با بچه سقا عهد قرآن بسته و حیا ت او را تضمین کرده بود این محمد ولیخان بود که بچه سقا را مطلع ساخت تا این عهد را ا ز طرف شاه نشناخته واعتماد ننماید در حالیکه محمدولی خا ن کتباً تصریح کرده بود که هنگام وکالتش ازشاه « بچه سقا که یک دزد کوه گریز بود خواهش کرد که با اوعهد قـرآن وتضمین جان شودآنگاه خودشرا تسلیم میکند اما من چنیـن عهدی رابایک دزدنپذیرفتم وتسلیم بدون شرط اورا خواستم » وقتی احمد علی شهادت خودش را ادا کرد محمد ولیخا ن با استحفار نگاهی به او افگندو جواب سابق خودشرا تکرارنمود.آنگاه احمدعلی بایستاد وبا لهجه دریده گفت« والله خاین هستی با الله خاین استی..» 8

      ولی رئیس محاکمه فرمایشی عبدالاحد خان مایاربدون حفظ مراعات اخلاقی بوی هـیچ نگفت.وقتی نادرخان وبرادران میخواستند محمد ولیخان دروازی جسماً محوشود پس سند وشاهد جعلی فراوانی راعلیه اوپیدا میتوانستند زیرا درآن رژیم آنچه که خود میخواستـند شرعیت، قانون، عـدالت و واقعیت همان بود.بیک نمونه توجه فرمائید:

    " رئیس دولت( محمد داود خان.ا ـ لمر)  قبل ازمحکمه سردارعبدالولی من( محمد نبی عظیمی) وآصف الم رابنزدخود خواست وگفت،وظیفه شما دونفرکه نسبت به دیگران بمن نزدیکترهستید، اینستکه دلایل واسنادکافی علیه سردار ولی فراهم نمائید تا درمحکمه بجزای اعدام محکوم شود... وکارخویشرا به جدیت آغاز نمودیم ...."

      ولی داود خان چندی بعد بازهمان دونفررا احضارو امر نمود:"... دوسیه مذکور(جنرال سردارعبدالولی.ا. لمر) حفظ ونامبرده را برائت بدهید ... بنابر آن دوسیه سردارولی همان طوریکه به اثر امر شفاهی سردارداود ترتیب شده بود بازهم دراثرامرشفاهی شان عوض شد ومحکمه نظامی اتهامات  وارده را بی اساس خوانده حکم برائت ویرا صادر نمود"9 ( تاکید ازین نگارنده است)

     درمورد محمد ولی خان عین حالت است، برای نادرخان وبرادران وی خارچشم بود باید "دلایل واسناد کافی" فراهم میشد تا" درمحکمه بجزای اعدام محکوم شود ". پس میرعطامحمدخان الحسینی هروی،هاشم شایق بخاری، مرزا عبدالقیوم خان سابق مدیرمحاسبهء قوماندانی طیاره،سردارفیض محمدخان( ذکریا) وزیرخارجه،سردارشیر احمدخان(شیرزاد) رئیس شورای امانیه،محمد یعقوب خان وزیردربارامانیه،و دیگرودیگرامیدی جزشهادت جعلی غیرواقعی نبود.واینهم متن فسمتی ازشهادت احمدعلی درین محکمه تصنعی:" دومراتبه درزمان تشریف فرمائی اعلیحضرت امان الله خان به اروپا،پسرسقونزدموصوف آمده ازکردار خود اظهارندامت کرده،تائب میشد،ازجانب وکیل مذکورقبول نشده خواهش وی رد،ونامبرده را ازبدعهدی اعلیحضرت ممدوح خایف ساخته فبول توبه مذکور راازجانب اعلیحضرت بباعث اینکه اعتماد بقول اعلیحضرت ندارد رد کرده است.

       اینکه نوشته اید که محمد ولی دریک جواب ما مینویسد که« قوه اشرار به اندازهء نبود که حکومت از دفع آن عاجزدیده میشد وبلکه یقین بودکه بشدت سرما جمعیت مذکورپراگنده شوند»عرض میکنم که این جواب محمد ولی قطعاً بی اساس وکاملاً غلط است،  10

      نورالمشایخ فضل عمرخان مجـددی(حضرت شوربازار) وزیرعدلیه هاشم خان تلاشها ی پیهم برای اعد ام میرسید قاسم خان داشت، درجریان مجلس وزرا صدا کرد که او شش ماه قبل( کفرگفته ومستوجب اعدام میباشد) وبعداًهم دراجتماع افسران ومامورین دولتی و... درباغ صدارت درموردمتهمین قتل نادرخان، بار دیگر موضوع  رامطرح واینباردو شاهدهم پیش نمود،که احمدعلی لودین هم عین تلا شهای را داشت تا میرسید قاسم اعدام شود.

     بقول ازشادروان غبار، احمدعلیخان، فضل عمرخان مجددی(حضرت شوربازار) ،سربلند خان، اصیل خان و سرگی خان جنرالان اعزازی،عبدالغنی خان گردیزی قلعه بیگی (قوما ندا ن امنیه) محمدغوث خان نائب سالاروچندتن دیگرطرفداراعدام میرصاحب بودند وحتی درجریان اجتماع صدارت لودین وگردیزی وسربلند نائب سالاربسردار فضل احمد ذکریا وزیرخارجه حمله نمود ند واو را به پائین کشیدند و احمدعلیخان بوی گفت " توهم خائن ولایق کشتن هستی"  که چرا دردفاع ازمیرصاحب برآمده بود و درین وقت سردارهاشم خان پیش آمده  گفت: 

" رئیس صاحب اردو یکقدری اندازه را نگهدارید."

     وقتی که مرزا محمد خان یفتلی نظرداد که نباید موضوع قتل شاه ودهریت وکفرگفتن و... مخلوط شود، بازهم عبدالغنی گردیزی،احمدعلی لودین وسربلند نائب سالار صدا زدند که :

      " وزیرصاحب شما نیز جزهمین نفری هستید باید با آنها یکجا اعدام شوید."

حال دیدیم که ا حمد علیخان لودین ( رئیس اردو) :

 با مشروطه خواها ن چه کرد ؟

به امان الله خان چه ها کرد ؟

با حبیب الله کلکا نی چه کرد ؟

بلاخره درمقا بل عالیترین شخصیت ملی و بین المللی افغانستان یعنی محمد ولیخان دروازی چه ها نمود ؟

چرا به کشتن میرصاحب، وچهار دهری دیگر تلاش مینمودند؟ 

     ولی وقتی محمد حسن شرق( متعلم مکتب طبی اردو) که عریضه عنوا نی وزیردفاع ( شاه محمود خان) نوشته وتقاضا نموده بود که:" معاش سگ وان ومصارف سگ را برا یم بدهید من دروقت شکارمرغابیها را ا ز سگ کرده خوبتر و زودترا ز آب بیرون میآ ورم" 

امرنمود اورا بزنند ودرجریان چوبکاری میپرسید :

" ای بلشویک بلشویک ( منظورکمونیستهای شوروی ـا.لمر) بگوعریضه راکی نوشته کرده که ترا تحریک کرده که به با دارم باین جرئت عریضه بنویسی"

      اماچون بعداً دانست که وی تحریک وحمایهء همان دربار یعنی برادرزاده های هاشم خان( سردارداود خان وسردارنعیم خان را که همچنان هردوشوهردوخواهرمحمدظاهرشاه هم هستند) دارا میباشدپس احمدعلی خان فوراً دسته  گل نرگس و پطنوس غذا های متنوع درشفاخانه برایش فرستاد!!!

باید اضافه نمود که درآن زمان درافغانستان دستهء گل به عیادت مریض بردن عمومیت و حتی رواج  نداشت. وفردا بعیادتش رفت وپهلوی چپرکتش بپا ایستاد و گفت: " در زندگی خوشبخت ودرقبرآرام خواهم بود اگر مرا ببخشی." 11

    وهمین نکته قابل توجه وتعجب است درتاریخ اردوی جهان دیده نشده چه رسد به افغانستان که یک جنرال و رئیس اردو، بپای چپرکت یک متعلمی بی بضاعت و بی واسطهء!!! که بقول خودش کرباس پرپینه بتن وباپاهای برهنه داشت وبخاطر گرفتن اسقاط مرده دران درفراه بدنبال آنهامیدوید،ا یستاده شود ومعذ رت بخواهد!!!. ولی همین آدم به پادشاه نهایت وطنپرست، نهضت عمیقاً پیشرو وسازنده، وکیل سلطنت سفیر سیارو معرف بین المللی افغانستان، مرد دانشمند ومبارزچون میرسید قاسم خان وسرانجام بوطن ومردمش آن خیانت بزرگ را مینماید ولی خوشبختی زندگی خود وآرامی قبررادرعفو آن متعلم میبیند...

      قطرهء از بحربیکران وضع اردوی کشورما در دورانی که احمدعلیخان رئیس آنبود چنین است: " نادرخان بحوبی میدانست که اردوباید ازسیاست دورنگهداشته شود.اومخالف هرگونه تنوروترقی بود وبا افکارانقلابی وتند روانهءافسران وسپه سالاران اردومانند محمد ولیخان،غلام نبی خان چرخی، محمودسامی،احمدشاه خان،سیدمحمد خان وغیره که گاه به صورت گروپی وخواه بصورت انفرادی دراردو تبارز مینمود برخوردفاشیستی داشت وآنها را درنقطه خاموش میکرد...

     اکثرافسران عالیرتبه (او) بیسواد بودند واز فنون ومسلک عسکری چیزی نمیدانستند.اما چون همراه با محمد نادرخان درگرفتن تاج وتخت کمک نموده بودند برتبه های اعزازی ازتولی مشرالی نائب سالاری باساس فرمان شاهی نایل گردیده و...." 12

     رئیس صاحب اردو،برای حفظ " اندازه " که هاشم خان برایش گفته بود متوجه گردیدکه ازوی عیادت نموده ومعذرت بخواهد زیرا او مثل دیگران بی واسطه و بدون پشتیبان ومحرک نیست. رئیس اردوی ما پی برده بودکه این متعلم "خوبترازدیگران" حمایت عمری داودخان رابدست دارد،این متعلم مظلوم اردودرشکار وطنپرستان بمراتب "خوبتروزودتر"عمل مینماید وبهترین فرزندان وطن:غلام محمدغبار،عبدالرحمن  محمودی، سیداسمعیل بلخی،محمدسرورجویا، عبدالملک عبدالرحیمزی،محمدهاشم میوندوال،خان محمد مرستیال ودیگرانرا فدای"منافع اتحادشوروی" مینماید بناعاً درزندگی خوشبختی ودرقبرآرامی درآنست،که وی راعیادت نماید.

    دردورهءهاشمخان که بقول خود دکتورحسن شرق " انظباط  ودسپلین نهایت شدیدبرروشنفکران تحمل ناپذیر بود" 13 یک متعلم به اصطلاح بی بضاعـت وبیواسطه مکتب نظامی عنوانی وزیردفاع که کاکای سکه پادشاه وبرادر صدراعظم وقت است عریضهء با آنگونه مینویسد ویابعداً دراجتماع پوهنتون کابل که عدهءازوزرا رئیس پوهنتون وروسا فاکولته ها بشمول محصلین حاضربودندمستقسماً سردارفیض محمد ذکریا وزیرمعارف را توهین و دشنام میدهد ولی هیچکسی هیچ چیزی برا یش نمیگوید یا گفته نمیتواند درحا لیکه :

     محمد ولیخان دروازی،غلام نبی خان وغلام جیلانی خان چرخی،فرقه مشرشیر محمد خان ، مرزا محمد مهد یخان،خواجه هدایت الله خان ،عـبدالـرحمن لودین ،تاج محمد خان بلوچ، فیض محمد خان باروت ساز، عـبـدالخالق ،محمودخان بنام معاون عبدالخالق محمد اسحق شیردل محمد اسحق هزاره و خداداد پدر،مولا دادکاکا وقربان علی مامای عبدالخالق، غلام ربانی چرخی غلام مصطفی چرخی،عـبدالطیف چرخی،علی اکبرخان غندمشر،عزیزخان توخی، عـبدالله خان کابلی، محمدایوب خان معاون مکتب نجات،محمد زمانخان ،اعـظم خواجه، میرمسجدی خان ، میرمحمدعزیزخان،امیرمحمدخان وهشت نفردیگرازمتعلمین مکتب نجات محمدعظیم منشی زاده باقسمتی ازفامیل  وهمچنان"جنرال پنین بیگ خان،مرزا محمداکبرخان، امرالدینخان،عبدالطیفخان کوهاتی ،محمد نعـیم خان کوهاتی ،عیسی خان قلعه سفیدی،تازه گلخان لوگری،سلطان محمد خان مراد خانی،محمد حکیم خان چهاردیوال،احمد شاه خان کندکمشراحتیاط ، دوست محمد خان غندمشرپغمانی و سید محمد خان کند کمشر قندهاری " 14 وصدها تن دیگر بدون محاکمه گلوله باران شدند 

     محی الدین انیس این فرزند فرزانهء کشورروشنگروبیدارگرسترگ که درعـشق بوطن عـشق بمردم افغانستان زند گی آرام درمصررا ترک وبوطن آمد وواقعاً درخد مت بیداری وبیدار گری مردم خود قرارگرفت خودش در زندان وفات نمود وفرزندانـش ازمکـتب اخراج شدند...

     میگویند پیرمردی ازاطراف دوردست وشمال بکابل بدیدن فامیلش آمده بود ومطابق رواج آنوقت برای رفع ضرورت صحراگشت رفت که زمان قیود شب گردی هاشم خانی تصادف نمود،مانند هزاران« باشه» چهارده سال را درزندان گذشتاند، وقتاشاه محمودخان زندانیان برادررا آزاد نمود پیرمرد ازآنجمله بود که علت زندانی شدنشرا بجواب سوال صدراعظم جدید درمقابل درباریان بوی حکایت  نموده بود. ومانند این هزاران وا قعیت و هزاران زندانی دیگرو دیگر.

 

*********************************

مآخذ

 1ـ پوها ند سید سعد الد ین هاشمی ـ جنبش مشروطه خواهی د رافغانستا ن، جلد اول صفحه 171

 2 ـ عبدا لوها ب محمود طرزی  ـ  شرح زندگی محمود طرزی از 1822 الی 1909 ـ مرکزانتشا رات انجمن فرهنگ افغا نستا ن شهرلیمونژ فرانسه ما رچ سا ل 2000 م،  ص 91 .

 3 ـ  میرغلا م محمد غبار ــ افغانستان درمسیر تاریخ  ـ جلد اول کابل 1346 .

 4 ـ اکادمیسن اعظم سیستانی ـ نقش روحانیت متنفذ درضدیت با تجدد گرائی رژیم امانی ـ 13/12/2008 مقاله در www.afghan-german.deسایت

5 ـ غبارــ جلد دوم طبع جون 1999 ورجینیا ایلا ت متحده ا مریکا  ص 6.

6 ـ ف. فاضل ـ من عبدالحق واله هستم ـ واله از زبان خودش

7 ـ کاندید اکادمیسن اعظم سیستانی ــ ( مقاله) جستاری تاریخی درباره خاندان لویناب ــ سایت انترنتی افغان جرمن.

 8 ـ میرغلام محمدغبار، جلد دوم ص   63  

 9 ـ سترجنرال محمد نبی عظیمی ــ اردو وسیاست ــ سبا کتابخانه پشاور 1376 ش صفحات 97 و116

 10 ـ دولت افغانستان ــ محکمه خاینین ملی ــ کابل 1309 هجری شمسی صفخات 50 الی56

11ـ د کتورمحمد حسن شرق ـ کرباس پوشا ن برهنه پا ـ سبا کتابخانه پشاورصفحات 31 ، 32 و 44.

12 ـ محمد نبی عظیمی صفحات 22 و 30.

13 ـ دکتور محمد حسن شرق.

14 ـ غبار، جلد دوم ص 61

 

                                                                        

اجتماعی ـ تاريخی

صفحهء اول