© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

 

                 
    

گـزینه هـــای گجســته

صبورالله ســـیاه ســنگ
hajarulaswad@yahoo.com

 

برخی از واژه هـا پیش از آنکه معناهـا شـان مطرح باشـند، خـوشـنما و خوش آهنگ اند. "انتخـابات" یکی از همانهـاسـت. عـربی بودن، ســنگـینی بیشـتری به آن میدهــد. طرفـه اصطلاح کارآمـد و گـیرایی بوده این انتخـابات!

از گـذشـته هـای دور تا کنون هـر باری که رهـبران سـیاسـی خـواسـته اند محـبوبیت تخـیلی شـان در میان مـردم را به رخ حـریف بکشـند، از اینجا آغـاز کرده اند: "بیایید انتخـابات را به راه بیندازیم. دیده خـواهـد شـد توده هـا  به چـه کـسـی رای میدهـند."

اینهمه خـودباوری و دگـرباوری به مـردمی که اندیشـه هـا و نگفته هـا شـان را هنوز بر زبان نیاورده اند، از کجـا میشـوند؟ چگـونه میتوان از ملیونهـا تنی که هـر یک "سخنگوی" خـودش هـسـت، نمـایندگـی کـرد و مثلاً چـشــم بسـته گفت: اکثریت جامعـه مـرا میخـواهند نه ترا...؟

در افغانسـتان مانند شـماری از کشــورهـای دیگـر، بی باوری و سـیاسـت دو هـمـزاد گسـسـت ناپذیر پنداشـته میشوند. از همینرو مقـوله "فاصله گفـتار پیش از انتخـابات و کـردار پس از پیروزی" نه تنها ضرب المثل شـده، بلکه مـانند چهـره هـای سـیاسـی در اوج فـرمانروایی، سـوژه طنز مـردم گـردیده اند. چه کسـی این گفته هـای جاری را روز چندین بار نمیشـنود: "سـیاسـت یعنی دروغ. سـیاسـت پدر و مادر ندارد. 

چگـونه ممکن اسـت در میان مـردم بیزار از ســیاسـت که هـمـواره چشــم به راه دگـرگـونی ایسـتاده، پیوسـته خـواب بهـبودی آینده را دیده و پس از هـر دگـرگـونی با ناامیدی در حسـرت گـذشـته نشسـته اند، حـس اعـتمادی به میان آورد؟ آیا آدمهـای سـیاسـی با زبان دیگـری ســخن میزنند؟ آیا مـا به شـکـسـتهای پـی در پـی خـویش معتاد شده ایم؟ یا درد مـان را نیسـت درمـان الغـیاث...

بارهـا شـنیده ایم تا دمـوکراسـی جـا نیفتد، روند انتخـابات نمیتواند زمینه سـاز تعـیین سـرنوشـت کشـور باشـد؛ ولـی نشـنیده ایم گفته باشـند دموکراسـی چگـونه باید جا افتد.

در سـرزمینی که شمار چشـمگـیری از باشـندگانش خـواندن و نوشـتن نمیدانند، واژه هـای دموکراسـی و انتخـابات به پرواز گلوله هـا بر فـراز بام میمانند: شـنیده میشــوند، بدون آنکه دانسـته شـود از کجا می آیند و کدام ســو میروند و چــرا.

بی هیچ اگـر و مگـر، انتخـابات در جـوهــر خـودش پاکیزه ترین شـیوه برخـورد با آینده خـود و دیگـران اسـت. در جایی که آزادی، آرامش، ارزانی، کاریابی، پیشـرفت و .... خـواسـت همگان باشـد و همینهـا وعــده هـای نوک زبان هـر کاندید؛ رای دادن به این یکـی یا آن دیگـری چه فـرق خـواهـد داشـت؟ دیروز از کجا و چگونه میدانسـتم که رای امـروز به درد فـردایم نمیخورد؟

ناگفته پیداسـت کشورهـایی که از این نردبان دشوارگـذار بالا رفته اند، یکایک جنجالهـا و گرفتاریهـای امـروزین ما را گـذرانده اند. راه میانبری در چشم انداز نیسـت. آزمـودن انتخـابات با هـمـه خم و پیچهای پیشبینی ناپذیری که باید داشـته باشـد، بهـتر از نیازمـودنش خـواهـد بود.

با آنکه "در کار خیر حـاجت هیچ اســـتخـاره نیسـت"، شـنیده میشـود که این روزهـا، گـذشــته از خجـسـته یا گجـسـته بودن کارها، حتا برای انتخـابات اسـتخـاره میکنند و فال حافظ میگشـایند.

آیا کشورهـای دیگر بر این پله نردبان هـم پا گذاشـته بودند؟ آری. زیرا درسـت هـمین یکـی برای زیر پا گـذاشــتن اسـت.

 

[][]

ریجــاینا/ کانادا

سیزدهــم جـولای 2009

 

                                                                               

اجتماعی ـ تاريخی

صفحهء اول