© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

داکترمحمد حسن شرق

 

 

 

                          تجویزتجزیه افغانستان به شمال جنوب درسال 1364 هـ .ش

                                                        بخش دوم


1
. افسانه سکه های تاریخی طلا و فروش تولکی آن
به استناد اسناد بجا مانده در خزانه داری کل ، باسقوط سلطنت اعلیحضرت امان الله خان ورفت حبیب الله کلکانی به حیث پادشاه وبازگشت سپه سالار نادرخان به کابل، دار وندار خزانه ها،حتی دواثر دولتی از جانب طرفداران ومخالفین آنان به یغما برده شده بود وبه روزهای اول صدارت محمدهاشم خان خزانه های دولتی از بی پولی مثل دهل لالا گل دنگ دنگ می کرد. ناگفته نماند که در آن سال ها پول مروج هم در افغانستان سکه های طلا ، نقره و مس بود که بنام شاهان افغانستان، بخارا، روسیه ،ایران ، هند، انگلستان وبعضی از کشور های دور ونزدیک دیگرسال ها سال قبل ضرب شده بود وبین مردم داد ستد می گردید.
محمد هاشم خان صدراعظم بعداز ترویج نوت های کاغذی، به اصطلاح آن روزه ، کاغذ به مردم می داد واز مردم عوض مالیات ،طلا ونقره جمع آوری می کرد وضمنا از اسعار خارجی به دست آمده از اموال صادراتی دربازار نیویارک طلا می خرید وبه حیث پشتوانه بانک ، ذخیره می نمود.
ولی مردم درکوچه وبازار وی را متهم به جمع آوری طلا برای بازماندگانش می کردند.با کمال تاسف وشرمندگی از آن جمله خودم (در اتحادیه محصلین 1329 هـ.ش) نادانسته به گفته دیگران به وی ناسزا گفته بودم.
حال آنکه جناب شان شش تن وهفت صدکیلوگرام از آن جمله پنج تن سکه های تاریخی طلا را درخزانه دافغانستان بانک ویک میلیون و چهارصد هزار اونس طلا دربانک نیویارک مجموعا به ارزش دومیلیارد دالر برای مردم افغانستان ذخیره کرده بود، وبه جز دارایی بیت المال تا روزی که مسؤول صدارت بودم، موجود بود.
در زمان محمد داود، نظر محمد خان رییس عمومی خزاین پشنهاد کرده بود که پنج طلا مسکوک به وزن قید دفتر است حالآنکه از نقطه نظر سوابق تاریخی دارای قیمت بالاتر از طلای مروجه است و احتمال تعویض طلای مسکوک به غیر مسکوک وجود دارد.بنا از طرف صدارت هیأتی به شمول نظرمحمد خان وصوفی عبدالحمید رییس سکوک ومورخین نامور کشور احمد علی کهزاد و عبدالحی حبیبی و چندباستان شناس ( متاسفانه اسامی شان فراموش شده است) جهت تفکیک و قیمت گذاری طلای مسکوک از غیر مسکوک درخزایین دافغانستان بانک مقرر گردیدند.
هیئت موصوف هر گرام طلای مسکوک را نظر به قدامت تاریخی آنها ده گرام طلای مروج قید می شود وبه جمع خزانه داران بانک به وزن پنج تن ، اما به ارزش پنجاه تن طلای مروج قید می شودتا بدین وسیله از تعویض طلای مسکوک به طلای مروجه وسؤاستفاده از آن جلوگیری به عمل آید.هیئت مذکور باکارکنان خزانه داری کل ، طلای مسکوک هر کشور را بنام شاهان همان کشوراز هم تفریق و وزن می کنندودرخریطه های مخصوص لاک ومهر وتحویل خزانه داران می نمایند. وبرای حفاظت بیشتر و جلوگیری از دستبرد به آنها وزارت مالیه از کمپنی اونیماک المان صندوق های بزرگ فولادین قفل های مخصوص خریداری وسکه جات را درآنها جابجا می کنند.
از جمله هیئت فوق الذکر پوهاند حبیبی در صفحه 288 دافغانستان تاریخی پیش لیک اثر با ارزش شان در سال 1352 هـ.ش نوشته اندکه؛مقدار طلای مسکوک ذخیره افغانستان بانک پنج تن ویکصدوهشتاد کیلو وششصدو پنجاه گرام اند.
داکتر محمد کبیر بعدار تقرر به حیث رییس دافغانستان بانک درمجلس وزرا گزارشی را که درباره طلای ذخیره دافغانستان بانک تهیه کرده بود می خواند وضمنا گفت:
«آثار باستانی طلا تپه در صندوق های سرباز به کنار طلای آماده به صدور بدون هیچ سند ومدرکی گذاشته شده است.»
وزرا زا شنیدن موضوع شگفت آور که واقعا همه را شگفت زده کرده بود هیئتی را مرکب از داکتر نعمت الله پژواک منشی مجلس وزرا علام فاروق یعقوبی وزیر امنیت دولتی (خاد) محمد خان جلالر وزیر تجارت ، سلطان حسین وزیر پلان ، حمیدالله طرزی وزیر مالیه و داکتر محمد کبیر رییس دافغانستان بانک را مقرر نمودند تا موضوع راتحقیق ونتیجه را به مجلس وزرا ارایه کنند.
هیئت موصوف بعداز روزها تدقیق وتحقیق به مجلس وزرا گزارش دادندکه:
« با کمال تأسف آثار باستانی طلا تپه مربوط موزیم کابل بدون اسناد از موزیم خارج ودر خزانه آورده شده بود ما آنچه موجود بوددسته بندی وبه دفاتر خزانه ثبت وبحضورداشت خزانه دار در صندوق های مخصوص بانک لاک ومهرو تحویل خزانه دار نمودیم.»
آثار باستانی طلا تپه که گاه بیگاه به نمایش گذاشته می شودهمان هایی اند که حکومت انتقالی مانع صدور آنها به شوروی گردید و حضور داشت شش نفر از وزرا با دیگرسکه های طلا تحویل خزانه دار بانک می شود.
در باره باز بودن صندوق ها از بین بردن اسناد نظریه این بود که احتمالا بعداز منع صدور به اتحادشوروی ، مالی بی صاحب و بی سند گفته اند وصندوق ها را باز کرده اند و.......
اما کی برای چه ؟ متأسفانه دراثر عدم همکاری و حمایت از اشخاص مظنون ، در چند ماه صدراتم موضوع به نفع مظنونین سردرگم وبی نتیجه و پادرهوا می ماند.
هنوز گفت وشنود انتقال بی موجب ذخیره دافغانستان بانک وشک و تردید های به این وآن ، درباره باز کردن صندوق های آثار باستانی ادامه داشت. هنوز به اصطلاح عرق پای هیئت وزرایی که سکه های تاریخی وآثار باستانی طلا تپه را جابجا کرده بودند نه خشکیده بودو هنوز قفل صندوق هایی که داشته های خودرادوباره یافته بودشورک می خورد که سرصدای دستبرددیگری باز هم به بزرگترین ثروت ملی کشور بالا می گیرد که گویا اشخاص با صلاحیتی بی مسوولیت،در آخرین روزهای زعامت داکتر نجیب الله ، با ارزش ترین آ ثار تاریخی را، بدون قیدو جمع مامورین از خزاین دافغانستان بانک و موزیم کابل خارج می کنند.
پیوست به همین روزها گروهی هم تبلغاتی را به راه انداخته بودندکه،صندوق های لاک مهر شده توسط آنانی که پاسپورت های سیاسی دارند از ریاست جمهوری به سفارت افغانستان در دهلی انتقال داده می شود. خوشبختانه دراین اواخر تعبیر وتفسیر طرفداران و مفسرین کارنامه های داکترنجیب الله برخلاف ادعای مخالفین شان مبین آن است که رییس جمهور برای اینکه آثار باستانی که معرف تاریخ کهن سرزمین مقدس افغان ها است از دستبردغارتگران ودزدان وقاچاقبران حرفوی درامان مانده باشند.شخصا آنها رامخفی می کنندو قسمتی را دراطاق مخصوصی که باز وبسته کردن آن منحصر به شخص رییس جمهورمی باشدانتقال می دهند.
ناگفته نماند که چنین اطاق منحصر به فردی ویا چنین مخفی گاهی جهت حفاطت اموال دولتی دراسلاف واخلاف ریاست جمهوری سابقه نداشته اند. بنا ابتکار شخص مرحوم داکتر نجیب الله در حفظ وحراست اموال ملی به شکل بی سابقه آن دخیل می باشدچناچه،طرفداران مرحوم داکترنجیب الله نوشته اند که:
قبل از بسته شدن موزیم کابل نسبت حملات راکتی مجاهدین ، او (داکترنجیب الله) همه آثار باستانی طلا تپه را " باید می نوشتید قسما آثار طلانپه را زیرا قبلا قسمت عمده آن ها را شش نفروزیردر صندوق های فولادین قفل زده بودند" تحت نظر مستقیم خودش به زیرخانه بانک مرکزی ، جاییکه طلای مملکت محفوظ است منتقل ودراطاق مخصوص که تنها رییس جمهور صلاحیت باز کردن آنرا دارد قرار می دهند.
به ادامه آن می نویسند:
« بلی میراث کبیر افغان ها وثروت بزرگ آنها ، از دستبرد دزدان وغارتگران بیرحم وقاچاق بران حرفوی نجات یافته ، آنهم به شهامت وهوشیاری یک شخص ویک رییس جمهور، داکتر نجیب الله ، او که آخرین روزهای حاکمیتش بود (ماجرای انتقال سکه های تاریخی وآثار باستانی طلا تپه دراتحادشوروی مصادف بااولین هفته های حاکمیت شان بود) ودرلحظات سقوط دولت وحزبش قرار داشت به فکر نجات بزرگترین ثروت ملی کشورمی افتد وآنرا با هوشیاری کامل مخفی می کنندو نجات می دهند.»
ادعای طرفداران و مفسرین کارنامه های مرحوم رییس جمهور دلالت به آن داردکه رفقا از محل مخفی گاه واطاق مخصوص که صلاحیت باز کردن آن متعلق به شخص رییس جمهور بوده است مطلع اند وبرای اینکه خدای ناخواسته خدمات رییس جمهور دراثر تبلیغات دشمنان شان خدشه دار نشده باشد، بهتر است رفقا احساس مسوولیت رفیقانه کرده ومحل مخفی گاه واطاق مخصوص را به اطلاع مردم خویش برسانند تا؛
تا سیه رو شود هرکه دراوغش باشد
در غیر آن مردم به گفته وچشم دید آنانی صحه خواهند گذاشت که درصفحات 4.3 و 4.4 چاپ اول ودر صفحات 466 و468 چاپ دوم تاسیس وتخریب اولین جمهوری افغانستان چاپ شده است.
2. تجویز تجزیه افغانستان به شمال وجنوب
سوانح نگاران و مفسرین کارنامه های داکتر نجیب الله رییس جمهور، توضیح وتفسیری راکه درتجویز تجزیه افغانستان به شمال وجنوب در کتاب تاسیس وتخریب اولین جمهوری افغانستان داده شده است مردود شمرده و می نگارند که؛
واقعیت این است که دکتور نجیب الله برعکس ادعای دروغین حسن شرق، مخالف تشکیل حکومت شمال به مثابه بدیل حکومت مرکزی ومخالف به تحکیم مواضع احمدشاه مسعود درساحات وسیع از ولایات شمال بود واین اقدامات را پلانی درراستای سیاست های مسکو جهت تأمین وتضمین مصونیت سرحدات اتحادشوروی ومغایر منافع ملی کشور می خواند. او متعقد بود که تعمیل این پلان درنهایت به تجزیه افغانستان منتج می گردد.
بعداموصوف (داکتر نجیب الله ) با قاطعیت در یک جلسه هیئت اجراییه ح.د.خ.توأم باعصبانیت ادامه داد؛رفقا،دقیق وبا مسوولیت می گویم که این پلان تجزیه افغانستان است و من حاضر نیستم مسوولیت تاریخی آن را به عهده بگیرم. از همین حالا اگر کدامتان حاضر هستید بسم الله ، اما درصورت موافقت شما من حاضر هستم از تمام مقام ها استفعا بدهم. ختم.
ما هم باورداریم که مرحوم داکتر نجیب الله با فهم ودانشی که داشتندبخوبی می دانست که تعمیل پلان تشکیل حکومت خودمختار ولایات شمال هندوکش درنهایت تجزیه افغانستان منتج می گردد.
بنا جان ِ مطلب وسوال دراینجاست که چرا جناب شان شخصا درپیاده کردن چنین طرحی که به فرموده خودشان منافع شوروی وتجزیه افغانستان را دربرداشت درسال 1366هـ.ش بعداز رسیدن به مقام ریاست جمهوری به آن اقدام می کنند؟
وداکتر نجیب الله مسیر عضو کمیته مرکزی ح.د.خ از جناح پرچم که خود یکی از ستمی های تجزیه طلب بود به فرمان مبارک خویش به حیث کفیل صدراعظم 9 ولایت شمال هندوکش با 17 نفر اعضای کابینه آن مقرر مینمایند؟
وبه ولایات 9 گانه شمال کشور: مزارشریف،بدخشان،تخار،کندز،بغلان،شبرغان ، سرپل ،میمنه،وبامیان هدایت می دهند تا بجای حکومت مرکزی از اوامر حکومت خودمختار شمال پیروی نمایند.
مصیبت بارتراینکه؛ به فرمان ریاست جمهوری سمت شمال با قوای نیرومند نظامی،مجهز به جدید ترین اسلحه قرار ذیل تقویه وتحکیم می شود.
1. فرقه قومی ازبکها تحت قوماندانی دگرجنرال دوستم عضوکمیته مرکزی ح.د.خ.
2. فرقه قومی مردم اسماعیلیه به قوماندانی جنرال سید جعفر نواسه سید کیان.
3. یک غند قومی از دری زبان ها درولایت تازه تشکیل شده «سرپل».
4. یک غند از پشتو زبان ها درولایت بلخ (مزارشریف).
5. قول اردوی سمت شمال به قوماندانی دگرجنرال جمعه اڅک ومعاونیت دگرجنرال منوکی منگل اعضای کمیته مرکزی ح.د.خ.
6. قرار داد مخفیانه حفاطت سالنگ جنوبی به قوماندانی یکی از قوماندان های جمعیت اسلامی.
قوای گفته شده، دارای قطعات هوایی دافع هوا وچند غند زرهدار که مثل یک اردوی مستقل اند با حکومت شمال هندوکش ضمیمه شده بود.
با تشکیلات ملکی ونظامی درسمت شمال،داکترنجیب الله حق بجانب بودند که دریک جلسه رفقا فرموده بودندکه رفقا؛دقیق وبا مسوولیت میگویم که این پلان ، پلان تجزیه افغانستان است.
بهر صورت هنوز شش ماه از حکومت خودمختار درمزارشریف ویا بفرموده مرحوم داکتر نجیب الله شهیدن«پلان تجزیه افغانستان» نگذشته بودکه؛به حیث صدراعظم قرعه فال بنام من پیچاره زدند.
قبولی صدارت درآن روز ها لکه بود که با مرگ هم زدوده نمی شد ، ولی من به امید اینکه تشکیلات منحوس شمال کشور واژگون گرددبا همه بدنامی هایش آن را پذیرفتم .و بایستی بعداز تشکیل کابینه جهت اخذ رأی اعتماد به ولسی جرگه می رفتم.ولسی جرگه ای که اکثریت اعضای آن گماشته گان دولت و تحت نظر مستقیم خادی ها پا به عرصه وجود گذاشته بود؛و زیر سلطه پنج عضو دفتر سیاسی ح.د.خ.صالح محمد زیری،غلام دستگیر پنجشیری،میر صاحب کاروال،نیاز محمد مومندونجم الدین کاویانی و چندین عضو دیگر کیمته مرکزی ح.د.خ. که به حیث وکیل در ولسی جرگه آورده شده بودندتشکیل جلسه می دادند، حاضر می شدم وخط مشی حکومت را که رییس جمهور توسط سرمشاور خویش فرستاده بود می خواندم واستدعا می کردم تا حکومت شمال افغانستان را بحیث یک واحد اداری خودمختار به تصویب برسانند.
درچنین فضای خفقان آوری که پشت انسان از دیدن آن می لرزید هرچه باداباد دل به دریا زدم، وآنچه را درخط مشی حکومت جدید که مبین تحکیم حکومت مرکزی ودرواقع نفی خودمختاری ها بود وبجای خط مشی یا هدایت ریاست جمهوری رقم زده وچاپ کرده بودم به اعضای ولسی جرگه توزیع ، وبنام خداوند بزرگ وسربلندی ووحدت مردم ویکپارچگی افغانستان به خواندن کردم.
هنوز بیانیه ادامه داشت که به سخن های نامأنوس وگفته های تهدید آمیز نجم الدین کاویانی عضودفترسیاسی ح.د.خ. و وکیل در ولسی جرگه وهیاهوی چندستمی دیگر که نادیده گرفتن حکومت خودمختار شمال را درخط مشی حکومت خیانت ملی می خواندند، مواجه شدم.
درختم بیانیه منتظر آن بودم که وکلاب ولسی جرگه خصوصا نمایندگان ح.د.خ. از دادن رأی اعتمادخودداری خواهند کرد.ولی برعکس آنچه پنداشته بودم با وجود داد وفریاد کاویانی وهای هوی ستمی ها اکثریت کامل وکلا چه حزبی وچه غیر حزبی ، به یکپارچگی افغانستان وتحکیم حکومت مرکزی رأی اعتماد دادند.
ولی باز هم تجزیه طلبان با نادیده گرفتن فیصله ولسی جرگه، همزمان با استعفای صدراعظم در جدی 1367 هـ.ش. با موافقه رییس جمهور مرحوم داکتر نجیب الله ، جنرال گرموف قوماندان اردوی متجاوز شوروی در افغانستان ، قرار داد نامطلوب ومعاهده ننگین را تحت نام ولایت تاجیکان در شمال هندوکش که بارها ننگین تر از معاهده گندمک وخط دیورند است بایکی ازقوماندانی های جمعیت اسلامی امضا می کند. اما ولسی جرگه برای اینکه موضوع ولایت تاجیکان بین وکلا تفرقه وجنجالی را ایجاد نکنند از حضور صدراعظم جدید در ولسی جرگه جهت اخذ رأی اعتماد تاختم،مامویت شان معذرت می خواهند.
بنا بیاد بود آن روزها، دست آن وکلای شریف و نجیب ولسی جرگه را می بوسم که با قبول هرنوع مخاطره، طرح تجویز تجزیه افغانستان را به شمال وجنوب مردانه وار نپذیرفتند.

تفو به مردم حق ناشناس باد که داد
           بقیمت خم و خمخانه خلد وکوثر خویش
(محمد طاهرهاتف)
توضیح وتفسیر بیشتر درکتاب تأسیس وتخریب اولین جمهوری افغانستان
3. تحریف طرح نماینده سرمنشی ملل متحد از انتقال قدرت در تقسیم قدرت
مفسرین کارنامه های مرحوم داکترنجیب الله رییس جمهور،با گذشت بیست سال از زمامداری شان هنوزهم به جمله انتقال قدرت به غیراز خودشان به ناباوری می نگرندوآنرا نوعی اهانت به ح.د.خ وریاست جمهوری می پندارندو می نویسند.
که ادعای داکتر شرق مبنی بر اینکه گویا رییس جمهور(داکترنجیب الله ) حین توظیف اش به تشکیل حکومت به او گفته بود؛«این حکومت، حکومتی است انتقالی که درمرحله اول تقسیم قدرت ودرقدم دوم انتقال قدرت از ح.د.خ.به اشخاص غیر حزبی را در بردارد.» ادعایی است کاملا دروغ.حال آنکه اگر مقدرمی بودکه افتخاری بالای دوره نسبت داده میشد، همانا پایبندی به تعهد بود نه انکار از ان و توافق در انتقال قدرت مطابق پیشنهاد کوردو ویز نماینده ملل متحد از ح.د.خ به اشخاص غیر وابسته بود نه تلاش بیهوده برای مشارکت مجاهدین در قدرت با ح.د.خ. گویا خدا نخواسته بود که؛آن هم نشد میسر وسودای خام شد.
کوردوویز معاون سرمنشی ملل متحد به دورهء مأموریتش درافغانستان ، نه تنها به جناح های درگیر درجنگ افغانستان وکشور های ذیدخل گفتگو هایی داشتند،بلکه بسیاری از اشخاص با تجربه وصاحب نفوذ کشور هم دیدوآدید می کردند.
درنهایت او به این نتیجه رسیده بودکه توأم با برآمدن عساکر شوروی ، حکومت به اشخاص انتقال داده شود که،درجناح های درگیر درجنگ وابسته نبوده باشند تا به همکاری سازمان ملل انتخابات راجهت انتخاب حکومت مورد فبول مردم دایر نمایند.
بنا وی سی نفر ازاشخاص تعلیم یافته وبادانش را که واقعا در جنگ افغانستان میان جناح های درگیردر جنگ بی طرف مانده بودند،در نظر می گیرند ودر تلاش می شود تا رضایت جناح های متخاصم را درانتقال قدرت از ح.د.خ. به آنها جلب نمایند.
ازآن جاییکه تطبیق چنین پشنهاد سقوط زعامت ح.د.خ. را دربرداشت غربی ها خاموشی اختیار می کنند،واما شوروی ها وحکومت کابل در عین زمانی که بالای نعویض بعضی از اشخاص مورد نظر کوردو ویز با اشخاص مورد توجه خویش چنه می زدندجهت گمراهی مردم روش کمونیستی ح.د.خ. را هم چپ ورومی کردندوخط حال چهره اسلامی میدادندودر ضمن رییس جمهور را وادارمی کنند تا 9 ولایت شمال هندوکش را به حیث خودمختار شمال افغانستان از پیکرحکومت مرکزی جهت انتقال حکومت از کابل به مزارشریف جدا نمایند.
و به روز هایی که طرح تجزیه خاموشانه وبدون سرصدا مراحل خود را می پیمودپپ، سرصدا های انتقال قدرت از ح.د.خ. به اشخاص بیطرف وبا دنفوذ جهت تحت الشعاع قرار دادن طرح کوردو ویز سر به فلک می کشد و با تعدادی از اشخاص شناحته شده و سابقه دار در داخل وخارج از کشور آرزوی مذاکره و تفاهم را می کنند.
داکترنجیب الله هم یکی دوبار دراوایل 1367 هـ.ش. در بیانیه هایش گفت که؛ حاضر است برای ختم جنگ وآشتی ملی در صورت توافق از قدرت کناره گیری نماید.
اما هیچ کس به شمول مرحوم داکتر محمد یوسف وداکترعبدالصمد حامد وبسا شخصیت های شناخته دیگر به همکاری چه،که حتی به گفتگو هم حاضر نشدند.
در چنین روز و روزگاری که نمایندگان عالیقدر ریاست جمهوری درخارج و جارچی های داخلی در داخل افغانستان از پیدا کردن صدراعظم در مانده و ناتوان شده بودند قرعهء فال بنام من بیچاره زدند. ادامه دارد
 



                                                                                    

اجتماعی ـ تاريخی

صفحهء اول