© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ولی شاکر

 

    

بازگشت به کابل

دور ما دوران زور و رشوت است
دورهء خواری و دور ذلت است

شهر کابل شهر خاک و شهر دود

شهر ویرانی در اعماق وجود

شهر ما شهر گدایی گشته است

شهر فقر و بی نوایی گشته است

در نگاهش شادمانی گشته کم

شهررنج و شهر درد و شهر غم

در نگاه مردمان بیچارگی

در زمین و آسمان آلودگی

مردمی که خاک بر سر گشته است

حالشان بد بود، بدتر گشته است

کوچه های او همی کند و کپر

شهر دار از شهر کی دارد خبر؟

قیر جاده گرد چشمان گشته است

لوش و لا اما فراوان گشته است

شهردارا رحم کن، کاری نما

کار کم نه، کار بسیاری نما

تکسی و شخصی و سرویس ازدحام

نام قانون رفته است از یاد عام

هر یکی بر ضد دیگر میرود

گر سریع باشد، سریعتر میرود

جاده را از خط کشی آثار نیست

سرخ و نارنجی و سبز در کار نیست

حق اولیت نمیداند کسی

رهرو و عابر یکی خار و خسی

در میان اینچنین شهر فقیر

از سناتور و رئیس و از وزیر

در دل شهری که بی بنیاد شد

قصرهای رنگ رنگ آباد شد

با بهای خون مردم ساختند

در عوض ایمان و وجدان باختند

تا ربود از ملت نادار پول

جیب دارا پرشد از بسیار پول

این دموکراسی نظام نظم نیست

این زمام دیگر زمام نظم نیست

دور ما دوران زور و رشوت است

دورهء خواری و دور ذلت است

دور بی انصافی و ناقابلیست

دورهء ظلم و فساد و جاهلیست

دورهء خونخواری گرگان عصر

مثل هر عصر دگر مهمان عصر

زیر نام طالب و خلق و جهاد

کشورم را مید هند با دست باد

ساز قاچاق است دولت را به گوش

با هیروئین مینماید عیش و نوش

کس ندارد هیچ پروای غریب

گوش دولت نشنود نای غریب

نفع شخصی برتر است از نفع عام

ماده را گردیده هر رهبر غلام

رهبری کن رهبرا دیگر بس است

این همه سستی چرا؟ دیگر بس است

دست خائن عامل فسق و فساد

جای پایش اندراین کشور مباد

دست خائن را دگر از کار گیر

مایکروب از جسم این بیمار گیر

کشورت را کشوری آباد کن

زاتکا با شرق و غرب آزاد کن[1]

 

 

 

21/5/2009

 

[1] "ز" و "اتکا" یکجا، یعنی "زتکا" تلفظ شود.

 

 

    

«»«»«»«»«»«»

 

 

 

 


 

ادبی ـ هنری

 

صفحهء اول