© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



         

سید موسی عثمان هستی

 

ســخنی با آقـای نصــیر ســهام

بسیار خرسند استم که اولین بار یک شخصیت با شهامت و نویسنده چیره دست وطن جوانمردانه با نام ونشان وهویت اصلی خود و با گام های متین قلم با من مواجه میشود. در حالیکه قبلاً همیشه من مورد تاخت و تاز مستعار نویسان و حامیان پشت پرده شان از عقب مورد حمله خنجر قلمی قرار میگرفتم.

خوش به این جهت استم که این بار نه با یک مستعار نویس، بلکه با یک رادمرد قلم و عقل و منطق روبرو می گردم.

من به احترام به قلم آقای محترم نصیر سهام نمی گویم که مورد اتهام قرار گرفته ام و یا سوالاتی که در نوشتۀ خود، آقای سهام ازمن کرده به شکل فی الفور بر قلم کشیده، بلکه تنها خدمت آن بزرگوار به عرض می رسانم این جملاتی که به رنگ سرخ نشانی شده از شما است و هم این سه سوالی را که مطرح فرموده اید:

این اولین نوشته نیست که داکتر سیاه سنگ متهم به پاسداری از فاشیزم، پشتونیزم و قبیله سالاری و امثال آن میشود. چون نوشتهء اخیر از قلم یکی از نویسنده هاییست که سالها با قلم سرو کار داشته اند و به قول خود شان هیچگاهی از گفتن، نوشتن وشنیدن حقیقت نهراسیده اند، خواستم چند نکته را در زمینه به توجه شان برسانم و اگر در برداشتم به خطا رفته باشم از مشورت شان فیض ببرم.

یک : آیا واقعاً داکتر سیاه سنگ خواسته است در نوشته اش قهرمان سازی کند ؟

دو : آیا واقعاً سیاه سنگ همانطوریکه در نوشته آمده است، مرتد شده و با همه چیز وداع گفته است؟

سه : مگر زمان آن فرا نرسیده است که محیط فکری خود را کمی وسیعتر بسازیم ؟  

این قسمت ها که به من راجع شده، باید بعرض برسانم که چنین جملات درلینکی که داده شده، نوشته آن لینک واقعاً از من است، اما در نوشته من قطعاً این نوع جملات و سوالات دیده نمی شود.

تعبیر آقای سهام اگر بنابر طرز تلقی و برداشت ایشان از نوشته من باشد، بخود آقای سهام ارتباط دارد، ولی حقیقیت موضوع این است که آن جملات را من نوشته ننموده ام. به صراحت می گویم چنین حرفها و ادعا ها در جملات من دیده نمی شوند. اگرآقای سهام به حرفهای من قناعت ندارند، لطفاً از بزرگواری کار بگیرند و الفاظ و کلماتی را که در سه سوال خود بکاربرده اند، از لابلای نوشته خودم برون بکشند و هم اگر این سوالات را از متن نوشته من بدست آورده باشند، به زیر همان جملاتی که من بکار برده ام، خط قرمز بکشند. شاید پیری من سبب ندیدن آن جملات شده باشد و یا بخاطری که پاسخ نداده باشم خود را به کوچه حسن چپ زده باشم. اگر چنین و چنان باشد آقای سهام میتواند مچ دست قلم مرا بگیرد. این از جمله حقوق حقه و مشروع آقای سهام بوده و حق و حرمت ایشان محفوظ است.

آقای نصیر سهام! آنقدر تبصره ها و حرفهایی که بر آقای سیاه سنگ در بیرون از انترنت پخش میشوند و هم در محافل شخصی و خصوصی و در تیلفون های که از اینجا و آنجا می شنویم، وجود دارند که اگر واقعاً از شهامت اخلاقی کارگرفته شود و نقاب دشمنان دوست نمای آقای سیاه سنگ پاره شود، هم آقای سیاه سنگ می داند که مخالفین اش در قسمت شخصیت او از فرط حسادت چه حرفهایی را بر سر زبانها انداخته اند و هم پشت سر گویی، غیبت کردن، سعایت و سخن چینی که بر ضد او جریان دارد، همراه تشویش دیگران یکجا رفع می شود. اگر ما بتوانیم با شهامت و جرات علنی پیشنهاد روبرو گفتن را به مردم خود داشته باشیم، آنچه غیابی و بزدلانه در قسمت او گفته می شود، ختم می گردد. ما باید اخلاق روبرو گفتن و مستحکم را داشته باشیم. ما باید ازپالش گویی، تخریب کاری که تمام شان فقط و فقط از حس حسادت منشا می گیرد، خود داری کنیم و مثل شما بشکل مسالمت آمیز هر مشکل را حل کنیم.

آقای سهام! از نوشته های پر برکت تان چنین برمی آید که شما هم مانند من یک نوع دوستی وعلاقه خاصی به فیض قلم آقای سیاه سنگ دارید. ولی چه چاره که آقای سیاه سنگ در پهلوی دوستان زیاد خود دشمنان و بد بینان زیاد هم دارد. جالب اینکه دشمنان و بدبینان آقای سیاه سنگ آنقدر بیچاره و کمدل و به اصطلاح... می باشند که خود شان مستقیماً به نام و نشان اصلی خود نمی توانند مقابل شوند، فلهذا نمی توانند خود به آقای سیاه سنگ بگویند، به من می گویند که بگیر این موضوع را بنام خود از طرف خود نوشته کن!

زمانی که آقای ایشرداس آن مرد خاموش در سایت وزین خود یعنی سایت کابل ناتهـ ویژه نامه آقای سیاه سنگ را روی دست گرفت، هر کسی به نوبه خود نوشت. من هم در عالم ناشناسی با داکتر سیاه سنگ برداشتی که ار اشعار و نوشته هایش داشتم، شعری سرودم و به سایت کابل ناته روان کردم. مخالفین سیاه سنگ اول مرا مقایسه به شاعر "نه کرسی فلک نهد اندیشه زیرپا" کردند و بعد به آن هم دل شان یخ نکرد و آوازه کردند که تمام آن ویژه نامه نوشته ها و دست نویس خود آقای سیاه سنگ است!

در این جای شک نیست وقتیکه یک استاد محترم دیگر در قسمت زیبایی وتوانایی شعر و نثر آقای سیاسنگ می نویسد، کارش را بی مثال می داند، اما در جایی که بفهمد بگوشش نمی رسد، در یک محفل بزرگ می گوید : سیاه سنگ در غرب شهرت دارد اما در داخل افغانستان پنج نفر هم او را نمی شناسد!  

از نویسنده های نامدار و مبارز وطن یکی دیگر هم است که در یک مقاله طولانی اش بخاطر توانایی و زیبا نویسی و زنجیر بافی های نظیف جملات سیاه سنگ، آثار سیاه سنگ را بر رخ دیگر نویسندگان می کشد.

خوب حالا قبل از اینکه بگوییم سیاه سنگ نام کشیده و در چقری نشسته آیا بهتر نیست یک مراتبه از شخص خود سوال کنیم که خود ما در نام کشیدن و شهرت یافتن آقای سیاسنگ چقدر نقش داشتیم؟ اینکه نوشته واشعار مقبول آقای سیاه سنگ در هر سایت انترنت کار خود را در قسمت شهرت خود انجام داده، واضح و روشن است، اما واضح است که از یک دست صدا بر نمی آید. در قسمت پخش سریع شهرت بی نظیر آقای سیاه سنگ آنقدر که مخالفین و بدبینان اش سهم فعال داشتند، دوستانش و حتی خودش سهم نداشته است. حال وقت آن است که مخالفین او از ندامت زیاد سر به گریبان خود فروبرده و خود را ملامت کنند که خوب گناه سیاه سنگ چیست؟ در واقعیت این ما بودیم که در قسمت شهرت کشیدن سیاه سنگ کوشش کردیم. من حالا بهمان ضرب المثل معروف استشاره می کنم که خودکرده را نه درد است و نه درمان ! شما قربانی نفرت و بدبینی خود شده اید و دشمن تان مشهور عالم شده است. حالا که خدا به او داده است و شما فقط دندان روی جگر بمانید.  

یک واقعیت دیگر را که من متوجه شده ام این است که آقای سیاه سنگ قطعاً به هر انتقادی که بالایش باشد جواب منفی و یا مثبت نمی دهد و نویسندگان جغله و پغله را به گفته ایرانی ها اصلاً تحویل نمی گیرد. من متوجه شده ام که در ظرف یک سال چند صد مقاله از طرف مستعار نویسان در چندین سایت انترنتی بر ضد او چاپ می شود اما سیاه سنگ اصلاً خم به ابروی خود نمی آورد و منظم کار و پلان خود را پیش می برد که این حرکت آقای سیاه سنگ مخالفین او را تباه و برباد می نماید. واضح است که او نمی خواهد که شهرت کسب کرده خود را خراب بسازد. یک نفری که داکتر، نویسنده، منتقد، شاعر، مبارز، با تجربه زندان و بیرون زندان باشد و دیگران چپ و راست و منظم از شخصیت او دفاع کنند، ایا آنطور یک شخصیت دیوانه است که حتی به انتقادات مارک تواین هم پاسخ گوید؟ سیاه سنگ هیچ مجبوریتی به پاسخ دادن بهر کس ندارد و قسمی که می بینیم دنیا به دیگر روی شود او منظم کار و مفکوره خود را پیش می برد و وانمود می کند که دست تان خلاص! من اصلاً شما را هیچ نمی بینم.  

دیگر بخاطر کتمان جرم که آقای سیاه سنگ را هم متهم به کتمان جرم داوود وآله دست جنایتکاران وفاشیستان می دانند. گرچه آقای سیاه سنگ تا امروز در قسمت خوبی وبدی شخصیت داوود و مصاحبه کننده ها ابراز نظر نکرده ولی بازهم مخالفین و بدبینان اش این مثال ها را از انتهای حسادت و درماندگی بخاطر ومحکوم کردن آقای سیاه سنگ این جا وان جا به را ه انداختند. مثلی که میگویند: اگر یک مستنطق آگاهانه ویا غیر آگاهانه درکتمان جرم نقش پیدا می کند خود مستنطق هم شامل همان دوسیه است. در سارنوالی ها افغانستان بخاطر تحقیق ابتدائیه متهم را قبل از تحقیق به زندان نمی فرستادند، بخاطری که جنایت کاران با تجربه در آن جا از قاضی وثارنوال پولیس و وکیل دعوی یک قدم پیش بودند و سبب فهماندن متهم و کتمان جرم می شدند. اگر مستنظق زمینه را به متهم هموار می ساخت و مقامات بالایی آگاهی حاصل می کردند، مستنطق را متهم به کتمان جرم می کردند.

من هم یک انتقاد علنی بالای آقای سیاه سنگ دارم و آن اینکه درکتاب "گلوله باران بامداد بهار" مصاحبه های آقای سیاه سنگ با جنایت کاران در حقیقت آنهارا آماده ساخت که چطور روزی دربرابرمحکمه از خود دفاع کنند وساحه تحقیق را از نگاه جرم شناسی وحقیقت یابی به مستنطقین بین المللی تنگ ساختت. آقای سیاه سنگ نباید این مصاحبه ها را میکرد تا مجرمین بشکل مستند در محاکم بین المللی غافلگیر می شدند و بجزای اعمال خود می رسیدند.

آقای نصیرسهام! حرف سرخوب وبد گفتن نیست حرف سر نیم کاسه های زیر کاسه است که ایجاب نوشته کتابی را می کند. در سر زمین ما همیشه در خانه شاه خیلی خبری نبوده ودر خانه عروس خیلی رقص بازی وپای کوبی بوده. شاید حرفهای که من در بالا ودر زیر می نویسم آقای سیاه سنگ اصلاً خبر نباشد.

آن سوال هایی که شما مطرح کردید و چیزی من اضافه کردم این حرفهای من نیست بلکه از زبان دوستان و دشمنان آقای سیاه سنگ ویگران که پابند هیچ نوع اصول نیستند این حرفها را در قسمت سیاه سنگ گفته اند. باز تکرار می کنم حرفهای مخالفین سیاه سنگ، حرفهای مخالفین سر دار محمد داوود و حرفهای خلق وپرچم است ولی من می گویم آنچه که در این نوشته آمده حرف من نیست ومن با کارهای سیاه سنگ وحرفهای ملیت های افغانستان قطعاً مخالفت ندارم. بخاطری که فردا یک شخص دیگر مثل شما بمن نگوید که تومخالف وسعت نظراستی و کسی که حق به آزادی انسان نمی دهد، تعبیض دین ومذهب نژادی قومی منطقوی دارد، آیدیای خود را سر کسی به زور می قبولاند، از جاده انسانیت برآمده است.  

آقای سهام شما مستقیماً پرسیده اید که (مگر زمان آن فرا نرسیده است که محیط فکری خود را کمی وسیعتر بسازیم ؟)

بگفته علم غواص هراتی، سید موسی عثمان هستی نوشته هایش سبک بخصوص دارد. اگر نوشتۀ آن دست بخورد مفهوم اصلی خود را ازدست می دهد وفهمیده می شود که نوشته دست خورده حتا اگر در جمله یک کلمه کم وزیاد شده باشد چرا که قسمی نوشته می کند که حرف می زند. نوشتۀ هستی با حرف زدن اش تفاوتی ندارد وهم خود را هیچ وقت پابند قواعد نویسندگی نساخته و نمی سازد. به او فرق نمی کند که اتاق را این قسم نوشته کند یا این قسم اطاق نوشته کند یا این قسم نوشته اتاق در اشعارخود او توجه به فهماندن خواننده دارد و میخواهد مطلب خود برساند. با وجودیکه دسترسی در قوانین شعر کلاسیک دارد، کتابی را که استاد بیتاب در قسمت قوانین شعری نوشته بود به دیگران نقطه به نقطه تفسیر و تشریح می کند ولی خودش به آن پابند نیست. پیش قاضی موسی هستی زیبایی بازی کردن با کلمات ورساندن مفهوم بخواننده وتیر قلم را بهدف زدن که مطلب خود اش است توجه به نقد وانتقاد دیگران نمی کند اگر مانند بیدل دهلوی به سبک هندی هم بنویسد مغلق نویسی وپیچیدگی وکورگره های ادبی در شعرهایش دیده نمی شود، طنز هایش توام با تهدید وافشا گری مستقیم وبی باکانه دیده می شود وهمیشه طنز هایش با هجو گره خورده و حرف دیروزی که گفته امروز نمی گوید. افرادی که حرف دیروز را امروز نمی گویند در نوشته خود دوست ودشمن نمی شناسد و فقط عاشق انسان و انسانیت وطن می باشند وآزادی درنوشته های اش دیده می شود وازافتخارات خود حساب می کند. طوریکه من از نوشته های آن نتیجه گرفته ام دوست ودشمن ندارد و همیشه طرفدار قلم بی رحمانه است. هرکس فکرمی کند که دوست او است یادشمن اوبه اشتبا ه رفته. من واقعیت هارا گفتم که هستی می پذیرد یا نمی پذیرید. امید است که محترم جمعه گل خان صدیقی نایب الحکومه ولایت قطغن بپذیرد ما نمی توانیم که نوشته های آن را بنشر نرسانیم ولی مقام ولایت می تواند که به محترم هستی بگوید که دست از این نوع سبک ونوشته بردارد قوانین مطبوعات را مدنظر بگیرد.

سهام صاحب شما آیا شخصی را با این مفکور می توانید بگوئید که مخالف وسعت نظر دیگران است ؟ در حلیکه من نتنها طرفدار وسعیت نظر استم طرفدار تغییر نظر استم. لطفاً به نوشته های گذشته من یک مرتبه نظر اندازی کنید آیا شما با من موفق استید یا نیستید؟

در همه دنیا شاعر ونویسنده حق دارد که شعر ونوشته خود را به اراده خود بکند ولی در وطن ما اگر کسی از این حق استفاده کند او را دیگران به خود ستایی متهم می کنند. در هر سرزمین دانشمند را کس متهم به دست داشتن مغرضانه نمی کند ودانشمند هم ازجانب داری خود داری می کند واگر نظرشخصی داشت باشد اورا بنام هدف ومفکوره ونظر خود بنام خود مطرح می کند ومسوولیت می گیرد. کسیکه توانمندی مطرح کردن خود ونوشته خود را درجامعه داشته باشد ضرورت به مطرح کردن این وآن ندارد و دیگر ترس از تعلقات قومی مذهب نژادی وغیره ندارد. کسی که کلمه تعلقات را ترسیده ترسیده به زبان و یا قلم می آورد مردم چون شناخت از او دارند فکرمی کنند که زیر کاسه این آقا ویا این خانم نیم کاسه است که از سنگر یک ملیت دیگر ملیت را می زند اگر به این عقیده باشد که در بین ملیت های افغانستان وخوب وبد است باید خوب را خوب بگویم وبد را بد. ما نباید به نام ملیت آن کسی را بکوبیم ویا تقدیر کنیم و یا تکفیر کنیم. اگر ملیتی احمق می شود دنبال بد می رود وسگ بد می شود، من ترس از چغه کردن سگ ندارم. اگر منطق دارد و قضاوت می کند، من به نظر آنها احترام می گذارم.

در مطبوعات غرب رواج بر این است که هرنویسنده جواب انتقاد یک شخص را خوداش یا حزب اش می دهد وجواب انتقاد یک نویسنده را نویسنده ای می دهد که سر آن انتقاد شده ودیگران به داوری می خیزند ونویسنده که سر آن انتقاد شده سکوت می کند. کس دیگراز قبرستان بیرق سبز بالا نمی کند.

باره ها گفته ام حرف دیروزی که گفته ام حرف امروز من نیست. دیروز قسمی می دیدم در موقف دیگری قرار داشتم وامروز در موقف دیگر.

آقای سهام شما دانشمند استید و بهتر از من می دانید که اولین انقلاب در روسیه در سال 1905 صورت گرفت و شکست خورد حزب بزرگ روس بنام بلشویک ومنشویک به دودسته تقسیم شد تا 1917 که انقلاب روس پیروز شد هزارها کتاب بر سر یک دیگر نوشتند و ذهنیت ملت خود را درباره خود و حزب شان وانشعاب های شان نوشتند. احزاب چپ وراست ما و شما هرکدام هزارها انشعاب دربین شان رخ داد اما یک حرف بخاطر روشن شدن ملت خود نگفتند ونه نوشتند.

کسی که به خاطر نداشتن غرور و عزت النفس نه حاضر به اعتراف است نه حاضربه عذرخواهی، جنایت کار دومنزله است. اعتراف و عذرخواهی شهامت میخواهد. شما دیدید که من چندین بار با اشتباه کوچک خود که خیانت هم نبوده از مردم وافراد مشخص معذرت خواسته ام. تا من نمونه از شهامت باشم من با این شهرت زیراستم و از کس پنهان نمیشوم.

 

banamnewspaper@hotmail.com

5192652949 (تیلفون)

محل اقامت: کانادا

                                                                          

اجتماعی ـ تاريخی

صفحهء اول