© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



   

آصف بره کی 

 

                                   ریشخندی بس است!

می گویند سطح پیشرفت اقتصادی یک کشور بیشتر بستگی دارد به سطح صادرات ووارداتش. افغانستان یکی از کشور های است که از دیر بازی میزان صادرات ووارداتش چندان برابری ندارد. قرار معلوم افغانستان بیشتر از هر کشور دگر دنیا کالا وارد می کند وکمتر صادر. دلیل اصلی این گپ بخود خدا وسیاستمدارانش معلوم، مگر یک گپ دراین میان مثل آفثاب روشن است وآن این که درافغانستان هنوز بصورت شایسته وبایسته از داشته های طبیعی وغیر طبیعی استفاده ی درست نشده است. مثال هنوز معادن دست نخورده باقی مانده اند. سنگ های قیمتی بصورت غیرعلمی و توسط اشخاص بهره برداری می شوند. نفت وگاز هنوز در ذخیره گاههای طبیعی پنهانست، قالین بافی جریان سریع ندارد، تولیدات زراعتی جریان کند تر دارد، زمین ها بیشتر ماین فرش شده اند تا نبات، درخت ودگر اشجار، صنعت وجود ندارد وبسیار جهات دگری هم است که افغانستان ازآنها تاهنوز نمی خواهد بحیث اقلام مهم صادراتی استفاده کند. دلیل این کار هم بخود خدا معلوم که افغانستان چشم براه چه وکیست یا بخل دارد واز داشته هایش نمی خواهد دگران مستفید شوند، یا هم مثل معامله گران سفسطه باز چشم براه آنست تا داشته ها وذخائیر سایر کشور ها به پایان برسد وآنگاه افغانستان داشته هایش راباقیمت های صد وهزارچند بلند تر به بازار جهانی عرضه کند ودرآنصورت "قصد پس وپیش عقبمانده گی چندین صد ساله را بگیرد". ولی مشورت آنست تا دیر نشده افغانستان ازااین داشته ها استفاده کند چه مگر باقی ملت های دنیا با سیر امروزی پیشرفت همه به سیارات دگری بکوچند و"عاصی ماند ودوزخ" آنگاه افغانستان بااین همه داشته ها چه کند که نتواند به بازار عرضه کند چون تقاضای برای آن وجود نخواهد داشت. تا دیر نشده امروز باید ازآنها بخاطر وفرت شان بهره برداری درست بکند، از جمله یکی هم ازاضافه تولید کاندیدان ریاست جمهوری، سگ جنگی، بودنه بازی، سیاست بازی، بچه بازی، پارلمان بازی، دزدی، آدم ربایی، شاعری، نویسنده گی، قاچاقبری، تاریخ سازی، قهرمانسازی، مرغ جنگی و....

 

ودراین شب و روزها هم که سر وصدای انتخابات ریاست جمهوری به حد بسابقه بالاست، به نظر میرسد این قسم گپ ها در این سرزمین وقت و ناوقت بسیار پایین و بالامی شوند، مگرکمتر چیزی تغیر می خورد به استثنای حرف ها، تعهدات وچهره ها ولی بازهم نباید که به جریانات امروزاینقدر بد بین بود. باید که در برخورد با جریاتات کمی از انصاف وچیزی هم از خوشبینی و واقعبینی کار گرفت. مثال تنها همین رقم (41 منفی چند) کاندید مقام ریاست جمهوری  وصد وچند حزب سیاسی معنای آنرا دارد که افغانستان باید نه تنها قلب آسیا که " قلب دموکراسی" هم خوانده شود. تصور کنید برای خدا یک لحظه تصور کنید که درکدام گوشته ی دنیا ملت ومملکتی پیدا می شود که بتواند (41 منفی چند) کاندید برای پست ریاست چمهوری ارائه کند" ای خودش زور، بازو، دل وگرده می خواهد".

و درکنار همه ی این واقعیت ها هنوز هم برخی ها داد ازنبود دموکراسی می زنند، اگر همین رقم کاندیدان ریاست جمهوری معنای دموکراسی را ندارد، پس چه نام وتعریف دگری برای این واقعیت میتوان یافت. دراین کشورمردم بیشتر با گرسنگی وسوته کراسی خو کرده اند، اگرهم شکم شان را سیر ساختی ودموکراسی به این مقیاس برایشان مهیا کردی، دگر خودرا از "چته می کشند" وداد می زنند که دموکراسی وجود ندارد.این مثال دموکراسی افغانستان باید حتی امریکا وغرب اروپا را شرمسار کند.آنها از چهار تا شش سال "می زنند ومی کنند" تا یکی دو تا کاندید ریاست جمهوری پیداکنند، مگر درافغانستان همین که نام از انتخابات ریاست جمهوری برده می شود، بلافاصله هزاران کاندید پشت دروازه ی شعبه ی نامنویسی ایستاده اند.بسیاری شان سالهاست که بیکار و بی روزگار اینسو وآنسو سرگردان بوده اند. سالها برای همین کار وغریبی "ریاست جمهوری" ریاضت کشیده، چشم براه بوده اند.

بهرحال، بیاییم برسراصل مسله، می گویند افغانستان دارای حد ود 20 – 30ملیون نفوس است. در آن بیشتر از17 اقلیت بسر می برند. حال منصفانه باید گفت که این رقم (41 منفی چند) کاندید ریاست جمهوری به مقایسه داده های بالا خیلی زیاد اند، ولی داد خدا داد خداست، اگر برای هر 3000 رسما و20000 واقعا باشنده افغانستان یک داکتر پزشک وجود دارد، افغانستان باید برای صدور کاندیدان اضافه تولید ریاست جمهوری خود فکری بکند. مثال باید صدور کاندیدان ریاست جمهوری را به کشورهای غیردموکراتیک ودموکراتیک که درگیرنبود وکمبود کاندید ریاست جمهوری هستند، باید از افغانستان صادر شوند، مثال به ایران، جمهوری مغولستان، زیمبابوی، روسیه، ازبکستان، ترکمنستان، پاکستان، کوریاس شمالی حتی به امریکا واروپا و حتما که به کشورهای عربی شرق میانه که رئسای جمهوری در آن کشورها ده ها سال به کرسی ریاست چسپیده اند وبا این پست بشکل میراثی معامله می کنند که این مقام بسا از پدر به پسر واگذار می شود.

افغانستان باید حتما این کار را بکند. باید که این قدر بخیل نباشد، از هستی ودارایی های خدا داده اش بویژه از اضافه تولید کاندید ریاست جمهوری به صادرات بپردازد.هند وچین که ازصادرات تار، سوزن، دال، نخود، لوبیا تا بته ومصاله ی دیگ پیسه می سازد افغانستان چرا نباید از اضافه تولید کاندیدان "کته وسوته"ی ریاست جمهوری خود پیسه نسازد.

راستی فراموش نکنیم که از روی مصلحت و اصول داد وستد تجارت بین المللی، افغانستان باید برابر صادرات به کشورهای خارج طرف معامله کمی به واردات متخصان امور تخنیکی وکامپیوتری، انجینران ساختمانی ، کار مندان خدمات طبی، زراعتی، معلم و... هم بپردازد (با آن که برای این افراد نیاز وتقاضای چندانی در بازار داخلی  وجود ندارد!!!).

بین خودما من هم یکی ازعلاقمندان نامزدی به مقام ریاست جمهوری آینده ی قریب هستم.ویکی ازمواد برنامه های اصلاحاتی خودرا همین اکنون افشا می کنم.اگر من "رئیس جمهور" شوم دوکار مهم را فقط در روزاول پیروزی خود انجام میدهم ومنتظرلویه مویه جرگه هم نمی مانم:

اول – سیستم سیاسی افغانستان را به شکل طبابت نو جراحی پلاستیکی می کنم یعنی این که افغانستان باید دارای فقط یک سیستم سیاسی نباشد، اصل دموکراسی ایبجاب می کند وآنهم دموکراسی که افغانستان "قلب آن شمرده می شود" درآن تمام انواع سیستم های سیاسی مروج دنیاعیار باشد هم ریاست جمهوری، هم پارلمانی، هم امپراتوری وهم امارتی.... ما تا چه وقت "به دهل دگران برقصیم" چرا از دنیا هر چیر را نقل کنیم که سیستم سیاسی کشور یا فقط ریاستی باشد یا پارلمانی.

در افغانستان صد دلیل مقنع وجود دارد که درآن باید هر نوع سیستم سیاسی فعال باشد. اول خو عملا می بینیم که هرکاندید ریاست جمهوری، هر کاندید وکیل شورا (پارلمان) علاقمند به استقرار یک نوع خاص رژیم سیاسی اند، بنا تا به نظارت "جنگ وچنگوی" مثل همیش بنشینیم  بهتر است که دل همه را خوش ساخته باشیم ودر کشور همزمان تمام انواع مشروع وغیرمشروع رژیم های سیاسی را تجربه کنیم درغیرآن تا ابد ابد همین "جنگ وچنگوی" باقی خواهد ماند.اصلا شما "خو" خودتان شاهد هستید که امروز درافغانستان عملا انواع مختلفه رژیم های سیاسی  فعال اند.ولایات شمالی دو سه شاه یا امیر دارند، در بخش هایی ازغرب و جنوب همچنان عملا امارات فعال  وامیران حاکم اند.اگر یک برادر امیر کابل است، برادر دگر امیر یک ولایت وبه همین سان.

دوم - این که دور ریاست جمهوری را شش ماه می سازم (تاانتقال قدرت به رئیس جمهوری جدید بدون جنگ وچنگوی، کودتا وخونریزی صورت بگیرد) همزمان دور وکالت در پارلمان (شورای ملی) را یکسال می سازم اول بخاطر آن که در یک نوبت خلاف رئیس جمهوری حدود چند صد وکیل (نماینده ی پارلمان) انتخاب می شود. دوم بخاطر آن که اگر در دور شش ماه مدتی بین انتخابات ریاست جمهوری خلا غیابت ریس جمهوری پیش آید، پارلمان باید اداره ی امور را به تنهایی در دست داشته باشد.

پست ریاست جمهوری قطعا بیشتر از شش ماه نباشد.پشت کار وبارش نگردید برادر، درافغانستان هرچیز خود بخود پیش می رود چه بخواهیم چه نخواهیم. ساختمانها توسط معماران ومهنداسان خارجی بخصوص از کشورهای همجوار ومنطقه ساخته می شوند. کلنیک ها ی طبی، بانک ها وتلویزیونها وهر چیز دگری که شما بخواهید. ما تنها شعر وشعار خوب می توانیم بگویم.میگویند درسرزمینی که شعر زیاد گفته می شود کار عملی وعمرانی بسیار کم واقع می شود.بهر حال راست و دروغ این گپ هم بخود خدا معلوم. خلاصه حتی در امور جنگ ودفاع از کشورهم شکر 32 ملت دنیا اشتراک دارند پس برای یک رئیس جمهوری که تنها باید "رئیس جمهور" باشد و امور کشور را دگران "پس و پیش" ببرند همین شش ماه هم خیلی زیاد است. بگذارید که به همه نوبت برسد. باید که جلو "جنگ وچنگوی" گرفته شود.تا به حال شرم و"خیله خندی" زیاد شد.بگذار پس ازاین هر چیز به نوبت اجرا شود، مثال هرکس که امضای زیاد گرفت، حزب وتنظیم قوی داشت، خودرا ازتبار این ویا آن تمدن پیشین عصرعتیقه و یا هم از تبار قوم وقبیله ی پادشاه زاده شمرد، همان کاندید حق اولیت داشته باشد.ریشخندی بس است. در سی سال گذشته زیاد ریشخندی شد ودیدید که سرنوشت به کجاها کشید، بیایید از درسهای تلخ گذشته بیاموزیم.

 

                                                                        (پایان)

 

 

 

                                                                                

اجتماعی ـ تاريخی

صفحهء اول