© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

 

 

صبورالله ســـیاه ســنگ
hajarulaswad@yahoo.com
 

 

 

 

 

 

مـحـمـــد داوود در کارگاه هـنرمند جــــرمنی

             

 

Bettina Jearschky

در نخـسـتین روز اکتوبر 2008، ایمیلی گـرفـتم از بانوی نویسـنده و اندیشـمـندی کـه چـنین آغاز کـرده بود: "دوسـت هـنرمندم Bettina Jearschky کار تازه یی دارد از چهـرهء نخسـتین رییس جـمهـور افغانسـتان. از آنجـایی کـه و آن گلوله باران بامــداد بهــار به چگـونگـی کشـته شـدن مـحـمـد داوود میپردازد، شـاید این پارچـهء نقاشـی در یکی از شـماره هـای آن پژوهـش بگـنجد."

دیدن تصویر بزرگ کارشــده با رنگهء روغـنی شگـفـت انگـیز بود. در پاسـخ نوشـتم: آیا میشـود از آن خانم هـنرمند جـرمنی و انگـیزهء کارش اندکـی بیشـتر بگـویی؟

روز هفـتم اکتوبر 2008، ایمیل دیگـری کـه در برگـیرندهء گـفـت و شـنود بلند آن دو دوسـت هـنرمند بود، رسـید.

پس از آن، هـر باری کـه میگـفـتم: میخـواهـم در شـمارهء آینده تصویر مـحـمـد داوود و فـشــردهء آن گـفـتگـو را با ســپاس از تو، آویزهء آن گلوله باران بامـــداد بهـــار سـازم، در پاسـخ مینوشـت: "مـن نقـش چـندانی در این میانه ندارم. هـمه اش فـرسـتادن آن تصویر و اندکـی آگاهی در پیرامـون پیشـینهء کار نقـاش بود."

و به اینگـونه، ماههـا گذشـت.

اکـنون که زنجیرهء گلوله باران بامـداد بهـار به پایان نزدیک اسـت؛ دریغـم می آید، سـایه روشـنهایی از نقـش و نقاش در رسـانه هـا بازتاب یابند و یادی از نویسـنده، گـوینده و دکلماتور برازندهء کشـور نیلاب ســــلام در نقش پل پیوند به میان نیاید.

 

 

                             
Bettina Jearschky                                            

 

بتینا ییرشـــکی

"مــادرم دانش آمـوز مکتب هـنرهـا بود. او تا امـروز رنگ و مـویک را را رهـا نکـرده اسـت. شـور هـنر را هـمـو در من بیدار سـاخت. از کـودکـی تا کـنون نقاشـی میکـنم. بنیاد این هـنر رنگـین را در آموزشگاه هـنرهـا و دنباله اش را در Ludwig-Maximilians University  در میونش (جـرمنی) فـراگـرفـتم. پایاننامه ام در پیرامـون هـنر و زندگـیArnold Bocklin (1827-1901) ، نگاره پرداز نمادگـرای سـویتزرلندی میچــرخـید.  

دلبسـتگـیم به تاریخ و سـیاسـت با عشـقـم در راه پرداختن به تابلوهـا هـمـریشـه نیست. گـرچه هر دو در روانم با هـم تاب میخورند، ولی برای خـودم هـمچنان دو پدیدهء ناهمگـون اند. 

چهـرهء سـردار داوود را در کنار تصاویر مـردمان ناشـناسـی از افغانسـتان پرداخـته ام. هـمینکـه سـیمای یک الگـو بتواند با "من" خـودم بیامیزد، و کرکترش مایه های نقش_نمایانه داشته باشـد، به پیرنگ پردازی و رنگ آمیزی دسـت میزنم. 

اندیشـهء نقاشـی پورتره سـردار داوود را از دوسـتم، قاسـم میوند گـرفـتم. او خـود خیلی زیبا نقاشـی میکند. دوسـتش پسـتکارت کـهـنه یی به او فـرسـتاده بود. مـردی با عینک دودی و چهـرهء سـمپاتیک در آن دیده میشـد.

و روزی بر آن شـدم کـه ســیمای نخسـتین رییس جمهـور افغانسـتان را نقـش کـشم. میوند میگـفـت: "سـاده نخـواهـد بود!"

در پیرامـون کارنامهء سـیاسـی داوود زیاد خـوانده بودم. میدانســتم پس از برکناری مـحـمـد ظاهـر کـه میگـویند شــاه ناکارآمدی بوده، این یکی با راه اندازی دســتگاه جـمهـوریت و ریفـورمهـای تازه در راه پیشرفـت و شگـوفایی کشـورش بر تخت فـرمانروایی نشـسـت.  

از م. میوند، دوسـت دیگـرم شـنیده بودم کـه مـحـمـد داوود ناسـیونالیسـت راسـتین بود. گـذشــته از اینهــا، چگـونگـی شـهـید شـــدن خــودش و کـودکان، نوجــوانان، فـــرزندان و بانـوان خــانه و خـانواده اش، از هــر نگاه دردانگـیز اسـت."

با سـپاس از نیلاب ســـلام برای فـرسـتادن این یادگار و نیز برای برگـردان ســخنان روشـنگــرانهء بتینا ییرشـکی ...

 

[][]

ریجـاینا/ کانادا

29 فـبروری 2009

 

 


                                        

                                                                                                    
 


 

اجتماعی ـ تاريخی

صفحهء اول