© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


داکتراکرم عثمان

 



                                    حقوق زن، اسير دور باطل تاريخ افغانستان


باز هشتم مارچ برگشته است. روزی که پار و پيرار هم آمده بود و مردم مقدمش را گرامی داشتند و برايش محافل شادمانی برپا کردند.
اگر مانعی دم راه اين خجسته روز را نگيرد سال آينده نيز باز خواهد گشت، مثل نوروز، مقل عيد رمضان و عيد قربان و مثل جشن استقلال.
اما شايان پرسيدن است که سوای اجرای تشريفات معمول، تا کجا به محتوا و مضمون راستين هشتم مارچ توجه کرده ايم .
مضمون حقيقی هشتم مارچ مساله تساوی کامل حقوق زن و مرد می باشد. اگر چنين مساله ای در کردار و پندار جايگاهی ميداشت، ديگر نامگذاری يکروز بنام « زن» منتفی ميبود چه در آن حال سخن از تحصيل حاصل ميرفت و نيازی به برگزاري محافل و مجالس نميبود.
بنا بر آن در پشت هشتم مارچ طنزی تلخ و ناگفته پنهان است. تقريبا حدود هشتاد يا نود سال از نهضت زن در افغانستان ميگذرد. از بدو پادشاهی اعليحضرت امان الله خان به همت او و مادرش سرور سلطان و همسرش ملکه ثريا ، زنها اجازه يافتند که بدون دولاق و برقع در بيرون از خانه ظاهر شوند و بدون ترس و بيم، هوای آزاد را تنفس کنند. از آن روزگار به بعد، زنها حق تحصيل ، حق کار و حق مشارکت در حيات سياسی را بدست آوردند.
دختران افغان برای تحصيل به خارج اعزام شدند. در مدارس و شفاخانه های کابل اجازهء کار يافتند ولی همانطور که اطلاع داريم ارتجاع داخلی، بخصوص روحانيون بزرگ ، سرکرده های قبايل و زمينداران واپسگرا در همدستی با اشرافيت معامله گر و محافظه کاربه تحريک عمال انگليس ، سنگ اندازی کردند و با راه اندازی اغتشاش هايی در داخل مملکت نهضت زن را زير سوال بردند و در سال 1928 به حدی شاه ترقيخواه افغانستان را تحت فشار گرفتند که ناگزير شد تمام رفورمهای اصلاح طلبانه اش را باطل اعلام کند ، حجاب را دوباره برقرار کند و سرانجام پس از تحمل شکست از قبيله سليمان خيل که به تحريک نور المشايخ روحانی محافظه کار قد علم کرده بودند کشور را برای هميشه ترک بگويد.
او در آخرين فرصت ، اين بيت را بر زبان آورد:

ميروم تا که نشنوی نامم       اگر از نام من ترا ننگ است

به دنبال شکست آن نهضت، بار ديگر در دوران صدارت محمد داود خان رفع حجاب به کرسی نشست که در برههء حکومت طالبها و تا حدودی در زمان حاکميت جهادی ها حقوق مدنی زن ها در محاق تعصب و کوتاه نظری رنگ باخت، تا اينکه بعد از رويداد يازدهم سپتامبر 2001 بار ديگر زنها وارد عرصهء زندگانی شدند و آزادی شانرا باز يافتند .
ليلا صراحت روشنی شاعرهء نامراد افغانستان اين مضمون را با زبانی زيبا و بيان شيوا چنين پرورده است: چادری بپوش ، چادری نپوش!!
اين گفته ميرساند که تاريخ نهضت های روشنفکری ما گرفتار بيماری مزمن « دور باطل!» بوده است. يعنی زنها در افغانستان پيروزی های بسيار کوتاه مدت و شکست های نهايت دراز مدت داشته اند و تا اين دور باطل پايان نيافته است زنها به تساوی حقوق با مرد ها نخواهند رسيد. کماکان دو تا زن مساوی به يک مرد خواهد بود. زنها به حرمان از حضانت محکوم خواهند بود. مناصفهء يکمرد ميراث خواهند برد و اجازهء نخواهند داشت که به مقام رياست دولت، رياست پارلمان و پُست قاضی القضات برسند.
زنها بايد به درونی شدن روز هشتم مارچ بکوشند و بی وقفه برزمند تا حقوق شانرا بزور بگيرند نه اينکه چشم انتظار الطاف و عنايات مردمها بمانند.
به اميد آنروز
 

          

اجتماعی ـ تاريخی

صفحهء اول