شکیلا نصیر بهانه
درد دل
چقدر درد کشم تا به مداوا بر سم
چقدر ناله شوم تا به ثریا بر سم
آه ای شب تومگریکشب یلداشده ای
چقدر چشم بدوزم که سحرگا برسم
هرکجا سر زده ام تا که ببینم رخ دوست
چقدردیده شوم تا به تما شا برسم
ای فلک دست بدار از سرمن بهر خدا
چقدر رنج کشم تا به تمنا بر سم
وای از غصه غربت که زمینگیرم کرد
چقدر صبر کنم میهن زیبا بر سم
شده عمری که مهاجر شده ام شهر به شهر
چقدر راه برو م تا که به ما وا بر سم
هیچ کس گوش نکرد قصه ویرا نی ما
چقدر غصه شوم تا که به دلها بر سم
اشک من خشک نشد تا برسد در قدمش
چقدر قطره شوم تا که به دریا بر سم
ای "بهانه" چه دراز است ترا منزل دوست
چقدر عمر دگر تا که بدانجا برسم ؟؟
«»«»«»«»«»«»
ادبی ـ هنری
صفحهء
اول
|