© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

    

 

 

 

نادیه قانع



خوابم یا بیدار ؟

عاشقم ،عاشق شبنم

باخودم ، تنها خودم

همه در خواب ناز ، منی بیخواب

به دنبال تو

دنیا با تمام بزرگی و آدم هایش

ولی خورد وخالی

کوه های بلند قلعه و استوار

ولی بی پایان

دریا های وسیع و بر دار

ولی بی آب

وجای خوابم را با تمام سایه های سیاه

ورنگارنگش بدوش گرفته

به دنبال تو

میدانم ، میدانم

که بیچاره شده ام

به تک درخت بی برگی می ماندم در زمستان

تنها، لرزان ، اما ایستاده

آواز می خوانم در سالون ها

دگر سنگ ها هم جوابم نمی دهند

کوه ها دره ها از آواز هم خسته

ودریا چون اشک هایم خشکیده

حتا

حتا

پرنده گان آزاد هم

از آمدن بهار و جشن گل سرخ

سرود دل انگیز آغاز نمی کنند

اما من

خانه بدوش

به دنبال تو

قلب خنجر خورده ام زخم دارد تازه

با دهن باز

درست مثل وطنم

وزخمم زخم ناسور

در تاریکی شب ها

با تمام درخشندگی ستاره ها

ومن خاموش ،خاموش

زباندار بی زبان

وطندار بی وطن

شب وستاره بدست

به دنبال تو

میهن من

زیبا وطن ، لیلا وطن ، دادا وطن

شنیده ام بعد از تاریکی روشنی است

وفردا هم روز خداست

شب یلدا را گذرانده

خوشه نور بدست گرفته

به امید فردا

به دنبال تو

 

 

 

 


 

ادبی ـ هنری

 

صفحهء اول