|
همایون « مجید»
تنها ٬ باتوبود
تنها با توبود ٬ که میشد جوانه زد : سبز وشگفته بود و سرشاروشوخ وشَنگ . تنها با توبود کزعطرپونه ها ومَی شبنم بهار گلوا ژه ها نوشت وغزلها سرود شاد .
٭ ٭ ٭ تنها باتو بود که میشد بهار کرد عطروطراوت همه گلهای دشت را درپای تو فشاند وبه راهت نٽار کرد ازشاخه ها ی سبزرزان خوشه ها بچید گلخوشه ها به کوزهٴرنگین شب سپرد با دختران رز گره از راز د ل گشود وزچشمهٴ شفا ی لبت جرعه ها ربود ﺁب حیات خورد و به رویت بهارکرد .
٭ ٭ ٭ تنها با توبود که میشد به باغ وصل رنگین گلشنی که لبا لب زبوی گل بیخود زعطرمریم ونسرین ولاله بود ٬ اندرنوای شَنگ و شَرنگ پیاله بود . در شور پرجنونِ همه بلبلان باغ درجشن پُرشکوه قناری وساره بود .
٭ ٭ ٭ اما دریغ ودرد که اکنون تونیستی ! نورستارهٴتوبشُـد زﺁسمان من ! د ست شَبش ربود . این سقف شعله بار دگرباره سرد بود . گویی که از ازل : این ﺁسمان غمزده ام بی ستاره بود !
20.11.07
«»«»«»«»«»«»
|