© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

(بهانه)
 



تو برایم هر چه بودی دوست!


مثل عطر گل نارنج
مثل زیبا یی خورشید
مثل سبزی چمن ها
مثل مهتاب بها ری
مثل لبخند سحر
مثل رویا های شیرین
مثل یک خواب خوش شب
مثل رنگ آب دریا
مثل یک بستر آ رام
مثل رنگینی گلها
مثل آن ستاره ی صبح
مثل دست پر نوازش
مثل یک واژه ی امید
مثل یک مظهر خوبی
مثل فردای پر از نور
مثل لبخند پر از مهر
مثل آغوش محبت
مثل یک معبد عشق
مثل بینایی چشمام
مثل نیروی جوانی
مثل یک صخره محکم

تو مرا هر چه بودی دوست
تو برایم همه دنیا بودی
بین که با رفتن تو
من همه اینها را
به خدا داده ام
از دست!!!!!!!!


 

 

 

نمی ارزیدی

دادمت جان من، ای جان نمی ارزیدی
شده ام خسته زهجران نمی ارزید ی
یک نیستان به خیا ل تو بشد ناله من
تو بیک نای نیستا ن نمی ارزیدی
به فراق تونشد خشک مرا چشمه ی اشک
تو به این دیده گر یان نمی ارزیدی
من به پای تو گلستا ن تمنا کشتم
تو به یک خار بیا با ن نمی ار زیدی
من به عشق تو گذشتم ز سرو نام و ننگ
تو به رسوا یی ام ای جان نمی ارزیدی
چه بسا جامه دریدم زغم هجرانت
تو به یک چاک گریبا ن نمی ارزیدی
ایستا دم همه عمرم سر آن عهد و و فا
به وفا داری و پیمان نمی ارزید ی
ساختم از تو بتی بهر پرستید ن خویش
تو به آن باور و ایما ن نمی ارزید ی
جامه صبر کفن شد به تن بیما رم
تو به این رنج فراوان نمی ارزیدی
این ( بهانه) چه غزل ها به هوای تو سرود
تو به یک مصرع به قرآن نمی ارزید ی


فلا دلفیا
26-09-08

 

    

«»«»«»«»«»«»

 

 

 

 


 

ادبی ـ هنری

 

صفحهء اول