© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

  داکتر اکرم عثمان


                                              يک جنگ رسوا و دردناک

کم و بيش بيست روز است که در « باريکهء غزه» کودک کشی ، زن کشی و تخريب هست و بود يک ملت مظلوم و بلا کشيده ادامه دارد.
يکطرف اسرائيل با دندان های اتومی و زرادخانهء مملو از سلاح های ميکروبی و کيمياوی و کشتار جمعی قرار دارد و طرف ديگر سازمان حماس موضع گرفته که يک حزب راديکال فلسطينی است و نبرد مسلحانه را در پيکار با اشغالگر ترجيح داده است.
در متن اين جنگ ظالمانه و نابرابر يک حقيقت آفتابی وجود دارد و آن اينکه فلسطينی ها ميدانند که جانب مقابل چه از نظر کم و کيف جنگ افزارها و چه از نظر شمار سربازان داخل جبهه، پشتوانهء لوژيستيکی و پشتيبانان بين المللی بر آنها برتری دارد اما عليرغم وقوف به چنان واقعيتی به نبرد ادامه میدهند.
به گواهی خبرگزاری ها تا دم حاضر حدود يک هزار نفر فلسطينی از جمله يکصدو نود کودک به قتل رسيده اند در حاليکه چيزی بيشتر از ده نفر اسرائيلی کشته شده اند، يعنی ارتش اسرائيل در ازای يکنفر، صد نفر را کشته اند.
از جانب ديگر « جورج دبليو بوش» پدر خوانده! و قيم اسرائيل گفته است که در اين ماجرا « حماس» مقصر است چه خاک اسرائيل را با راکت می کوبد. ولی جهانيان به قضيه طور ديگری نگاه می کنند.
در هيچ جای دنيا نيست که مردم زبان به اعتراض نکشوده باشند و جنايات صهيونيست ها را محکوم نکرده باشد.
برغم توجيهات دروغين و شعبده بازی های ادارهء بوش ، افکار عامهء جهانی با مشاهدهء اجساد پاره پاره و خونچکان صد ها نوجوان و کودک گهواره و مثله شده فلسطينی دريافته اند که در باريکه غزه پاکسازی مذهبی، قومی و نژادی ، بابی باکی و شناعت زيادی جريان دارد و در نوع خودش در تاريخ معاصر خاورميانهء عربی کم نظير می باشد.
در بيست و چهار ساعت ده ها فروند طيارهء شکاری و بم افگن چندين بار کلبه های محقر آواره های فلسطينی را بمباران می کنند و صدها عراده تانگ توپدار، موسسات فلسطينی را با خاک يکسان می نمايند.
در ضلع ديگر اين قضيه جمهوری اسلامی ايران قرار دارد که به بهانهء ايجاد مزاحمت برای امريکايی ها در آن منطقه، گروه های راديکال فلسطينی را تشجيع و تسليح می کنند و بعد از آتشزدن جنگ در غزه و لبنان خود کنار می نشينند.
جنگ حزب الله با اسرائيل که چند ماه پيش اتفاق افتاد و جنگ غزه نيز در حقيقت مولود همين بازی می باشد.
ممالک محافظه کار عربی بطور خاص مليونرهای عرب سعودی و دولت امارات عربی در تنعم و دالر غرق می باشند و در کمال بی پروايی بسر می برند.
ديگر کشورهای اسلامی نيز به جز انتشار اعلاميه های ميان خالی و راه اندازی تظاهرات، کار بيشتری انجام نداده اند.
اين يک شرمساری عالمگير می باشد. يک مليارد مسلمان با اجرای يک سياست منفعل و بی بنياد نه فقط آبروی خود را برباد داده اند بلکه ثابت کرده اند که در جهان معاصر ارزش زنده بودن را ندارند.
باشد که اين بازی دير نپايد و رهبران جبون ممالک اسلامی در چشم مردمان از اين بيشتر خوار و خفيف شوند و در روز مبادا حساب پس بدهند.
 

          

اجتماعی ـ تاريخی

صفحهء اول