© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


احمدسیر مهجور
عضو مرکز مطالعات علوم اجتماعی دانشگاه رووان فرانسه

 

 

                                     بحران هویت و بحث های نا بهنگام


یکی از دوستان از من خواست تا در مورد بحث و مشاجرات لفظی و قلمی که از مدت زمانی به اینطرف پیرامون مسأله هویت , زبان , قوم و قبیله که در سایت های انترنتی و مطبوعات افغانها جریان دارد چیزی بنویسم. گرچه اکثریت قاطع این بحث ها بر پایه پیش داوری های ایدیوبوژیک و سکتاریستی استوار بوده ولی بآنهم چند نکته در مورد بطور خلاصه بیان میدارم .

با ارزیابی سریع مطالب بیان شده پیرامون این مقوله ها مبرهن میگردد که بحث های کنونی ناشی از بحران هویت بوده که دامنگیر اقشار مختلف جامعه ما شده و بازتاب دهنده یک تصور واقعی از یک جامعه بحران زده بوده که هر گرایش بدون در نظر داشت منافع ملی و ارزش های مشترک مردم سعی میورزند تا منطق چوبین خود را به کرسی بنشانند.

پس از پایان جنگ سرد, فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی , ایدیولوژیهای که در قرن بیست در جهان نقش اساسی را بازی میکردند و افکار عامه را بدنبال خود کشانیده بودند,در قرن حاضر مصداقیت خود را از دست داده به بحران مواجه شده اند. زیرا ازیک طرف عوامل ظهور وتداوم این ایدیولوژیها منتفی گردیده و از طرف دیگر این ایدیولوژیها از ارایه پاسخ به خواسته ها انسان قرن بیست ویک , چالش ها و مقتضیات جامعه نوین متکی بر مدرنیته و دست آورد های آن عاجز مانده اند.

بحران ایدیولوژی ها یک پدیده جهانی است که در همه جوامع البته به اشکال ومیزان مختلف قابل ملاحظه است, در اروپا و امریکا نیز افراط گرائی بطور بطور چشم گیری رشد نموده و گروه های سیاسی, شعار های خود را پوشش دینی و یا ملی گرائی میدهند تا درین مرحله ,از بحران هویت به نفع خویش استفاده نمایند.
عوامل متعدد و شرایط جدید زمینه های شکست مطلق تعداد زیادی از ایدیوبوژی ها را فراهم کرده و پیروان شانرا در یک مخمصه, سردرگمی ,بی سرنوشتی و بحران هویت قرار داده اند , آنها مفاهیم را مغالطه نموده وبرای خویش یک معجون نا متناجس از ارزش ها را خلق کرده اند که پیآمد های منفی آن به درجه های مختلف در جامعه مشهود است.

عده دانشمندان و روشنفکران ما در افغانستان , عنصر زمان را در تحلیل های شان فراموش نموده تیوری های قرن هژدهم و نزدهم غرب را که برخاسته از شرایط اجتماعی و فرهنگی جوامع غربی اند, بدون درنظر گرفتن مصداقیت عملی آنها در جوامع سنتی چون جامعه افغانستان مطرح مینمایند. بدون تردید ملت یکی ازمولفه های اساسی دولت مدرن بوده و ناسیونالیسم یکی از مستلزمات تشکیل ملت- دولت بشمار میرود اما این را باید بدانیم که امروز, ناسیونالیسم با ابزار قرون گذشته تحقق پذیر نیست و از ناسیونالیسم نباید استفاده ابزاری کرد. ما امروز به تعریف جدید و تطبیق مقوله ها از جمله ناسیونالیسم بر اساس شرایط کنونی و مقتضیات قرن بیست و یک نیاز داریم به نحویکه شیرازه وحدت مردم این خطه را حفظ نموده و رستگاری باشندگان آن را تضمین نماید.

این بحران در نتیجه شکست ایدیولوژیها بمیان آمده که رهبران سیاسی وایدیولوژیک جامعه نه تنها از رهبری پیروان شان عاجز مانده بلکه خود در منجلاب بی ارزشی غرق شده و آینده خود را در تداوم بحران جستجو میکنند. به همین جهت است اتباع شان را در فقدان هدفمندی قرار داده و خودشان برای جلوگیری از گسترش بحران هویت هیچ اقدامی نمیکنند. و فقدان رهبریت ملی موجب گردیده تا مردم در بی سرنوشتی بسر ببرند.فلهذا افغانها در واقع در بحران قیادت و زعامت قرار دارند .

در حالیکه ارزشهای زبان, قوم و قبیله از گنجینه های پربار میراث فرهنگی افغانستان بشمار میرود , اما عده ای با از دست دادن بازار شعار های سابقه خویش و مصداقیت آن , به دنبال مطرح کردن همچو مسایل در حقیقت در تلاش اشباع غرایز ایدیولوژیکی خویش اند. و همچنان عده دیگر زیر نام دموکراسی به اعمالی متوسل میشوند که حقوق بشر از آن ننگ دارد, از دموکراسی نباید ایدیولوژی ساخت بلکه دموکراسی را بر اساس ارزشهای هویتی جامعه تعریف کرد تا مصداقیت خود را درآن کسب کند.

دین در حقیقت نقش اساسی و رهبری کننده را دردوران بحران ها در تاریخ افغانستان بعهده داشته اما اینبار «رهبران به اصطلاح مذهبی» جامعه بدون اینکه رسالت اصلی شانرا درک نمایند آنها نیز جز بدنه یی این بحران محسوب میشوند که امروزمقام و منزلت دین را نیزدر جامعه تضعیف نموده اند.

زمانی همچو بحث ها میتواند مثمر و سازنده واقع شود که با یک سازماندهی درست علمی در شرایط براه انداحته شود که ما توانائی نتیجه گیری مطلوب را از آن داشته باشیم. اما بدبختانه مشغول شدن افغانها را در شرایط فعلی در همچو بحث های نابهنگام , آنها را از فکر کردن و توجه به قضایای حیاتی کشور چون تعیین سرنوشت شان بدست خود شان دور میسازد.

بنابر واقعیت های امروزی جامعه در سطح خانواده و شهر,محل کار و کانون های تعلیمی, ما محکوم به همزیستی هستیم , با ایجاد تنش نمیتوان, اعتماد را بدست آورد و به صلح و آرامش نایل شد. پس بر اساس همین دیدگاه ,مکانیزم جدیدی را برای تقویت روحیه ملت بودن روی دست گرفته و آینده خود را بر اساس منافع مشترک رقم بزنیم ورنه با دادن دست آویز برای مداخله دیگران وفراهم نمودن زمینه های تشدید اختلاف در شرایط کنونی ,خود را قربانی اشتباهات خویش خواهیم کرد.
mahjoor.univ-rouen@orange.fr
 

          

اجتماعی ـ تاريخی

صفحهء اول