© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


داکتر اکرم عثمان

 

                                       دانشوران طالب طلب و مسأله افغانستان
                    « چه بسیارکسانی که با هم می جنگند اما همدیگررا نمی شناسند و
                        برای آنهایی می جنگند که همدیگر را نیک می شناسند!!»

چندی پیش تصادفا گوشم به گفت وشنود بسیار جالبی در یکی از سایت های انترنتی بود.موضوع بحث جستجوی یک راه حل کارسازو منطقی برای نجات افغانستان بود. اصحاب مباحثه همدیگر را قبول نداشتند. یکی از صاحبنظران در مقام مصاحبه شونده قرار داشت و حاضر شده بود که نظریاتش را در معرض نقدو بررسی قرار بدهد و پرسشها را پاسخ بگوید وطرف دیگر پرسشگرانی بودند که از هردری سخن میراندند.

شخصیت مرکزی ! در مذمت از شیوهء برخورد نیروهای ائتلاف با مردم افغانستان میگفت که بدون مشارکت قوت های مسلح در قدرت ، راه حل دیگری وجود ندارد. البته او به جای طالبها، اصطلاح« قوت های مسلح!» را بکار میبرندو می کوشید به اثبات برساند که دیگر انصاف نیست آن مبارزان راه آزادی را آدمهای شریر و عقبگرا بدانیم چه وقتیکه یک نیروی متحارب داخلی ، مدتی درمقابل دولت برسراقتدار مقاومت می کندوعملا حقانیت حضورش را به اثبات می رساند از نظر حقوق بین المللی سزوار شناسایی می باشد و باید جانب مشروع مذاکره و مفاهمه تلقی شود.

این استدلال درجای خودش منصفانه می باشد اما نگارنده به این باور است که به جزصفوف خوشباور وروستایی و به شدت هیجان زده طالبها که چشم بسته و معصومانه وارد جنگ شده اند رهبران و مهره های میانی آن دارو دسته از چنان حقانیتی برخوردار نمی باشندزیرا که فرستاده, گماشته و دست آموز چند نیروی خارجی می باشند ئ چندین بار در مقام ستون پنجم! و آلت دست دشمنان مردم و وطن بکار رفته اند.

برای اثبات این مدعا یکی از اعترافات« بی نظیر بوتو »  صدراعظم چندسال قبل پاکستان را دراین جا می آوریم.
او در دورانیکه از سوی رهبری نظامی کشورش خلع قدرت شده بود افشا کرده بود که« تحریک طالبها یک پروژه انگلیسی است که آنرا به منظور جلب حمایت و پشتیبانی مالی و نظامی ایالات متحده ،در اختیار متحدبزرگش امریکا گذاشت . امریکایی ها لبیکش گفتند وآنرا به پاکستان سپردند تا به منصه اجرا بگذارد!»

سازمان استخبارات نظامی آن کشور(  (I.S.Iبا بهترین وسیله تشجیع و تحریک مردم ساده متعارف را در دوسوی « مرز دیورند» دامن زدن تمایلات حاد مذهبی تشخیص داد و به کمک اردوی پاکستان و رهبری سرکرده های مدارس دنی ،بزودی بر تنظیم های عقبگرای جهادی چون تنظیم های سیاف ،ربانی،گلبدین ،خالص و غیره پیروز شدندو مطابق مدل پیشنهادی I.S.I چنان نظامی را به کرسی نشاندند که در وحشیگری و تمدن ستیزی مانند نداشت.

در اصل طالبها دهاتی های مومنی بودند که کاری به کار سیاست نداشتندو از..........و خان شان متابعت می کردند. سازمان استخبارات نظامی پاکستان مطابق همان برنامه برای آنها توپ،تانک، طیاره ، پول ومعلمان کاردان ارزانی کرد تا خبره شوندودر نبرد با حکومت ملایان در افغاستان که خود نیز از قماش آنها بودند و در تأسیس یک حکومت فراگیر درمانده بودندقابلیت نشان بدهند.

آنها با پیشتگرمی نیروهای پاکستانی که عملا وارد جنگ شده بودند به سرعت نیروی های برهان الدین ربانی و گلبدین را شکست دادند و بجز بخش هایی از بدخشان ، بر سراسر افغانستان مسلط شدند.

دیگردر افغانستان حکومتی به ظاهر شریعتمداری تشکیل شد که از چندین مرکز قدرتمند اقتصادی وسیاسی به تلویح و تصریح فرمان می برد. طالبها زنها را در ملأ عام شلاق میزدند، دست جوانهایی را که متهم به خس دزدی ! بودند از مفصل و مرفق می بریدند و بریده ها را به جوانک های مصمم دهاتی می داند تا به بازارهای کابل بکشند و از عدل وداد داروغه های امارت اسلامی خبربدهند.

جالبتر اینکه عمال همان به اصطلاح « قوت های مسلح!» با استفاده از ذهنیت ننگین قرون وسطایی مجسمه های با میان را به عنوان نمادهای شرک و بت پرستی با خاک یکسان کردند وزنهارابه اتهام جرایم نامعلومی در ستادیوم ورزشی کابل  تیر باران تمودند.

این درست است که عوام الناس روستایی که در ماجرا وایلغار طالبها شریک بودند آدمهای فریب خورده واز جهاتی بیگناه می باشند اما سرکرده هایی که آگاهانه وشعوری وارد صحنه شده اند واز واشنگتن ،لندن،اسلام اباد وامارات عربی فرمان برده اند هرگزسزاوار مذاکره و مفاهمه بوده نمی توانند.

صاحبنظرانی که با قباله های روباه ! از پاریس و برلین وارد صحنه شده اند وسنگ محبت طالبها را به سینه می کوبند باید بدانند که این مسأله با معیارهای مذهبی و قومگرایی قابل بررسی نمی باشد.

این قضیه ای فرا قومی ، فرازبانی وحتی فرا مذهبی می باشد.

دراین قضیه پای انسان این سرزمین دخیل است که میخواهد از جوف تنگ نظری های یادشده گامی فراتربنهد و جامعه ای مدرن و فارغ از بیداد و تبعیض و تعصب بنانماید.

به پنداشت این هیچمدان معادلات سیاسی بین المللی تغییر کرده است واگر مااین تغییرات فاحش را نبنیم و جایگاه مناسب افغنستان را درکشاکش نیروهای متعارض منطقه ای و جهانی در نیابیم بعید نیست که گرفتار سردرگمی اشتباه در تشخیص و اشتباه در محاسبه شویم و فدای مطامع این و آن گردیم.

فرصت آن فرارسیده است که باردیگربه مضمون درونی این وجیزه همیشه کارساز علی شریعتی توجه کنیم :« چه بسیارکسانی که با هم می جنگند اما همدیگررا نمی شناسند وبرای آنهایی می جنگند که همدیگر را نیک می شناسند!!»

          

اجتماعی ـ تاريخی

صفحهء اول