© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

نوشته محمود نجفی
کارمند دانشگاه هومبولت برلين، سيمينار آسيای مرکزی
 

 

 

                                      مولوی نجف علی خان کی بود؟

مولوی نجف علی خان پسر مولوی عبدالصمد خان از مردمان جلالپور ولایت گجرات هند قدیم بود. او بعد از اخذ شهادتنامه بی ا BA درسال 1892 از اسلامیه کالج لاهوربه رشته زبان های عربی، فارسی و انگلیسی، مدت دوسال را بحیث مترجم در محاکمه قضایی آن ولایت ایفای وظیفه کرد.
چون شخصیت ملی، آزادی خواه و وطن پرست بود از سلطه و استعمار انگلیس بر هند شدیدا رنج می برد و کارکردن بیشتر در خدمت ایشان را عار دانست و از شغلش استفعاء نمود و به زادگاه و قصبهء آبایی خود جلالپور برگشت ودرآنجا مدرسه به اسم "خانه نجف" تاسیس کرد که درین مکتب علاوه بر دنیات مضامین ساینس و عصری نیز تدریس می شد.
تا اینکه در سال 1896 بنابر بیشنهاد داکترعبدالغنی خان برادر کوچکش و دو مکتوب مکرر شاهی و خواهش عبدالرحمن خان امیر افغانستان ، وظایف مدرسه ( خانه نجف ) را به پدر خود سپرده و عازم کابل گردید.
در اوایل اقامت خویش بحیث استاد شهزاده گان و غلام بچه گان دربار و مترجم کتب درسی، کار و وظیفه داشت. علاوه بر آن به اثر آرزو و خواست والیا حضرت مادر محترمه شهزاده امان الله، اتالیق خصوصی وی تعین گردید و این جوان را مدت هشت سال در دامن علم و معرفتش پرورانید و او را در حلقه سری مشروطه خواهان درباری پیشوا ساخت.
مکتب حبیبیه را با همکاری و معاونت برادرش داکتر عبدالغنی در سال 1903 بنیاد و اساس گذاشت و تعداد زیاد از مشروطه خواهان از همین مکتب در سال 1909 اولین صداهای آزادی خواهی ، دیموکراسی ، اصلاح طلبی خود را بلند کردند که بزودی از جانب انگلیس ، حبیب الله و ارتجاع داخلی سرکوب گردیدند. ولی این حرکت با ایثار و قربانی مشروطه خواهان اول ، سر مشق و الهام بخش جنبش مشروطه خواهان دوم شد که بالاخره منجر به سقوط دولت حبیبی گردید.
هنگامیکه اعلیحضرت امان الله خان به اریکه قدرت تکیه زد ، تمام مشروطه خواهان اول با شمول نجف علی خان وبرادرانش را از زندان ها و اسارت زمان پدر، رها نموده منزلت و احترام کرد و از ایشان خواست تا در معارف کشور مصدر خدمات بیشتر گردند.
چنانچه مولوی نجف علی خان وظایف اَهم و پر ارزش را در گسترش و رشد معارف عصری ایفا کرد. عضو برجسته مجلس قانون گذاری و مشاورت برای امان الله، سرپرست و معاون مکتب حبیبیه یگانه مدرسه عصری افغانستان، عضو دارالترجمه و تالیف و کتب تدرسی نصاب تعلیمی، نویسنده سراج الخبار بنام های مستعار از درون زندان ، بنیادگذار دارلعلوم معلمین و دیگر خدمات با ارزش و عمده را برای بهبود معارف در عمل پیاده کردند که قابل ستایش است و یکعده محدود از مؤرخین حق شناس و حقیقت بین، کارنامه های علمی ایشانرا در کتب و مقالات تاریخی خویش تآیید ، تصدیق و توصیف می کنند و به این ترتیب نیز ادای دین مینمایند.
برخی مورخین دیگر در مورد ایشان برداشت های منفی دارند که چنین قضاوت در مورد شادروان نجف علی خان نه مستند و نه منصفانه می باشد و نه با حقیقت واقع تطبیق مینماید. آن بزرگمرد، شاه ترقیخواه افغانستان اعلیحضرت امان الله خان را به مبادی نظام دموکراسی آشنا نمود و به او آموخت که با چه تدبیری میتوان مشروطه را به جای حکومت های مطلقه و مشروعه! به کرسی نشاند. مرحوم نجف علی خان معارف مدرن را در کنار دانشورانی چون محمود طرزی بنا نهاد. او با تالیف الفاروق راهش از روحانیون مرتجع جدا کرد و هرگز با پادشاه وقت مخالفت نکرد.
نجف علی خان یکماه ونیم قبل از بین رفتن دولت امانیه بخاطرحفظ جان وهراس از هجوم حبیب الله کلکانی به هند برگشت. طوریکه درین چندبیت شعرش قضیه آشکار وهویدا می گردد:
نی امانی یافت در دارالامان آن خسته دل
وانکه بودش دلکشا دلگیرش آمد نظر
آن جوان مجبور شد آخر به ترک مرز وبوم
بعدمن الاکه یک ماه ودوهفته شد بسر
اعلیحضرت امان الله خان غازی ، اگر به مشورت رهنمود وهدایات اساتید و مربیان آگاه و با دانش خود از جامعه افغانستان، گوش و توجه فرا می گذاشت واز شدت عمل خویش کاهش میداد وبه شناخت جامعه و کشورش عمیقاٌ و با آرامی می پرداخت واز اشتباهات سیاسی ـ خودمنشی و میراث مطلقه ای ، پرهیز میکرد. دولتش پایه دار می ماند ولی افسوس....
در عهد نادرخان هنگامیکه نجف علی خان دوباره برای خدمت معارف مدت کوتاهی بکابل مراجعت کرد وبا نوشتن کتاب « الفاروق» شیخ و حضرت ها به مخالفت شدیدی علیه آن تالیف وی پرداختند چونکه موضوعات آن اثر به سوابق وسوانح آنان برمی خورد، بناٌ حضرت ها حکم سنگسار نویسنده را از نادر خان تقاضا داشتند واین کتاب مذکور بزودی از بازار های کابل جمع آوری گردید و نجف علی را مجبور به تبعید به هند نمودند.
کتاب موصوف نزد نگارنده این سطور موجود است.
غبار مرحوم همه این حقایق را درست بررسی نکرده اند ویا اینکه کدام سانسور وفشار در ین بوده است. فقط به چندشعرش اتکاء نموده که البته آن اشعار نیز چندسال بعدتر از سقوط دولت امانیه به شیوه تنقیدی سروده و بعضا هم جعل گردید اند. اما بیشترسروده های وی درمورد امان الله، سبک نصایح وپندهای مشفقانه وپدری را دارد.
زمانیکه او دوباره به هند برگشت، انگلیس ها وی را شدیدا تحت مراقبت خود قرار دادند حتی چند اثر و تالیفات وی که در اخبارهای هند به نشر رسید. انگلیس بنابرترس واز دست دادن هند، وی را تهدید به مرگ نمودند. ولی با آن هم به ناچار ودرخفا جهد خود را برای رهایی و استقلال هند از سلطه آنان ادامه داد. با افکار، عقاید واشعار عالی وانقلابی خویش خیلی از آزادی خواهان ترقی خواهان را در سرزمین هند پرورانید.
سیزده اثر، تالیفات چاپی وقلمی با دیوان اشعارش به زبان شیرین فارسی دری، زبان اهل عرفان وعالمان را برای بازماندگان خود و ملت نجیب افغانستان عرضه نمود سه سال بعد از استقلال هند ویوغ استعمار انگلیس به سال 1950 در مسکن آبایی وخانه اجدادی خویش ازین جهان فانی وداع کرد.
                                                 روانش شاد باد!


سعدایا مردنکونام نمیردهرگز
مردآنست که نامش به نیکویی نبرند!

 

          

اجتماعی ـ تاريخی

صفحهء اول