© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سید فریدون ابراهیمی


به شقایق های سوخته
به عهد های شکسته
به پیوند های گسسته
و به همه انسان های نامراد پیشکش میکنم




به من رحم نکن... "1"

نرگس ترا به پنجره سوگند میدهم
با روح سبز باغچه پیوند میدهم

در راه پر خطرنروی تا، برای تو
با عشق نامراد خودم پند میدهم

یادت مگر نمانده که نستوه بوده ام
حالا ببین که عمر به ترفند میدهم

تا باورم کنی که صمیمانه مرده ام
از توغ مرقدم به تو یک بند میدهم

تا هیچ یاد من نکنی در تمام عمر
نرگس ترا قسم به خداوند میدهم



بم "2"

همه اش برهم و درهم شده مادر
قسمت من غم پیهم شده مادر

در و دروازه سیاهی همی افشاند
لطف این پنجره هم کم شده مادر

به هوایی که ببارد مجرا نیست
راه بر عقبا محکم شده مادر

بسکه خمپاره و راکت خورد این شهر
عقده در راه گلو بم شده مادر

منفجر خواهم شد روز ملاقات
بسکه بغضم به گلو جم شده مادر

□ □ □

گژدم کژ خوی دنیا زده نیشم
رگ رگم بسترهء سم شده مادر

ای خدا وعدهء تو وقت گل نی
رحم کن! حوصله ام کم شده مادر



غم من چند چند شد "3"

گفتم که پای باز شود پای بند شد
تا قد کشیده ام غم من چند چند شد

این عمر مثل آب به مصرف رسیده است
دل، هر قدم که ریخته ام دردمند شد

آخر به آرزو نرسیدم، اگر چه من
بس سعی کرده یک سره ام بند بند شد

پرپر زدم ولی نپریدم، خیالی ام
روح بلا کشیدهء من مستمند شد

گفتم خیال عشق تو آهو شود مرا
صحرا برد ز بخت بد من کمند شد

20 جولای 2008
کابل

 

 

    

«»«»«»«»«»«»

 

 

 

 


 

ادبی ـ هنری

 

صفحهء اول