© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


محمد اسحاق فياض
Mif_1967@yahoo.com

 



                                 كتاب سوزي در جهالت مدرن امروز


درتاريخ بشر در حملات خونين كشور گشايان و زور مداراني كه از سرزميني به سرزمين ديگري حمله كرده اند، آنچه مايه ننگ درابديت تاريخ براي شان ثبت شده اين است كه آنان كتابخانه ها ويا آثار تمدني يك سرزمين را به نابودي كشانده اند. در تاريخ جنايتكاران زيادي وجود دارد كه دهها و صدها هزار نفر را به خاك و خون كشانده اند ودر كوچه هاي شهر جوي خون جاري كرده اند. اما اين جنايات به عنوان يك لكه ننگ واقعي درتاريخ زماني باقي مانده است كه مهاجمان خون ريز كتابخانه ها را به آتش كشيده اند و آثار تمدني و علمي يك قوم و ملتي را نابود كرده اند.
مهاجماني كه كتابخانه هاي برزگ مصر را به آتش كشيد و بشريت را از پيشرفت و ترقي و توسعه باز داشت، اكنون به عنوان يك لكه ننگ درتاريخ باقي مانده است. كتابخانه هاي كه در حملات مهاجمان در بغداد به آتش كشيده شد، هنوز هم سينه تاريخ از اين جنايت خون است و نيز حملات مهاجماني كه به هند انجام دادند و آثار تاريخي و تمدني اين سرزمين كهن را به غارت بردند و كتاب ها و گنجينه هاي نفيس و دانش اين سرزمين را به آتش كشيدند، امروز به عنوان لكه ننگ در تاريخ بشر براي مهاجمان به اين سرزمين ها با قي مانده است.
آنچه گفتيم همه اين جنايات در تاريخ اتفاق افتاده است واز وقوع اين جنايت قرنها و حتي دهها قرن مي گذرد، در دنياي مدرن امروزتاكنون هرگز اتفاق نيافتاده بود كه مهاجمان به كتاب سوزي بزرگ چون گذشته در تاريخ بشر دست بزنند. حتي براي ذهنيت انسان امروزي اين تصور به دور است، چه رسد به آنكه چنين چيزي را باور كنند.اما متاسفانه با همه اين تصورات مدرنيستي چنين چيزي درافغانستان اتفاق مي افتد و دراين سرزمين هنوز دشمنان قسم خورده علم و دانش بشري وجود دارد كه نابودي علم و دانش را دراين سرزمين نوعي جهاد مي پندارند و با تمام وجود سعي دارند مردم اين سرزمين را مانند خود شان در جهل و نابينايي گرفتار كنند.
در طول هفت سال دشمنان علم و دانش ولشكريان جهل تاكنون دهها و صدها مكتب را در جنوب و شرق افغانستان آتش زده اند و براي با سواد شدن و دانش اندوزي فرزندان اين سرزمين مانع ايجاد كرده اند. اخرين جنايت شان دراين زمينه آتش زدن كتاب هاي جديد مكتبي بود، تاجنايتكاران امروزي دردنياي مدرن امروز، با مهاجمان و جنايت كاران گذشته تاريخ در آتش سوزي كتاب ها و نابودي علم و دانش و فرهنگ و تمدن همطراز گردند. يکصد هزار جلد کتاب درسى جديد که به ولايت قندهار غرض توزيع درمکاتب آن ولايت انتقال داده مي شد، در مربوطات ولسوالى مقر ولايت غزنى ،از سوي افراد ناشناس حريق گرديد! دراعلاميه وزارت معارف آمده است کتاب هاى يادشده که در بين آن کتاب هاى دينى نيز موجود بود، با موتر حامل آن صبح روز4 سنبله در شاهراه کابل قندهار حريق گرديده است. صاحب خان ولسوال مقر سوزانده شدن کتاب هاى درسي را با موتر حامل آن تاييد کرد و گفت که اين واقعه در منطقه لرمه آن ولسوالى به وقوع پيوسته است. اين کتاب ها از جمله 62 ميليون جلد کتابي است که بر اساس سيستم آموزشي جديد، براى صنوف اول تا دوازدهم اخيرا به مصرف بيش از 15ميليون دالر امريکايى توسط کمک بانک جهانى، امريکا و دنمارک چاپ گرديده بود. توزيع کتاب هاي جديد در اواخر ماه گذشته آغاز يافته بود و بر اساس معلومات وزارت معارف قرار است اين كتاب ها در تمام مکاتب کشور، توزيع گردد. اين اولين بار است که کتاب هاى درسى، هنگام انتقال به آتش کشيده مى شود. اما مسوولين وزارت معارف مى گويند که در مدت سه سال گذشته ، ٢٧٩ تعمير مکتب در ولايات مختلف به خصوص ولايات جنوبى کشور توسط مخالفين دولت تخريب و يا حريق گرديده است.
به راستي در دنياي كه امروز قرار داريم خواندن اين خبر انسان را به ياد چندين قرن پيش نمي اندازد كه درآن مهاجمان كتاب خانه هاي بزرگ مصر و بغداد و ديگر شهر هاي عراق را به آتش كشيدند؟ براي هركسي كه دردنياي مدرن امروز زندگي مي كنند، دنيايي كه تعليم و تربيت جزء ضرورت هاي زندگي آنان شده است،جاي بسي تعجب نيست؟ و به راستي آنان چه تصويري از انسان افغاني در ذهن شان به تصوير خواهد كشيد؟ زيرا تعلیم و تربیت در هر کشوری بزرگترین انتقال دهنده فرهنگ، تاریخ، تمدن و علم و دانش از نسلی به نسل دیگر به شمار می رود. آنچه از دانش بشر در گذر تاریخ به یادگار مانده و به نسل های بعدی منتقل شده و هر نسلی در سایه پیشرفت و ترقی بخشی را به آن افزوده، فقط و فقط در سایه تعلیم و آموزش بوده است. در جامعه مدرن امروز کتله های انسانی تهی از نظام تعلیم و تربیه اصلاً قابل تصور نیست و هیچ مجموعه انسانی نمی توانند بدور از آموزش و تعلیم و تعلم باشند، حتی بومی ترین جوامعی که در جنگل های آمازون در آمریکای لاتین زندگی می کنند، از تعلیم و تربیت برخوردار هستند و فرهنگ و آداب و رسوم و ارزش های جامعه سنتی خود را در سایه آموزش و تربیت به نسل های بعدی خود منتقل می کنند.
در دنیای امروز تعلیم و تربیت پایه و اساس بنیه علمی هر کشوری به شمار می رود و کشوری می تواند از نظر علمی به جایگاه رفیع و بلندی برسد که از بهترین سیستم کیفی تعلیم و تربیت برخوردار باشد. به همین دلیل در بسیاری از کشورها، پس از چندسال تغییراتی در سیستم آموزشی آنان بوجود می آید و کتاب های درسی نیز تغییر یافته و مطابق با پیشرفت های علمی و تربیتی زمان خودش دوباره تدوین می گردد.
اما در اين كشور بجاي ايجاد تغيير و تحول در سيستم آموزشي و تغيير و تحول در كتاب هاي درسي و تغيير سيستم هاي درسي گذشته تنها چيزي كه هنر مندانه بلدند اين است كه مكاتب را به آتش بكشانند و همان معدود كتاب هاي جديدي كه با سرمايه و همياري كشور هاي خارجي تدوين گرديده، حريق نمايند و نابود شان سازند تا چنين كتاب هايي در اختيار فرزندان اين مرز و بوم نرسد و دريچه علم و دانش به روي آنان گشوده نشود.
سیستم تعلیم و تربیه در افغانستان که در دهه چهل یعنی حدود 46 سال قبل طرح ریزی شده بود، همان سیستم آموزشی بدون کدام تغییری در سالهای بعدی ادامه پیدا کرد و با گذر زمان روز به روز از کاروان جهانی رو به رشد تعلیم و تربیه عقب ماند و این فاصله زمانی زیاد شد که آتش جنگ ناشی از اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ و جنگ های داخلی که پس از آن رخ داد، سیستم آموزشی را در افغانستان به نقطه صفر رساند و 28 سال سیر قهقرایی را در عرصه تعلیم و تربیه تجربه کرد، تجربه تلخی که صدها هزار کودک افغان را از علم و دانش محروم ساخت و آنان هرگز پای به مکتب نگذاشتند و دریچه ای به سوی علم و دانش در زندگی آنان گشوده نشد. هرچند که گفته، جنگ فرهنگ خشونت را در جامعه ترویج می کند، اما به نظر این قلم خشونت هایی که پس از خروج ارتش سرخ در افغانستان رخ داد، ناشی از رکود و جمود فرهنگی جامعه افغانی بود. جنگ و جهاد درهای مکاتب را بست و نسل واجب التعلیم افغانی به جای آموختن دانش و تربیت پذیری، فقط در زندگی خود اسلحه را تجربه کردند وقتی آنان به سن بلوغ رسیدند، آنچه از دنیا و روشنایی اطراف خود در زندگی می دانستند این بود که تفنگی بر شانه بگیرند و با طرف مقابل بجنگند. خشونت و یاغی گری به عنوان یک فرهنگ و هنجار مورد پسند جوانان قرار گرفته بود، جوانانی که روی مکتب را ندیده بودند و در سایه جنگ و خشونت قد کشیده بودند.
پس از سقوط طالبان و استقرار نظام دموکراسی در این کشور، گسترش تعلیم و تربیه به عنوان یک ضرورت اصلی مطرح گردید. نیاز جامعه افغانی در مورد تعلیم و تربیه چنان زیاد بود که دولت افغانستان را از پاسخ گویی در برابر این همه تقاضا عاجز ساخت و این دولت به ناچار همان سیستم آموزشی چهل سال پیش را فعال ساخت و برای آنکه پاسخی در برابر تقاضاهای بیش از حد مردم داده باشد، فقط آمار کمی مکاتب و متعلمین را بالا برد.
در روستاها و شهرها به سرعت مکاتب ابتدایی، متوسطه و لیسه گسترش یافت و صدها هزار شاگرد و متعلم رهسپار مکتب شدند، اما این مکاتب از ابتدایی ترین امکانات تعلیمی محروم بودند کتاب درسی به قدر کافی وجود نداشت، گچ و تخته وجود نداشت و بسیاری از مکاتب در زیر آفتاب، درختان و یا خیمه برگزار می گردید و از همه مهمتر، نبود معلم با تجربه بود. کسانی که فقط سواد خواندن و نوشتن را بلد بودند، به عنوان معلم در این مکاتب استخدام شدند و این افراد از کوچک ترین روش های تعلیمی و تربیتی بی بهره بودند.
با توجه به اين وضعيت بود كه از يك سال بدين سو تلاش هايي براي تغيير و تحول در سيستم آموزشي كشور و تغيير كتاب هاي درسي دانش آموزان گرفته شد، نتيجه اين تلاش ها كتاب جديدي بود كه تازه از چاپ خارج گرديده بود وبراي اولين تجربه ازاين كتاب ها، پخش و توزيع ان را در ولايت هاي مختلف كشورآغاز كردند و متاسفانه آغاز توزيع كتاب هاي جديد درسي مكاتب كشور به يك تجربه دهشت ناك آغاز گرديد و دشمنان علم و فرهنگ اين سرزمين بيش از يك صد هزار جلد از كتاب هاي جديد را در آتش جهل شان سوزاندند و به خاكستر تبديل كردند، تا روايت تلخي باشد از كتاب سوزي در دنياي مدرن امروز براي تاريخ بشريت.

 


                                        

                                                                                                    
 


 

اجتماعی ـ تاريخی

صفحهء اول